حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است . استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است. (در قرآن این کلمه در هشت مورد به کار رفته که بیشتر به معنای حاجز، مانع، حایل و پرده است.)
این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. (استاد مطهری، مسئلهی حجاب، ص 78)
در این نوشتار مراد ما از حجاب، پوشش اسلامی است، و مراد از پوشش اسلامی زن، به عنوان یکی از احکام وجوبی اسلام، این است که زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد.
بنابراین، حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
گاهی مشاهده میکنیم که بسیاری از زنان محجبه در پوشش خود از رنگهای شاد و زیبا و تحریک برانگیز استفاده میکنند که به اندامشان زیبایی خاصی میبخشد و در عین پوشیده بودن بدن زن، زیباییاش آشکار است، گویی که اصلاً لباس نپوشیده است؛ و این دور از روح حجاب است. (علامه سیدمحمدحسین فضل الله، مجلهی پیام زن، «جوانان، ورزش و حجاب» شماره 74، ص 19)
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قائل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در ابعاد مختلف رفتار، مثل نحوهی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند:
لِلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ؛ ای رسول ما به مردان مۆمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.(سوره نور (24)، آیه 30)
قُلْ لِلْمُۆْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ؛ ای رسول به زنان مۆمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند. (سوره نور (24)، آیه 31)
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ؛ پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد. (سورهی احزاب (33)، آیهی 32)
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند:
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ؛ و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود. (سورهی نور (24)، آیهی 31)
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قائل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در ابعاد مختلف رفتار، مثل نحوهی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بخش احکام اسلامی تبیان
عمادالدین طبرى در کتاب "بشارة المصطفى" نقل مى کند روزى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم ) بسیار شاد و خرم بر امیرالمؤ منین(علیه السلام )وارد شد و بر او سلام کرد و جواب شنید. آنگاه على (علیه السلام ) عرض کرد یا رسول الله! هیچگاه ندیده بودم مانند امروز شاد و خرم باشید. فرمود آمده ام تو را بشارت دهم. یا على در این ساعت جبرئیل بر من نازل شد، گفت خداى سلامت مى رساند و مى گوید على را بشارت ده که شیعیان مطیع و عاصیش اهل بهشتند. همین که على (علیه السلام ) این سخن را شنید به سجده افتاد آنگاه دست بسوى آسمان دراز نموده عرض کرد:
پروردگارا! گواه باش بر من که نیمى از حسنات خود را به شیعیانم بخشیدم . امام حسن (علیه السلام ) نیز همین کار را کرد. امام حسین (علیه السلام ) هم گفت خدایا گواه باش من هم نصف حسنات خود را به شیعیان پدرم بخشیدم .
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود شما از من سخاوتمندتر نیستید من نیز نیمى از حسنات خود را به شیعیان على بخشیدم . خداوند خطاب کرد: کرم شما از من بیشتر نیست من تمام گناهان شیعیان على را بخشیدم و آمرزیدم .
من میر فلک فقرم و عشق است عسکرم
ارض است سیرگاه و سماوات لشکرم
آلـــــــوده ام اگــــــر بـــکـــثـــــافــــــات معــصـیت
|
آســـوده ام چـــــو مـــن ز مــحـبان حیدرم |
بــــا دوســتـــــى حیــــــدر و اولــــــاد او مـــــــرا
|
کـــى خــــوف بـــاشد ز مجــازات محشرم |
زاهـــــد تـــــــو بـــــا ولاى علــــى زر چه مى کنى
|
تـــخـــویــفـــم از جــهـــنــم و احراق آذرم |
وز رسـتــخیـــز خـــــــوف نــــبــــــاشد مـــرا بــدل
|
شـــافع علـــى بـــود چـــو بـه درگاه داورم |
امـــروز در دلــــم چـــــــو بـــــــود مـــــهر مـرتضى
|
در روز حــــشـــر عـــرش شود سایه سرم |
فـردا چـــو سـر ز خــاک بـــــر آرم مــــن اى ودود
|
دستـــم رســــان بــــدامـــن آل پــیــمبرم |
یا رب گواه باش که از نسل فاطمه (علیها السلام)
|
هفت است و چهار سرور و هادى و رهبرم |
جـــــز بـــر امــــام غائــــب وحـــى ، پور عسکرى
|
پــیــــرى و مـــرشـــدى نـبــود هیچ در برم |
یــــا رب ز جـــــرم و معـــصیـــتم درگذر که نیست
|
غــیــــر از امیــــد عـفــــو تـــو امید دیگرم 2 |
1. روضات الجنات ، ص 591
2. آگاه شویم، ج1
امام
موسی بن جعفر(ع) دربارة سخن خداوند «یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»
فرمودند: «مراد این نیست که خداوند زمین را به وسیلة باران زنده میکند؛
بلکه مردانی را برمیانگیزد که عدالت را احیا میکنند، زمین با احیای
عدالت زنده میشود. اقامة عدل در زمین از چهل روز باران نافعتر است».
«اعْلَمُوا أَنَّ الله یُحْییِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛1بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش زنده می کند. ما این آیات را برای شما آشکار می کنیم تا اندیشه کنید.»
این آیه با خطاب «اعْلَمُوا» هشداری عمومی همراه با این بشارت است که خداوند با نزول برکات خویش زمینهای مرده و بی آب و علف را با حیات تازهای سرسبزی و رونق جدیدی میبخشد. چنین مرگ و حیاتی را در هر زمستان و بهاری میتوان مشاهده کرد. همانگونه در آیات دیگری نیز می توان آن را مشاهده کرد، مانند:
«وَ اللهِ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ؛2و خدا از آسمان آبی نازل کرد که با آن زمین را پس از مردنش زنده نمود، در آن نشانهای برای گروهی است که میشنوند.»
این آیه و امثال آن در حقیقت زیرمجموعه صفت محیی بودن خداوند است که نسبت به همه چیز ظهور مییابد. همانگونه که خود میفرماید:«فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللهِ کَیْفَ یُحْییِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی ...؛3پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده میکند. به یقین چنین خدایی زنده کننده مردگان است ...»
«مُحیی» بودن خداوند زمانی به طور کامل ظهور مییابد که حیات او ذاتی باشد. «اللهٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»4 زیرا تا موجودی زنده نباشد نمیتواند به دیگری حیاتی ببخشد. از سوی دیگر این حیات باید کامل و واقعی باشد؛ به گونهای که افولی در او راه نیابد و جاودانه باشد تا همیشه و همه جا، اثرش آشکار گردد.«وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لا یَمُوتُ؛5 و بر آن زنده که نمیمیرد، توکّل کن.»
جلوههایی دیگر از «محیی» بودن خداوند در قرآن
حیاتبخشی خداوند منحصر به گیاهان و درختان نیست؛ بلکه او به همه مردگانِ عالمِ هستی بر اساس مقدار ظرفیّت وجودیشان روح و حیات عطا میکند. این حیات ممکن است حیات مادّی باشد، ممکن است حیات معنوی باشد. در اینجا به نمونههایی از این حیاتهای مادّی و معنوی میپردازیم.
1. انسانها را خلق کرده، آنگاه پس از مرگ دوباره زنده میکند.
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِالله وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون؛6 چگونه به خداوند کفر میورزید؛ درحالی که شما مردگانی بودید که خداوند شما را زنده کرد، سپس شما را میمیراند، سپس شما را زنده میکند، آنگاه به سوی او باز میگردید.»
در جای دیگر میفرماید:«...وَ هُوَ الَّذی أَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ...؛7 ... و او کسی است که شما را زنده میکند، سپس شما را میمیراند، سپس شما را زنده می کند...»
جای دیگر نیز می فرماید:«قُلِ اللهِ یُحْییکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لارَیْبَ فیهِ ...؛8 بگو: خداست که شما را زنده میکند، سپس میمیراند، آنگاه به روز رستاخیز که تردیدی در آن نیست، گرد میآورد...»
یکی از درسهایی که میتوان از بهار گرفت، یادآوری قیامت و زنده شدن مردگان است. خداوند در اینباره میفرماید:... «أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ؛9 و با آن [آب] سرزمین مرده را زنده کردیم. خروج [از قبرها] نیز چنین است.»
2. اجرای احکام الهی حیاتبخش است:
«وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛10 و ای خردمندان، برای شما در قصاص، زندگانی است، باشد که به تقوا گرایید.»
اجرای کامل عدالت، امنیّت و آرامشی را در جامعه ایجاد میکند که انسانها بتوانند عطر حیات را با تمام وجود استشمام کنند. بازگشت این سخن به همان تعبیری است که در بحث روایی بیان میکنیم که اقامه عدل در زمین از چهل روز باران نافعتر است.
3. دلهای مؤمنان با پیوند به خدا و پیامبر(ص) حیات تازهای مییابد.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُواللهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ...؛11 ای مؤمنان! هنگامی که خدا و پیامبر شما را به چیزی که حیات میبخشد بخوانند، اجابت کنید ...»
در جای دیگر نتیجه این حیات را بیان میکند که: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛12
هر کس - از مرد یا زن - کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزهای، حیات میبخشیم و مسلّماً به آنان بهتر از آنچه انجام میدهند، پاداش خواهیم داد.»
4. انسان جاهل به وسیله علم و حکمت حیات دوبارهای پیدا میکند.
«کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛13 همانطور که رسولی در میانه شما فرستادم تا آیات ما را بر شما بخواند و تزکیهتان کند و کتاب و حکمتتان بیاموزد و به شما یاد دهد آنچه را که هرگز خودتان نمیدانستید.»
محیطی که جهل و جهالت بر آن حاکم باشد، زندگی آنها با یک انسان مرده تفاوتی ندارد؛ امّا علم و حکمت از آثار همان حیاتی است که انسان را به رشد و کمال میرساند . از این رو قرآن کریم از حکمت به عنوان خیر کثیر یاد کرده است. «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ؛14حکمت را به هر کس که بخواهد، میبخشد و هر که را حکمت داده شود؛ یقیناً خیر بسیاری داده شده است و جز خردمندان پند نگیرند.»
5. به کافران نور ایمان میبخشد:
«أَوَمَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛15 آیا کسی که مرده بود و زندهاش کردیم و برایش نوری پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه برود، مانند کسی است که گویا در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ بدینسان برای کافران اعمالی که انجام میدادند، جلوه یافته است.»
6. خداوند به قلبهایی که بر اثر گناه قساوت یافته، با توبه و خشوع حیات تازهای میبخشد. همچنان که قبل از همین آیه مورد بحث میفرماید: «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِللهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ؛16 آیا برای کسانی که ایمان آوردهاند، وقت آن نرسیده است که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده، نرم و خاشع گردد و مانند کسانی نباشند که در گذشته کتابشان داده شد، پس زمان بر آنها طولانی شد و دلهایشان را قساوت گرفت و بسیاری از آنها فاسق بودند.»
پس از این آیه، آیه مورد بحث ماست که میتواند گویای این باشد که انسان با خشوع در برابر خداوند حیات دوبارهای پیدا میکند.
7. جامعهای که در اثر ظلم، آثار حیات از او رخت بر بسته و در تاریکی غوطهور است، با گسترش عدل به روشنی و حیات واقعی دست مییابد. رسیدن به چنین زمانی از وعدههای خداوند در قرآن است و در مقالههای قبل به تفسیر آن پرداختهایم. اینک روایاتی که در ذیل این آیه آمده است، بیان میشود:
روایت اوّل: سلام بن مستنیر از امام باقر(ع) درباره آیه «اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» سؤال کرد، ایشان فرمودند: «منظور از مُردن زمین، کفر اهل آن است و کافر مرده است. خداوند به وسیله قائم زمین را زنده میکند، در آن عدالت برپا میکند. سپس زمین زنده میشود، اهل زمین نیز پس از مرگشان زنده میشوند.»17
روایت دوم: از امام حسین(ع) روایت شده که فرمودند: «ما دوازده مهدی داریم. اوّل آنها امیرالمؤمنین، علیّ بن ابیطالب(ع) و آخر آنها، نُهمین فرزند من است. او امامی است که قیام به حق مینماید، خداوند زمین را پس از آنکه مُرده باشد، به وسیله او زنده میکند و هم به وسیله او دین حق را بر همه ادیان غالب میگرداند، هر چند مشرکان نخواهند ...»18
روایت سوم: محمّد حلبی از امام صادق(ع) درباره قول خداوند «اعْلَمُوا أَنَّ الله یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ و بدانید که خدا زمین را، زنده پس از مرگش میکند.» پرسید:فرمودند: «یعنی عدل پس از جور.»19
روایت چهارم: امام موسی بن جعفر(ع) درباره سخن خداوند «یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» فرمودند: «مراد این نیست که خداوند زمین را به وسیله باران زنده میکند؛ بلکه مردانی را برمیانگیزد که عدالت را احیا میکنند، زمین با احیای عدالت زنده میشود. اقامه عدل در زمین از چهل روز باران نافعتر است».20
این روایات زندگی و بهار دیگری را ترسیم میکنند که به دست آخرین حجّت الهی تحقّق مییابد و به دست او زمینی که با ستم، خاک مرگ بر او ریختهاند، با حاکمیّت عدل و داد، حیات تازهای در کالبد جامعه ایجاد میکند. به تعبیر آیت الله جوادی آملی: میتوان مرگ زمین را دوران ستمزدگی و جهل و کفر و نفاق بشر در سطح بین المللی دانست و هنگامه پر برکت ظهور و قیام نورانی آخرین امام معصوم(ع) را حیات معنوی و بهار حقیقی زمین نامید که با آمدنش همه ستمها و ظلمتها از صفحه روزگار برچیده میشود و نَفَس مسیحایی او جهان خفته در کفر و شرک را بیدار و زمینِ لبریز از بیداد را از عدل و داد، سرشار میسازد.21
بنابراین، همان طور که آب زمینهساز خلقت موجودات زنده میباشد «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ؛22 و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم، آیا [باز هم] ایمان نمیآورند.» حجّتهای الهی در زمین نیز مظهر آب روانی هستند که حیات معنوی را برای جامعه به ارمغان میآورند. این حیات معنوی اینگونه ظاهر می شود که:
با دم مسیحایی پیشوایان دینی، معنویت در سایه توحید و خداپرستی جایگزین شرک و گناه میشود. با تعلیم کتاب و حکمت جهل و خرافات از جامعه زدوده میشود.
و بالأخره در سایه تلاش و مجاهدتهایی که در سایه رهبری حجّتهای الهی در زمین صورت میگیرد، جهان پر از ستم از بین میرود و عدالت فراگیر میشود.
پینوشتها:
1. سوره حدید (57)، آیه 17.
2. سوره نحل (16)، آیه 65.
3. سوره روم (30)، آیه 50.
4. سوره بقره (2)، آیه 255.
5. سوره فرقان (25)، آیه 58.
6. سوره بقره (2)، آیه 28.
7. سوره حج (22)، آیه 66.
8. سوره جاثیه (45)، آیه 26.
9. سوره ق (50)، آیه 11.
10. سوره بقره (2)، آیه 179.
11. سوره انفال (8)، آیه 24.
12. سوره نحل (16)، آیه 97.
13. سوره بقره (2)، آیه 151.
14. همان، آیه 269.
15. سوره انعام (6)، آیه 122.
16. سوره حدید (57)، آیه 16.
17. مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، ج 24، ص 325.
18. همان، ج 51، ص 133.
19. همان، ج 72، ص 353.
20. وسائل الشّیعه، ج، 28 ص، 12.
21. حیات حقیقی انسان در قرآن، ص 132.
22. سوره الأنبیاء (21)، آیه 30.
عبدالرّسول هادیان شیرازی
منبع : موعود