ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقتست که باز آیی در آرزوی رویت بنشسته بهر راهی صد زاهد و صد
عابر سر گشته سودایی مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست نخواهم
شد پایان شکیبایی ای درد توام درمان در بستر ناکامی وی یاد توام
مونس در گوشه تنهایی فکر خود و رای خود در امر تو کی کنجد فکر است در
این وادی خود بینی و خود رایی در دایره فرمان ما نقطه
تسلیمیم لطف آنچه تو
اندیشی حکم آنچه تو فرمایی گستاخی و پر رویی تاچند کنی ای مرد بگذار تو از این
وادی تن ده به شکیبایی ((مرحوم ملا محسن فیض کاشانی))
منبع:وبلاگ شهر نور