فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

بسم الله الرحمن الرحیم



 
آن شب سکوت خلوت غار حرا شکست         با آن شکست، قامت لات و عزا شکست

  آمد به گوش ختم رسولان ندا بخوان           مُهر سکوت لعل بشر زان ندا شکست  

  با خواندن نخوانده الفبا طلسم جهل              در سرزمین رکن و مقام عصا شکست 

   آدم به باغ خلد خدا را سپاس گفت              تا سدّ ظلم و فقر به ام القرا شکست   

نوح نبى به ساحل رحمت رسید و خورد         طوفان به پاس حرمت خیرالورا شکست

بر تخت گل نشست در آتش خلیل حق                 تا ختم الانبیا گل لبخند را شکست

عیسى مسیح مُهر نبوّت به او سپرد            زیرا که نیست دین ورا تا جزا شکست

آمد برون ز غار حرا میر کائنات                     آن سان که جام خنده باد صبا شکست

در خانه رفت و دید خدیجه که مى‌دهد           از بوى خویش مُشک غزال ختا شکست

بر دور خویش کهنه گلیمى گرفت و خفت          آمد ندا که داد به خوابش ندا شکست

یا «ایّها المدّثر»ش آمد به گوش و گفت                 باید که سدّ درد ز هر بینوا شکست

قانون مرگ زنده به گوران به گورکن             کز مرگ دختران نرسد بر بقا شکست

آماده بهر گفتن تکبیر کن بلال                   چون مى‌دهد به معرکه خصم دغا شکست

اینک به خلق دعوت خود آشکار کن              هرگز نمى‌خورد به جهان دین ما شکست

برخیز و بت شکن که على دستیار توست         کز بت نمى‌خورد على مرتضى شکست

طعن ابى لهب نکند رنجه خاطرت                  کو مى‌خورد ز آیه «تبّت یدا» شکست

«ژولیده» گفت از اثر وحى ذات حق             آن سکوت خلوت غار حرا شکست

بهر فرج و ظهور مهدی فاطمه (عج) صلوات


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ


منبع:کلوب فداییان رهبر

عنایات وبژه امام خمینی( ره) به رهبر معظم انقلاب

عنایات وبژه امام خمینی( ره) به رهبر معظم 
انقلاب


وقتی قلب امام(ره) شاد شد...

به سفارش حضرت امام ایشان با ماشین تا نزدیک‌ترین جای ممکن می‌آمدند و بعد پیاده می‌شدند .به جز ایشان هیچ یک از شخصیت‌ها اجازه نداشت که از داخل بیت عبور کند.

تا آقای خامنه ای هست دلواپسی نداشته باشید

در عصر حاضر رئیس و امام جامعه اسلامی شخصیتی است که امام راحل(ره) در مورد شخصیت ایشان فرموده‌اند اگر دنبال شخصی دلسوز برای انقلاب اسلامی هستید کسی دلسوز‌تر از آقای خامنه‌ای پیدا نمی‌کنید و حتی ایشان تاکید کردند تا آقای خامنه‌ای هست دلواپسی نداشته باشید.
آیت‌ا... ابوالقاسم خزعلی، عضو مجلس خبرگان رهبری

عنایت ویژه حضرت امام

در زمان ملاقات‌های بزرگ در حسینیه جماران که شخصیت‌های طراز اول هم حضور می‌یافتند و شلوغ می‌شد، امام سفارش کرده بودند که حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای را از مکان مخصوصی وارد کنند.لذا ایشان با ماشین تا نزدیک‌ترین جای ممکن می‌آمدند و بعد پیاده می‌شدند و از داخل بیت امام و حیاط اندرونی عبور می‌کردند و در جلسه ملاقات حضور می‌یافتند. به جز ایشان هیچ یک از شخصیت‌ها اجازه نداشت که از داخل بیت عبور کند.
حاج حسین سلیمانی از محافظان امام خمینی(ره)، کیهان، 88/09/29

وقتی قلب امام(ره) شاد شد...

در نخستین جلسه مجلس خبرگان پس از ارتحال امام(ره)، هیأت رئیسه خواستار تشکیل شورای رهبری بود. قبل از رأی‌گیری، موافقان تشکیل شورا گمان می‌کردند تعداد مخالفان در اقلیت قرار دارد اما هنگامی که مخالفان را در اکثریت دیدند، به بررسی طرح رهبری واحد پرداختند.
وقتی یکی از حاضران نام حضرت آیت ا... خامنه‌ای را مطرح کرد، معظم‌له بسیار ناراحت شدند و خود را به پشت تریبون رساندند و با اعتراض نسبت به این موضوع گفتند« می‌دانید می‌خواهید چه بار سنگینی روی دوش انسان بگذارید» که اعضای شورای نگهبان در مقابل پاسخ دادند نباید جلوی اجرای قانون را بگیرید.
و این‌گونه بود که سرانجام ایشان تسلیم شدند و خبرگان با آرای قاطع، معظم‌له را به رهبری برگزیدند.... به پیشنهاد آیت‌ا... جنتی به دیدار مرحوم سید احمد آقا خمینی رفتیم، ایشان انتخاب مقام معظم رهبری را موجب خشنودی قلب امام راحل عنوان کرد و به ما گفت که چند روز پیش از ارتحال امام(ره)، به همراه امام(ره) مشغول تماشای تلویزیون بودیم که رئیس جمهور (مقام معظم رهبری) و رهبر کره شمالی در حال بازدید از گروه تشریفات بودند و من به امام(ره) گفتم ایشان چقدر موقر حرکت می‌کنند و امام(ره) هم فرمودند ایشان به راستی برازنده رهبری است.
آیت‌ا... محمدصادق حائری‌شیرازی

منبع : هفته نامه پرتو سخن

سر تعظیم مشاهیر جهان .....



" چند سال پیش پوتین رئیس جمهور وقت روسیه برای نخستین بار در طول 30 سال انقلاب به ایران سفر کرد...
در برگشت به کشور روسیه خبرنگاری از وی درباره نظرش راجع به رهبری ایران می‌پرسد و وی در پاسخ می‌گوید :
«من مسیح را ندیده‌ام اما تعاریف او را در انجیل شنیده و خوانده‌ام، من مسیح را در رهبری ایران دیدم»."
3fef04668abb73cea2379dc8da996bb9-300

دنبال کدام پایان برای تاریخ هستیم؟؟؟

امام زمان این روزها ، همه جا صحبت از صلح جهانی است و بعضی ها هم، چنان خود را هواخواه صلح و آرامش جلوه می دهند که اگر بصیرت را از نگاهمان برگیریم ، بی شک برده ای خواهیم بود در دستان استعمار جهانی! صلح جهانی که این قدر از آن دم زده می شود و معمولا این شعارها در دهان بزرگترین جلّادهای دنیا جویده می شود ، فقط در صورتی ممکن است که ظلم جهانی نباشد. صلح جهانی در کنار ظلم جهانی ممکن نیست.پیش شرط هر نظم جهانی و هر صلح جهانی ، عدل جهانی است. تا مهدی ( عج ) نیاید ، به آن نِصاب بلند عدالت جهانی نخواهیم رسید. اما تا بشریت هم تشنه ی عدالت جهانی نشود و به معنی واقعی کلمه ، منتظر مهدی ( عج ) نباشد و منتظر عدالت نشود و مقدار دیگری کلافه تر نشود و از ایدئولوژی های بشری خسته تر نشود و از «عدالت نسبی » به سمت اجرای « عدالت مطلق » یعنی مهدویّت حرکت نکند، آری تا این اتفاقات نیفتد ، مهدی ( عج ) نخواهد امد. حال یک پرسش : این نوع غایت شناسی ، این نوع فرجام گرایی تاریخی و جهانی که ما از آن تعبیر به مهدویت می کنیم ، مستقیما به زیان چه کسانی در دنیاست؟ این فکر ، به ضرر چه کسانی است؟ به زیان مافیای قدرت و ثروت جهانی است. فکر مهدویت ، تهدید مافیای قدرت و ثروت در سراسر دنیاست ولذا دشمن ترین محافل با فکر مهدویت و انقلاب و عدالت جهانی و حکومت عدل بین المللی و با مفهوم انتظار مثبت - « یعنی انتظار فعال» نه انتظار منفی – همین اربابان زر و زور جهان هستند که فرهنگ محافظه کاری و حفظ وضع موجود دنیا را تئوریزه و به بشر تلقین می کنند که آقا تاریخ ، پایانی جز همین وضع موجود را ندارد. این فکر و تئوری نظام لیبرال سرمایه داری القا می کند که نظام لیبرال سرمایه داری ، پایان تاریخ است و مهدی (عج ) دروغ است وانتظار عدالت ، انتظار عبثی است و جهان سر و ته معقولی ندارد و تاریخ ، اصولا جهت و غایتی ندارد و خلاصه شما را سر کار گذاشته اند و اصلا عدالت ، امری مهمل در این فرهنگ است. پس هر کس له شد، شد و هر کس هر چه کرد ، کرد . تقدیر شما مستضعفان عالم را در مراکز سرمایه و ستم می نویسند و هیچ کس در کنار شما نیست فوکویاما ، نظریه پرداز برجسته ی غربی و آمریکایی ژاپنی الأصل ، که جزء تئورسین های متأخّر نظام سرمایه داری لیبرال است و سایر تئورسین ها ی رژیم حقوقی ، اقتصادی و سیاسی ، چون پوپر که در مصاحبه اش با اشپیگل می گوید از مدینه ی فاضله و عدلت جهانی دیگر حرف نزنید ، اینها خزعبلات است ، زیرا مدینه ی فاضله و سقف تاریخ ، همین جامعه ی ایالات متحده ی آمریکاست، جامعه ای که بزرگترین منبع درآمدش ، سلاح های کشتار جمعی شیمیایی ، هسته ای ، میکروبی و « هالیوودی » است . یعنی سکس ، خشونت و مواد مخّدر بزرگترین منبع درآمد ملّی ایالات متحده است واین مدینه ی فاضله و پایان تاریخ است. این فکر و تئوری نظام لیبرال سرمایه داری القا می کند که نظام لیبرال سرمایه داری ، پایان تاریخ است و مهدی (عج ) دروغ است وانتظار عدالت ، انتظار عبثی است و جهان سر و ته معقولی ندارد و تاریخ ، اصولا جهت و غایتی ندارد و خلاصه شما را سر کار گذاشته اند و اصلا عدالت ، امری مهمل در این فرهنگ است. پس هر کس له شد، شد و هر کس هر چه کرد ، کرد . تقدیر شما مستضعفان عالم را در مراکز سرمایه و ستم می نویسند و هیچ کس در کنار شما نیست. شما محرومان دنیا تنهایید و مبادا خیالات برتان دارد که مهدی ( عج ) خواهد آمد و باید زمینه را آماده کنیم و باید به سمت عدالت حرکت کنیم تا او بیاید! مهدی ( عج ) دروغ تاریخی است و شما برده ها باید به همین زنجیر هایی که به گردن شما انداخته ایم افتخار بکنید. صلح جهانی که این قدر از آن دم زده می شود و معمولا این شعارها در دهان بزرگترین جلّادهای دنیا جویده می شود ، فقط در صورتی ممکن است که ظلم جهانی نباشد. صلح جهانی در کنار ظلم جهانی ممکن نیست.پیش شرط هر نظم جهانی و هر صلح جهانی ، عدل جهانی است. تا مهدی ( عج ) نیاید ، به آن نِصاب بلند عدالت جهانی نخواهیم رسید این ایدئولوژی لیبرال سرمایه داری است که نه تنها با انتظار عدالت ، بلکه با مفهوم عدالت هم مخالف است، آنان « حق و ذی حق » را صرفا اموری قراردادی می دانند و نسبت به هر گونه داوری ارزشی درخصوص جهت جهان و این که جهان ، جهت و غایتی دارد ، آلرژی دارند و یکی ، دو قرن است که سعی کردند اصلا عقربه ی قطب نمای تاریخ را از جا بکنند که یعنی ببینید تاریخ به سمت خاصی در حرکت نیست و پشت جامعه ی جهانی و حیات بشری غایت الهی نخوابیده و وقتی غایات و اهداف درست را گم و گور کردند، خود بشریت هم گم و گور خواهد شد و به نهلیزم می رسد و آن وقت است که همه چیز مخلوطی از واقعیت و تخیل خواهد بود و در این فضاست که جوامع ضعیف تر سیبل برای جوامع قوی تر و هدفی خوب برای اربابان زر و زور و تزویر در دنیا می شوند. منبع: کتاب " مهدی (عج) ، ده انقلاب در یک انقلاب - حسن رحیم پور ( ازغدی ) کلوب گلباران

جوانان وروابط


IMAGE634747835234816898.jpg

سوال : چرا دختر و پسر را از سنّ کودکى جدا نمودند تا در سن جوانى در محیط جامعه و دانشگاه با حسّاسیتى دو چندان، به دنبال شناخت دنیاى جنس مخالف و جبران کمبودهاى گذشته باشند؟

جواب : در پاسخ به این پرسش توجّه به چند نکته ضرورى است:

1. براى روشن شدن درستى یا نادرستىِ جداسازى، باید دید بر اساس نظر روان شناسان و کارشناسان علوم تربیتى، نیاز روحى ـ روانى کودک و نوجوان نسبت به جنس مخالف چگونه است. دختر و پسر پس از دوران کودکى از هم جدا شده، هرکدام در دنیاى متفاوت از دیگرى پاى به دوران نوجوانى مى نهد. در این دوران، دختر و پسر نسبت به جنس مخالف هیچ گونه احساسى نداشته، یا داراى حسّاسیتِ منفى اند; بنابراین خواه باهم باشند یا بدون هم، در واقع جداى از یک دیگر رشد نموده و بعد از این مرحله با بیدارى غرایز، به یک دیگر روى مى آورندو با دنیاى ناشناخته اى روبه رو مى شوند. این دنیاى ناشناخته، سبب ناراحتى آن ها مى شود و با بیدارى بیش تر غرایز جنسى، حسّاسیّت و توجّه آن ها به یک دیگر بیش تر مى شود. رفتار کودک در دوران پیش از دبستان، در برخورد با جنس مخالف و موافق، چندان متفاوت نیست; به عبارت دیگر، در این دوره، کودک در برخورد با دختران و پسران هم سن خود، تقریباً یکسان رفتار مى کند. در حقیقت دوران پیش از دبستان را مى توان دوره ى یک رنگى و یگانگى دو جنس دانست. این گونه برخورد، پس از پایان این دوره دیگر تکرار نخواهد شد.
در دوره ى دبستان به تدریج رفتار دوگانه و مخالف خود نمایى مى کند. در این دوره پسران و دختران از یک دیگر فاصله گرفته، نسبت به هم موضع مى گیرند. دختران معمولا با دختران به بازى و گفت و گو مشغول مى شوند و پسران نیز با پسران. این فاصله گرفتن، گاه با پرخاش نسبت به هم و بدگویى و شکایت از یک دیگر، همراه مى شود. خواهران و برادرانى که در یک خانه زندگى مى کنند، این تعارض را به صورت جدال و قیل و قال و قهر و شکایت و... از خود بروز مى دهند. پسران (در آن سن) دختران را موش مى نامند که مثل خرگوش هستند ولى خود را مثل شیر و شمشیر مى دانند; گاه دختران نیز همین کار را با پسران مى کنند. به این ترتیب، این دوره را باید دوره ى تعارض در رفتار اجتماعى دو جنس، بدانیم.
در دوران پس از دبستان، به تدریج فاصله گرفتن دو جنس، آغاز مى شود. دختران و پسران در این دوره به تدریج از هم دور مى شوند و گویى با یک دیگر قهرند. آن تعارض دوران دبستان نیز به تدریج از بین مى رود.
بیش تر نوجوانان در دوازده ـ سیزده سالگى، این دورى و فاصله را نسبت به جنس مخالف، در درون خود احساس مى کنند.
غرایز جنسى بین شش تا دوازده سالگى متوقف مى ماند و پسران و دختران از این لحاظ تفاوت چشم گیرى با هم ندارند.سپس در دوران نوجوانى به یک دیگر تمایل پیدا مى کنند و این تمایل براى هر دو جنس، ناراحت کننده است; زیرا تحوّلى است که با خواسته ى قبلى هرکدام مخالف است.
امّا سال هاى نوجوانى، سال هاى بیدارى غریزه است. این غریزه، انسان را به سوى جنس مخالف سوق مى هد. در چنین اوضاعى اگر تعارض بین گرایش و عدم گرایش به طرف جنس مخالف، شدّت بگیرد، نوجوان دچار آشفتگى مى شود و دست به رفتارهاى متعارض مى زند. اگر عوامل محرّک غریزه ى جنسىِ نوجوان را تا حدامکان کنترل کنیم، به گونه اى که این غریزه بیدارى خود را به تدریج و بسیار آرام آغاز کند، مى توانیم امیدوار باشیم که دورى روحى نوجوان از جنس مخالف، فرصتى خواهد بود براى پختگى بیش تر و شناخت دقیق تر از جنس مخالف. به این لحاظ است که کنترل و کاستن عوامل تحریک کننده ى جنسى، از ضروریات تربیتى در دوره ى نوجوانى است. و با بیدارى تدریجى، نوجوان فرصتى مى یابد تا آشفتگى هاى خود را در این مدت که در ابعاد مختلف با آن روبه روست، تا حدّى تعادل بخشد و در اواخر نوجوانى گرایشى انسانى به طرف جنس مخالف در خود احساس خواهد کرد. این احساس، مقدّمه ى خوبى براى ازدواج و تشکیل خانواده است.
در نتیجه، طبق نظر کارشناسان، دختر و پسر از کودکى، براساس ساختار روحى - روانى با جنس موافق رشد نموده، احساس نیاز به جنس مخالف ندارند و این دورى مى تواند زمینه اى مناسب براى شناخت صحیح شود. و اختلاط بى حدّ و مرز و تعجیل در روابط و تحریک زودرس، نوجوان را که باید با آرامش و فراغت به دنبال پایه ریزى اندیشه و آینده و هوّیت خود باشد، دچار آشفتگى هاى روحى و ذهنى نموده، غرق در اضطراب و التهاب مى نماید و از دست یابى به اهداف بلند باز مى دارد.
البتّه لازم است، جوانان و نوجوانان شناخت درستى نسبت به جنس مخالف داشته، از تصوّرات تخیّلى اجتناب کنند و از جنس مخالف، موجودى ماورایى و فرشته اى آسمانى و ... نسازند.
هر یک از دختران و پسران باید بدانند که جنس مخالف، هم چون خود آنان، داراى ویژگى هاى مثبت و منفى گوناگونى است، و در عین برخوردارى از توانمندى ها، داراى ضعف ها و ناتوانى هایى نیز مى باشد و براى خود سلیقه ها و خصوصیات اخلاقى خوب و یا بدى دارد. و همانند خواهران و برادرانشان، انسانى معمولى است و به اندازه ى کافى وقت دارند تا یک دیگر را بشناسند.
این نوع شناخت، به همراه کنترل عوامل محرّکِ جنسى، التهاب و هیجان را در سن جوانى به حدّ متعادل رسانده، جوان را به سوى پاسخ گویى صحیح و انتخاب راه درست و فرد مناسب براى عشق و زندگى رهنمون مى سازد.

2. جدا سازى دختر و پسر در مدارس و مراکز علمى، تنها در ایران مرسوم نیست، بلکه از دیرباز تا کنون در بسیارى از کشورهاى شرق و غرب متداول بوده است و امروزه در میان اندیشمندان علوم تربیتى داراى موافقان و طرفداران بسیارى است که در مباحث بعدى بدان خواهیم پرداخت.

3. نکته ى دیگر آن که اگر اختلاط از سنین کودکى و نوجوانى، سبب کاهش التهاب و حسّاسیّت در جوانى مى شود و شناخت معقولى را ایجاد مى کند، چرا در جوامع غربى که آزادى مطلق دارند، باز دختر و پسر با دو صد حسّاسیّت و هیجان جنسى، غرق در شهواتند و على رغم معاشرت هاى آزاد و دیدن انواع فیلم ها و مجلاّت و ... این عطش هولناک سیراب نشده است؟

منبع : وبلاگ " ارزشی ها "


باچشمان کاملا باز انتخابش کردم


 
IMAGE634749520392948221.jpg

هنوز بعضی از همکاراش توی بیمارستان بی حجاب بودن ،

همین طور بعضی از زن های فامیل

ولی مهین همیشه حجابش رو حفظ می کرد . واسه همین بعضی ها بهش توهین می کردن

و می گفتن از تو بعیده این همه ساده باشی !! و تحت تاثیر جو انقلاب قرار بگیری ...

آخه این چیه سرت کردی ؟!!

مهین هم میگفت : من به بقیه کار ندارم و برای حجابم هدف دارم .

چون مسئله ی حجاب رو از ته دل درک کردم و اصلا از روی سادگی و نادونی با حجاب نشدم

به خونوادش هم که به خاطر توهین ها ناراحت می شدن میگفت :

مطمئنم همین هایی که به حجاب اهمیت نمی دن بیشتر از من بهش مقید میشن


شهیده مهین دانشیان

شهادت:1359
علت شهادت:بمباران آبادان
برگرفته از:عروس خاک،صفحه34

منبع : وبلاگ "محجبه ها فرشته اند "


برداشت وهابیت از توحید



وهابیت

طبق اعتقاد هر مسلمانی، اصلی ترین رکن اعتقادی اسلام که جدا کننده بین مسلمانان و غیر مسلمانان است، توحید خداوند تبارک و تعالی می باشد، که هر چه افراد در این اعتقادات کامل تر شوند، بیشتر به معرفت و رضایت و رضوان الهی دست یافته و کمالات معنوی و روحی و نفسانی و انسانی و اخلاقی آنان فزونتر می گردد.


در میان اهل سنت نیز پیرامون توحید کتاب‌های بسیاری نوشته شده است. کتاب توحید فخرالدین رازی، کتاب توحید زمخشری از جمله این کتب می باشد. همچنین تفاسیر علمای پیشین حتی تفسیر قرطبی و تفاسیر علمای کلامی از جمله تفسیر محمد غزالی طوسی، همه در مورد توحید سخن گفته‌اند، با این همه جریان وهابیت معتقد است که همه مسلمین در شناخت توحید مسیر غلط را پیموده اند و به همین دلیل به تکفیر مسلمانان پرداختند.

 

مهم ترین اندیشه وهابیت

در متون وهابی‌ها هیچ واژه‎ای به اندازه «توحید» و «شرک» به کار نرفته است؛ لذا مهم‌ترین پایه اندیشه وهابیون را باید در ذیل این دو واژه بررسی کرد. از دیدگاه محمد بن عبدالوهاب و پیروان او، توحید بر دو بخش است: توحید ربوبیّت و توحید الوهیّت. منظور اینان از توحید ربوبیّت؛ اعتقاد به یکتایی خداوند در آفرینش، تشریع و تدبیر جهانیان است. و منظورشان از توحید الوهیّت، چیزی است که آن را توحید در عبادت معرفی می‌نمایند. از نگاه وهابیان، توحیدی که در برابر شرک قرار می‌گیرد ترکیبی از هر دو بخش است. بنابراین، امکان دارد کسی به یگانگی خداوند متعال در آفرینش، تشریع و تدبیر جهانیان معتقد باشد، اما کاملاً «مشرک»باشد! بدین معنا که غیر خداوند یکتا را مورد «عبادت» قرار دهد.

تفسیری که وهابیان از «عبادت» ارائه می‌دهند آنچنان وسیع و گسترده است که هرگونه تعظیم و تقدیسی را شامل می شود. از این رو، معتقدند که مسلمانان با تقدیس برخی افراد یا مکان‎ها، و حتی تعظیم قبور پیامبر و ائمه، در واقع آنان را عبادت می‌کنند. از نگاه اینان هرگونه توسل به اولیاء و عرض حاجت در نزد قبور آنان از مصادیق کفر است!

تفسیر ربوبیت به خالقیت و الوهیت به پرستش از اشتباهاتی است که وهابیان دچار آن شدند، که هرگز حاضر به تجدید نظر در آن نیستند. زیرا ربوبیت از کلمه رب به معنای صاحب اخذ شده و صاحب یا مالک بودن با خالقیت و آفرینندگی تناسبی ندارد، چه بسا شخصی مالک چیزی باشد که در خلق آن هیچ نقشی نداشته است، بلکه ربوبیت به معنای تدبیر، کارگردانی، و سرپرستی چیزی است که زمینه ادامه حیات او را فراهم می سازد

دیدگاه محمد بن عبدالوهاب درباره توحید در یکی از رسائل او به نام«القواعد الأربعة» آمده است. او در این رساله، با استناد به ظواهر برخی آیات و روایات، برای توحید، چهار رکن ذکر نموده، که در واقع ارکان وهابیت است:

1- کافران زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به این که خداوند خالق و مدبّر جهان است اقرار داشتند ولی این اقرار، باعث مسلمان شدن ایشان نمی‎شد.

2- کافران عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌گفتند که برای نزدیک شدن به خداوند و طلب شفاعت، بت‎ها را می‌خوانیم.

3- پیامبر(صلی الله علیه و آله) در میان کسانی ظهور فرمود که از حیث عبادت متفاوت بودند؛ برخی فرشتگان، برخی پیامبران و صالحان، بعضی درختان وسنگ‎ها، و عده‎ای خورشید و ماه را می‌پرستیدند، اما پیامبر با همه آنان جهاد فرمود و میان آنان فرقی نگذاشت.

4- مشرکان زمان ما از مشرکان زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مشرک‌تر اند! چرا که مشرکان زمان پیامبر تنها به هنگام آسایش شرک می‌ورزیدند و به هنگام دشواری، مخلص می‌شدند، اما مشرکان زمان ما، هم به هنگام آسایش و هم به هنگام دشواری مشرک‌اند! 1

وی در رساله دیگرش به نام «کشف الشبهات» نیز بر این دیدگاه افراطی اصرار ورزیده، و بیش از 24 بار مسلمانان غیر وهابی را مشرک، و بیش از 25 مرتبه آنان را کافر، بت‌پرست، مرتد، منافق و شیطان خوانده است! این دیدگاه عجیب تقریباً در همه منابع وهابی به چشم می‌خورد. از این رو، بسیاری از اندیشمندان شیعه و سنی، وهابیان را به «خوارج» تشبیه، و دیدگاه‎های اینان را به تفصیل با یدگاه‎های آنان مقایسه و تطبیق داده‎اند.

از جمله آلوسی بغدادی که خود در زمره طرفداران اندیشه سلفی گری و وهابیت به شمار می رود در کتاب تاریخ نجد بر آنها خرده گرفته و می گوید:

وهابیت در طول سه قرنی که آثار و کتابهای خویش را منتشر می سازد، همه مسلمانان به جز گروه خود را مشرک در توحید عبادی پنداشته

«سعود ابن عبدالعزیز به اطراف لشکر کشی کرد و بزرگان عرب در برابر او سر تعظیم فرو آوردند، ولی متاسفانه او مردم را از زیارت خانه خدا بازداشت و بر خلیفه عثمانی خروج کرد و مخالفان خود را تکفیر نمود. در قسمتی از احکام آنچنان شدت عمل به خرج  داد و درباره برخی از اعمال مسلمین با دیدی ظاهربینانه قضاوت کرد که آنان را متهم به شرک ساخت. در حالی که اسلام آئین سهل و آسان است، نه آئین سخت، آنچنان که علمای نجد اندیشیده اند و پیوسته بر مسلمانان منطقه یورش برده و آنان را به عنوان جهاد فی سبیل الله غارت می کنند.»2

وهابیت در طول سه قرنی که آثار و کتاب های خویش را منتشر می سازد، همه مسلمانان به جز گروه خود را مشرک در توحید عبادی پنداشته و این در حالی است که در نوشته های خویش هیچ تعریفی از عبادت، اختصاص نداده اند و صرفا به کلی گویی بسنده کردند. این مهم شایان توجه است که تبیین و بررسی توحید در عبادت و مصادیق آن کلید پاسخ به شبهات آنان، و گشودن گره هایی است که جمود وهابیان از آن مایه می گیرد، و تا این گره گشوده نشود و عبادت و پرستش به صورت دقیق تفسیر نگردد، هر نوع بحث و مناظره ای با این گروه بی فایده است.

عبادة

همه مسلمین بر این متفقند که عبادت فقط مخصوص خداست  و توحید در پرستش اصل مشترک در میان تمام پیامبران می باشد چنانکه می فرماید: «و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت.»3

بنابراین اصل کلی که عبادت از آن خداست و هر نوع شرک و دوگانه پرستی از خط توحید محکوم است، اختلافی نیست.

آنچه که دستاویز دشمنی و اختلاف وهابیت با مذاهب دیگر اسلامی گردیده اختلاف در مصادیق و جزئیات پرستش است.

برای مثال پاسخ به این سئوال که آیا توسل به انبیاء و اولیاء مصداق پرستش قرار می گیرد یا توسل به اسباب است، مورد اختلاف میان وهابیان و دیگر مسلمانان می باشد. اینجاست که لازم است مقیاس و ضابطه صحیح عبادت مشخص شود تا محدوده منطقی آن به دست آید.

در کتاب های وهابیان توحید از دو بخش اصلی تشکیل گردیده که یکی از آنها را توحید ربوبی و دیگری را توحید الوهی نامگذاری می کنند که اولی را به توحید در خالقیت  و دومی را توحید در عبادت و پرستش تفسیر می کنند، و یادآور می شوند که همه فرق اسلامی توحید در خالقیت را پذیرفته و به خالقی جز خدای متعال اعتقاد ندارند، ولی آنان در الوهیت و پرستش گرفتار شرک شدند. توسل به پیامبران و صالحان و استغاثه و استمداد از آنان و یا طلب شفاعت از آنان، همه و همه مصادیق عبادت و پرستش است و از این جهت مسلمین با مشرکان زمان رسالت یکسان و همگام هستند.

بسیاری از اندیشمندان شیعه و سنی، وهابیان را به «خوارج» تشبیه، و دیدگاه‎های اینان را به تفصیل با یدگاه‎های آنان مقایسه و تطبیق داده‎اند

تفسیر ربوبیت به خالقیت و الوهیت به پرستش از اشتباهاتی است که وهابیان دچار آن شدند، که هرگز حاضر به تجدید نظر در آن نیستند. زیرا ربوبیت از کلمه رب به معنای صاحب اخذ شده و صاحب یا مالک بودن با خالقیت و آفرینندگی تناسبی ندارد، چه بسا شخصی مالک چیزی باشد که در خلق آن هیچ نقشی نداشته است، بلکه ربوبیت به معنای تدبیر، کارگردانی، و سرپرستی چیزی است که زمینه ادامه حیات او را فراهم می سازد. نظیر چنین اشتباهی در کلمه الوهیت رخ داده است، چرا که الوهیت و کلمه اله به معنای معبود(موجودی که مورد پرستش قرار می گیرد) نیست، و هرگز قرآن با این اصطلاح سخن نمی گوید. به عنوان مثال به یکی از این آیات اشاره می کنیم که می فرماید:

(لو کان فیهما الهةالا الله لفسدتا فسبحان الله عما یصفون)4؛ اگر در آسمان ها و زمین خدایان دیگری جز الله وجود داشتند، نظام آفرینش دچار فساد و تباهی می شد.

مضمون آیه و برهانی که در آن وجود دارد در صورتی صحیح است که اله را به معنای خدا بگیریم و نه معبود، چون در این صورت استدلال آیه نا تمام خواهد بود. چرا که مقصود آیه این نیست که اگر معبودهایی جز خدا بودند جهان دچار تباهی می شد، زیرا در جهان معبودانی به باطل جز خدای متعال هستند در حالی که نظام آفرینش همچنان پا برجاست.

 

چکیده

از مجموع آنچه گذشت چنین بر می آید که وهابیان در تلقی درست از مفهوم توحید دچار خطا شده، و تفسیر نادرستی از توحید الوهی و توحید ربوبی دارند که تعصب کور بر این اشتباه، آنان را از مسیر حق منحرف ساخته و تطبیق مصادیق توحید و شرک را در نزد آنان مشتبه ساخته است.

 

پی نوشتها:

1-         القواعد الاربعه ص4

2-         کشف الارتیاب ص 9 به نقل از تاریخ نجد

3-         نحل- 36

4-      انبیاء 22  

کلوب یاس

چرااا توبه نمیکنیم؟

آیت الله بهجت ره


حوادثى که اتفاق مى افتد، نتیجه ى کارهاى ماست که بر سر ما مى آید: «وَ مَآ أَصَـبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»(1) هر مصیبتى به شما مى رسد، به واسطه ى اعمال شما است. آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبت ها شده است، توبه کنیم؟ ولى ما توبه نمى کنیم، چون کارهاى خود را بد نمى دانیم، و به خود و کارهاى خود خوش بین هستیم!



آیا در این حوادث و گرفتارى ها که از هزار سال پیش به ما خبر داده اند، نباید شرح صدر پیدا کنیم و همان طور که دستور داده اند باشیم؟! که فرموده اند: «تَمسَّکُوا بِالاْءَمْرِ الاْءَوَّلِ.»(2) به دستور اول تمسّک بجویید [و عمل کنید.] یعنى این که به یقینیات اعتقاد داشته باشیم و به واضحات و ضروریات دینى عمل کنیم، و در موارد شک و تردید احتیاط نماییم. و نیز در مثل این زمانه که اهل ایمان به بلاهاى فراوان مبتلا هستند، چنان که دستور داده اند، دعاى فرج را زیاد بخوانیم.




1. سوره ى شورى، آیه ى 30.
2. بحارالانوار، ج 52، ص 133؛ الغیبة نعمانى، ص 159.