فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

تصاویر: جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)



شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمربنی هاشم حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
آیا می دانستید که سالهاست آب روانی در زیر حرم مطهر حضرت قمر بنی هاشم (س) جاریست؟

تصاویر: جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)

، همان آبی که بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورا 14 قرن پیش بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم، به طرز معجره آسایی نابینا را بینا می کند، بیمار سرطانی را شفا می دهد و از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه کم و نه زیاد می‌شود.

تصاویر: جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)

شیخ عباس 74 ساله، که 36 سال خادم حرم حضرت عباس علیه السلام است، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لوله‌کشی نبود این آب مرتب می‌جوشیده و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت. مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند و آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود ... از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه کم و نه زیاد می‌شود.
وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمربنی هاشم حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.

تصاویر: 
جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)

شیخ عباس ادامه داد: این آب به ارتفاع یک متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من این‌ها را به چشم خود دیده‌ام و بارها شاهد بوده‌ام چقدر افراد کور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شده‌اند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا کرده‌اند.

تصاویر: جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)

وی ادامه داد: مگر آب دریای رحمت آقا تمام می‌شود. هم اکنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر ابوالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌آید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند
منبع:پایگاه اینترنتی تالار گفتگوی ایرانیان

پاسخ به 6 شبهه درباره معصومین


 

پاسخ به 6 شبهه درباره معصومین
 






 

1- فلسفه پافشاری حضرت زهرا(ص) برای گرفتن باغ فدک چه بود؟ آیا باغ فدک ارثیه ایشان بود؟ علت مطالبه فدک توسط حضرت فاطمه(ص) چه بود؟

فدک ارثیه حضرت زهرا(س)نبود بلکه ملک آن حضرت بود؛ بدین معنا که پیامبر(ص) در زمان حیات خود این باغ را به دختر خود بخشیده بود و در زمان حیات پیامبر(ص) از اموال ایشان خارج شده و ملک حضرت زهرا(ص) شده بود. لذا فدک چیزی به عنوان ارث نبود که زنان پیامبر(ص) هم بخواهند در آن شریک باشند.
غاصبان خلافت بعد از رحلت رسول بزرگوار اسلام(ص) تمام آنچه را که آن حضرت در زمان حیات خود در آن دخل و تصرف داشت به کنترل خود درآوردند و در حقیقت غصب و مصادره کردند. فدک را که به اختیار خود گرفتند، حضرت زهرا(س) آن را مطالبه کرد؛ با اینکه حضرت زهرا(س) هیچ دلبستگی ای به دنیا نداشت چون سه شبانه روز خودش و همسر و فرزندانش فقط با آب افطار می کردند و هنگام افطار تنها قرص نانی که داشتند به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند. درواقع تعلق خاطر نداشتن نسبت به مسائل مادی بسیار ارزشمند است و از تسلیم شدن در برابر غاصب که کاری مذموم و ناپسند به حساب می آید جداست. لذا حضرت زهرا(س) در برابر غصب و مصادره مال خودش به پا خاست، خلیفه هم از روی نادانی حدیثی را جعل کرد و به پیامبر(ص) نسبت داد که حضرت فرموده ما انبیا از خود ارثی باقی نمی گذاریم و هرچه از ما بماند صدقه است. حضرت زهرا(س) در رد این حرف بی مبنا فرمودند:« اولا باغ فدک ارث نیست بلکه هبه و بخشش پیامبر(ص) بوده و در زمان حیات ایشان در اختیارم بوده است و من در آن دخل و تصرف می کردم. ثانیاً آیا پیامبر خدا خلاف قرآن سخن می گوید؟ خدا در قرآن می فرماید:« و ورث سلیمان داود/ سلیمان نبی از داود نبی ارث برد». یا در جایی دیگر زکریای نبی از خداوند می خواهد فرزندی به او عطا کند که از او و آل یعقوب ارث ببرد. چگونه می شود که پیامبرخدا بگوید ما پیامبران از خود ارث نمی گذاریم در حالی که آیات صریح قرآن نشان دهنده ارث گذاشتن پیامبران الهی است؟ اینجا بود که خلیفه به سبب جهلی که از خود نشان داد خلع سلاح شد و گفت اگر این هبه بوده، باید برای من شاهد بیاورید. در حقیقت او می خواست به هر بهانه ای که شده جلوی تصرف حضرت زهرا(س) در اموال قابل توجهی را بگیرد؛ مبادا که این پشتوانه مالی در ادعای خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) به کار بیاید و حکومت آنها را با خطر جدی مواجه کند. حضرت زهرا(س)که مصداق آیه تطهیر است در حقیقت می خواست با گرفتن اقرار از خلیفه، مسئله مهم خلافت پیامبر(ص) را که از آن علی( ع) است تأیید کند. بنابراین خلیفه هم متوجه این موضوع شد که اگر اینجا سخن حضرت زهرا(س) را تأیید کند فردا باید به هر صحبت دیگر او مهر تأیید بزند. فلسفه مطالبه باغ فدک این بود نه اینکه حضرت زهرا(س) دلبستگی به آن داشته باشد.

2- چرا مذهب شیعه را مذهب جعفری می نامند؟ آیا لفظ شیعه در زمان ایشان به وجود آمده است؟

لفظ شیعه در لغت به معنی پیرو و تابع است. زمان زیادی گذشت تا این اصطلاح برای پیروان اهل بیت(ع) به کار رود، چون شیعه را به پیروان هرکس دیگری هم می گفتند اما به عنوان پیرو امیرالمؤمنین علی (ع) اولین بار در زمان پیامبر(ص) این لفظ به کار برده شد و بعدها در عصر امام صادق(ع) برای پیروان اهل بیت (ع) اسم خاص شد. اهل تسنن هم گفته اند که پیامبراکرم(ص) خطاب به حضرت علی( ع) فرمودند:« یا علی انت و شیعتک هم الفائزون» بنابراین در لسان مقدس پیامبراکرم(ص)این لفظ برای پیروان حضرت علی(ع) جاری شده بود. اما تا مدت ها بعد پیروان هرکس را شیعه او می گفتند؛ مثلاً شیعیان عثمان یا شیعیان اموی.
در تاریخ داریم که امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به دشمنان می فرماید:« ای پیروان خاندان ابی سفیان!»این سخن نشان می دهد که در آن زمان، شیعه هنوز برای پیروان اهل بیت( ع) اسم خاص نشده است. دلیل اینکه به فقه و مذهب ما جعفری می گویند این است که مذهب شیعه در فقه و کلام در زمان امام صادق(ع) از عامه و اهل تسنن متمایز شد. تا قبل از آن تفاوت چندانی بین شیعه و سنی وجود نداشت. اختلافات مذهبی آنها زیاد به چشم نمی آمد اما به سبب فرصتی که امام صادق(ع) پیدا کرد، آن حضرت نهایت بهره را از این زمان برد و تا آنجا که می توانست تکلیف شیعیان را در مسائل شرعی مشخص کرد و اصول کلامی آنان را در ارتباط با امامت تبیین فرمود. لذا به دلیل اینکه بیشترین تعداد احادیث شیعیان به امام صادق(ع) برمی گردد و متکلمان بزرگ شیعه شاگردان امام صادق(ع) بودند، مذهب ما را مذهب جعفری می نامند.

3- چرا امیرالمؤمنین علی (ع) که با خلافت ابوبکر مخالف بود، در شورای شش نفره عمر بن خطاب شرکت کرد؟

امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان کسی که خداوند او را برای تداوم رسالت پیامبر(ص)به پیشوایی مسلمانان برگزیده، در برابر توطئه غصب خلافت ایستاد و با غاصبان خلافت کنار نیامد زیرا بیعت کردن، یک امر سیاسی بود که تعهد شرعی را برای افراد در پی داشت. وقتی در غدیرخم مردم با آن حضرت به عنوان امام و پیشوای مسلمین و جانشین پیامبر(ص) بیعت کردند یعنی پذیرفته اند که علی (ع) رهبر آنان باشد و تعهد اطاعت از او را هم داده اند. بنابراین زمانی که پیامبر(ص) از دنیا رفت و خلافت با توطئه سقیفه غصب شد، حضرت وظیفه داشت در مقابل غاصبان بایستد. از سویی وظیفه داشت مردمی را که به سمت غاصبان رفته اند و موجب تحقق حکومت غیرالهی آنان شده اند آگاه کند که برخلاف تکلیف خود عمل می کنند و سعادت دنیا و آخرت خود را از دست خواهند داد. از طرفی در آن زمان با توجه به مسائلی که در عالم اسلام پیش آمده بود و مرتدان و پیامبران دروغین اساس اسلام را تهدید می کردند، از مخالفت با ابوبکر برای مصلحت اسلام دست برداشت و با او کنار آمد. شرکت امیرالمؤمنین علی (ع) در شورای شش نفره ای که عمربن خطاب برای تعیین خلیفه تشکیل داد در زمینه همان عملکرد است چون امیرالمؤمنین علی(ع) خود را لایق تر و شایسته تر از هرکس برای رهبری جامعه می دانست و حقیقت هم این بود. حال که عالم اسلام به مسیری رفته که این شورا می تواند تعیین کننده رهبر جامعه باشد و این فرصت را هم به ظاهر، عمر برای امیرالمؤمنین(ع) ایجاد کرده است. آن حضرت باید از این فرصت استفاده می کرد در حالی که امکان به خلافت رسیدن ایشان در آن شورای شش نفره 17 تا 18 درصد بود. بنابراین علی (ع) اگر از این شورا به عنوان خلیفه بیرون می آمد، می توانست انحرافاتی را که بعد از پیامبر(ص)به وجود آمده بود در این موقعیت از بین ببرد و اسلام را به مسیر واقعی خودش بازگرداند. البته ترکیب شورا و دستورالعملی که برای آن از سوی عمر تعیین شده بود به گونه ای بود که علی (ع) چاره ای جز شرکت در این شورا نداشت، چون عمر گفته بود هرکس از اعضای شورا از حضور در این محفل سرپیچی کند گردن زده خواهد شد. یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) از طرفی چاره ای نداشت و از طرفی هم اگر در شورای شش نفره شرکت نمی کرد برای مردمی که به آنان گفته بود او حق است پاسخی نداشت. لذا امیرالمؤمنین علی (ع) با حضور در شورایی که مبنای شرعی و الهی ندارد ولی چون از سوی جامعه به عنوان سنت پذیرفته شده تکلیف خود را از این طریق هم که شده به انجام می رساند.

4- چرا امام رضا(ع) به ایران آمد و به چه دلیلی ولایتعهدی را پذیرفت؟

امام رضا(ع) به میل شخصی خود از مدینه بیرون نیامد بلکه الزام و اجبار مأمون بود که آن حضرت را از مدینه خارج کرد و به مرو آورد. دلیل آن هم این بود که مأمون در موقعیتی خلافت را به دست گرفته بود که شیعیان از نظر تعداد بسیار زیاد شده بودند و در نقاط مختلفی حضور داشتند و ایشان را امام خود می دانستند. از طرفی علویان یعنی برادران امام رضا(ع)، برادرزاده ها و عموزاده های آن حضرت که تعداد قابل توجهی شده بودند چندین بار قیام کرده و بخش های مهمی از قلمرو مأمون را به تصرف خود درآورده بودند و مأمون با زحمت بسیار و تلفات و هزینه های بالا توانسته بود قیام آنان را سرکوب کند. بنابراین مأمون با زیرکی تصمیم گرفت امام رضا(ع) را به کاخ خود بیاورد و ولیعهد خود کند. درواقع او هم کار پدر خود هارون را ادامه می دهد. هارون با نفهمی و خشونت، امام کاظم(ع) را دستگیر کرد و به زندان انداخت و ارتباطاتش را با پیروانش از هم گسیخت تا دیگر کسی به ایشان دسترسی نداشته باشد مأمون هم همان کار را می کند اما با تدبیر. او امام رضا(ع) را در کاخ زندانی می کند و ارتباطات ایشان را تا حد زیادی با جامعه و مردم قطع می کند. از سوی دیگر با آوردن امام و ملزم کردن حضرت به پذیرش ولایتعهدی، به جامعه دو پیام می دهد؛ نخست اینکه حکومتش مشروع است چرا که فرزند پیامبر(ص) ولایتعهدی اش را قبول کرده، دوم اینکه می فهمید علویان با چه حکومتی در حال جنگیدن هستند و علیه چه حکومتی قیام کرده اند؛ حکومتی که بزرگ آنان یعنی امام رضا(ع) نفر دوم آن است. بنابراین مأمون با این کار جلوی قیام ها را گرفت. مأمون خواست تا امام رضا( ع) را به نزد خود و به مرکز حکومتش یعنی مرو بیاورد. حال اگر مرکز حکومت کما فی السابق در بغداد بود، امام رضا(ع) را به بغداد می بردند و امام دیگر به ایران نمی آمد. البته شورشی بر ضد مأمون در بغداد ایجاد شد و مأمون چاره را بر این دید که مرکز خلافت را تغییر دهد و از مرو به بغداد برگردد.

5- آیا ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون صحت دارد؟ در صورت صحت، چرا امام با دختر چنین شخصی که قاتل پدرش بوده ازدواج کرد؟!

بله این ازدواج صحت دارد. امام جواد(ع) حتی به سن بلوغ هم نرسیده بود ولی مأمون با اصرار و به ستوه درآوردن حضرت، ایشان را وادار به ازدواج با دخترش کرد. درست است که مأمون، امام رضا(ع) را به شهادت رسانده اما نباید فراموش کرد که او شخص اول حکومت و خلافت است و قدرت فراوانی دارد و مخالفت با او و رد کردن پیشنهادش به معنای مقابله با او و ایستادن در برابر اوست. به عبارت دیگر امام جواد(ع) اگر بیشتر در برابر این ازدواج مقاومت می کرد و نمی پذیرفت، در حقیقت دشمنی خود و مخالفت صریح خود با خلیفه را نشان می داد. رد درخواست خلیفه به معنای دشمنی با او بود و بهانه ای به دست مأمون می داد که با امام جواد(ع) مقابله ای سخت داشته باشد. لذا امام جواد(ع) چاره ای نداشت جز اینکه این پیشنهاد را بپذیرد. البته دختر مأمون تنها همسر امام(ع) نبود. امام ازدواج دیگری هم داشت و امام هادی(ع) از همسر دیگر امام جواد(ع) به دنیا آمد و دختر مأمون که در نهایت قاتل امام جواد(ع) هم شد، شایستگی این را پیدا نکرد که از امام جواد(ع) دارای فرزند شود.

6- چرا امام سجاد(ع) پس از حادثه عاشورا، از اتفاقات مدینه و قیام های خونخواهانه کناره گرفتند و به مبارزات سیاسی نپرداختند؟

امام سجاد(ع) در حرکت تاریخ ساز و حماسه بزرگ کربلا همراه امام حسین(ع) بود و به وضوح دید که جامعه در اثر بی بصیرتی و بی ایمانی و ضعف شدید اعتقادات به جایی رسیده که با علم بر اینکه امام حسین(ع) حجت خداست، به روی آن حضرت شمشیر کشیدند و او را به شهادت رساندند و حاضر شدند از زاده معاویه که به فسق و فجور معروف بود فرمانبرداری کنند. این نشان دهنده انحطاط بزرگی است که جامعه اسلامی را در اثر کنار گذاشتن اهل بیت( علیهم السلام) از رهبری امت فراگرفته؛ لذا امام سجاد(ع) می دانست که باید با ایجاد تحول در مردم و بازگرداندن معنویت زمان پیامبر(ص) و در حقیقت محکم کردن ایمان هایی که به شدت متزلزل شده است کاری اساسی انجام دهد.
امام سجاد(ع) حضور در عرصه سیاسی و قیام هایی را که بر ضد یزید صورت می گرفت بی حاصل می دانست و معتقد بود تا جامعه متحول نشود و پایه های ایمانی مردم محکم نشود و به ذات مقدس اهل بیت (علیهم السلام) معرفت پیدا نکنند حضور در صحنه سیاسی مساوی است با از بین بردن خود و تداوم حکومت جباران. از سوی دیگر امام سجاد(ع) می خواهد به آن مردم بی بصیرتی که حاضر نشده بودند امام حسین(ع) را یاری کنند و حالا تحت تأثیر سخنان دیگران یا احساسات، دست به سلاح برده اند، تفهیم کند که شما باید به موقع وارد عمل می شدید و حجت خدا را یاری می کردید. حرکت شما حرکت کوری است که به نابودی خودتان و استحکام حکومت جباران اموی منتهی خواهد شد. لذا امام سجاد(ع) حتی در قیام حره از مدینه بیرون می روند چون این مردم همان هایی هستند که امام حسین(ع) را یاری نکردند و حال تحت پرچم عبدالله بن حنظله می خواهند با یزید مقابله کنند. امام سجاد(ع) این قیام را بی حاصل می دانست چون از روی معرفت نبود و از روی احساسات و بدون هدف خاص و رهبری مشخص صورت گرفته بود.
قیام عبدالله بن زبیر هم که اهل تسنن در کتاب های خود از آن به فتنه ابن زبیر یاد می کنند قیام منحرفی بود. درست است که بر ضد یزید بود ولی عبدالله بن زبیر فرد منحرفی بود که عطش قدرت طلبی او را به قیام واداشته بود وگرنه اعتقادی به مبانی اسلام نداشت و امام سجاد(ع) قیام او و پیوستن به آن را صحیح نمی دانست.
البته قیام مختار متفاوت است چون هدف مختار خونخواهی امام حسین(ع) بود. ما در سخنی از امام سجاد(ع) داریم که می فرماید:« حتی اگر یک غلام زنگی هم در خونخواهی ما اهل بیت قیام کند، کارش مورد تأیید ماست». در صورتی که غلام زنگی هیچ اختیاری از خود ندارد و تحت امر اربابش هست. امام سجاد(ع) به دنبال معرفت دادن به جامعه و احیای بینش و مرامی بود که پیامبراکرم (ص) در بین مردم پدید آورده بود اما در اثر استیلای غاصبان بر عالم اسلام،‌از بین رفته بود. مردم به شدت از نظر معنوی تهی شده بودند. بنابراین امام می خواست در قالب مناجات ها، دعاها و راز و نیازها این معارف را در جامعه پرورش و گسترش دهد تا مردم به یک تحول معنوی برسند. در آن صورت زیر بار خلافت جباران نمی رفتند.
منبع: همشهری آیه، شماره 3 تیر 1391.

سیمای ظاهری حضرت ولیعصر ارواحناله الفداه


امام زمان

بحث از جمال و زیبایی حضرت ولیعصر در بسیاری کتب و محافل بیان شده است چنانکه نویسنده ارجمند کتاب «مکیال المکارم»، در بخش چهارم کتاب خود، جمال و زیبایی حضرت مهدی(عج) را یکی از ویژگی‏های آن حضرت می‏شمرد و می‏نویسد:«بدان که مولای ما حضرت صاحب‏الزمان(عج)، زیباترین و خوش صورت‏ترین مردم است؛ زیرا شبیه‏ترین مردم به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است» .(1)

از بررسی روایات و مطالعه حکایت‏های نیک‏بختانی که توفیق زیارت آن امام را یافته‏اند، برمی‏آید که قامت و رخسار نازنین امام عصر(عج) در کمال زیبایی و اعتدال بوده و سیمای مبارکش، دل‏ربا و خیره‏کننده است.

همین قامت رعنا و رخسار دل‏ربا موجب شده است هزاران عاشق دل‏سوخته در آغاز هر صبح بازاری و التماس از خدای خود چنین بخواهند:

«خداوندا! آن چهره زیبا و جمال دل‏آرا را به من بنمای و چشمان مرا با یک نظر به او روشنایی بخش».(2)

از آنجا که آشنایی بیشتر با صفات و خصال یوسف زهرا، حضرت مهدی(عج) راهی برای شناخت مدعیان دروغین به شمار می‏آید و افزون بر این می‏تواند موجب انس و ارتباط شیعیان با آن عزیز غایب از نظر باشد، با بهره‏گیری از کلمات معصومان(علیهم السلام) و حکایت‏های نقل شده از تشرّف یافتگان، به بررسی این موضوع می‏پردازیم. باشد تا به مصداق «وصف العیش نصف العیش»، ما هم از آن جمال دل‏آرا بهره‏مند شویم.روایات فراوانی در توصیف جمال دل‏آرای آخرین حجت خدا، حضرت مهدی(عج) وارد شده است که در مجموع آنها را به دو بخش می‏توان تقسیم کرد:

الف) روایاتی که به توصیف کلی سیرت و صورت آن حضرت، بسنده و از ایشان به عنوان شبیه‏ترین مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یاد کرده‏اند که از آن جمله به روایات زیر می‏توان اشاره کرد:

1. از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«مهدی از فرزندان من است. اسم او، اسم من و کنیه او، کنیه من است. او از نظر خَلق و خُلق، شبیه‏ترین مردم به من است».(3)

نشانه‏های قائم شما هنگام ظهور چیست؟» می‏فرماید:«نشانه‏اش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است، به گونه‏ای که بیننده می‏پندارد چهل ساله یا کمتر از آن است. نشانه دیگرش آن است که به گذشت شب و روز پیر نشود تا آنکه اَجَلش فرا رسد

2. احمد بن اسحاق بن سعد قمی می‏گوید: از امام حسن عسکری(علیه السلام) شنیدم که می‏فرمود:«سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیا نبرد تا آنکه جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیه‏ترین مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است».(4)

با توجه به این روایات، همه خصال و صفاتی را که در قرآن و روایات به پیامبر گرامی اسلام نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدی(عج) نیز می‏توان نسبت داد. روایاتی که به توصیف ویژگی‏های ظاهری پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پرداخته‏اند، فراوانند. در اینجا به یکی از آنها اشاره می‏کنیم. در روایتی که از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده، ویژگی‏های ظاهری پیامبر خاتم چنین توصیف شده است:

«رخسار پیامبر خدا، سپید آمیخته به سرخی و چشمانش سیاه و درشت و ابروانش به هم پیوسته و کف دست و پایش پر گوشت و درشت بود؛ بدان سان که گویی طلا بر انگشتانش ریخته باشد. استخوان دو شانه‏اش بزرگ بود. چون به کسی روی می‏کرد، به خاطر مهربانی شدیدی که داشت، با همه بدن به جانب او توجه می‏کرد. یک رشته موی از گودی گلو تا نافش روییده بود، انگار که میانه صفحه نقره خالص، خطی کشیده شده باشد. گردن و شانه‏هایش مانند گلاب‏پاش سیمین بود. بینی کشیده‏ای داشت که هنگام آشامیدن آب نزدیک بود به آب برسد. هنگام راه رفتن محکم قدم برمی‏داشت که گویا به سرازیری فرود می‏آید. باری، نه قبل و نه پس از پیامبر خدا کسی مثل او دیده نشده است».(5)

ب) روایاتی که خصال و سیمای امام مهدی(عج) را به تفصیل بیان کرده و ویژگی‏های آن حضرت را یک به یک برشمرده‏اند. برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده، به شرح زیر است:

1. پیامبر گرامی اسلام، امام مهدی را شبیه خود معرفی کرده، در توصیف او می‏فرماید:«پدر و مادرم به فدای او که هم‏نام من، شبیه من و شبیه موسی زاده عمران است. بر [بدن] او نوارهایی [جامه‏هایی] از نور است که از شعاع قدس روشنایی می‏یابد».(6)

2. آن حضرت در روایت دیگری در توصیف چهره فرزندش، امام مهدی(عج)می‏فرماید:«مهدی از فرزندان من است. چهره او مانند ماه درخشنده است».(7)

امام زمان

3. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در روایتی، پیشانی و بینی امام مهدی(عج) را این‏گونه توصیف می‏کند:«مهدی از من است، پیشانی گشاده و بینی کشیده دارد» .(8)

4. در روایت دیگری که از پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) نقل شده، رنگ چهره و اندام امام مهدی(عج) چنین توصیف شده است:«مهدی مردی از فرزندان من است رنگ [چهره] او رنگ عربی و اندام او اندام اسرائیلی است بر گونه راست او خالی است که همانند ستاره درخشان است».(9)

5. با توجه به همه ویژگی‏های یاد شده است که پیامبر اسلام در وصف امام مهدی(عج) می‏فرماید:«مهدی، طاووس اهل بهشت است».(10)

6. امام باقر(علیه السلام) از پدرش و جدش روایت می‏کند که روزی امام علی(علیه السلام) در حالی که بالای منبر بود، فرمود:« از فرزندان من در آخرالزمان، مردی ظهور می‏کند که رنگ [صورتش ]سفید متمایل به سرخی و سینه‏اش فراخ و ران‏هایش ستبر و شانه‏هایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی، به رنگ پوستش و دیگری، مشابه خال پیامبر اکرم ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ».(11)

7. امام رضا(علیه السلام) نیز در بیان صفات و ویژگی‏های امام عصر(عج)می‏فرماید:«قائم کسی است که در سن پیرمردان و با چهره جوانان قیام کند و نیرومند باشد تا بدان‏جا که اگر دستش را به سوی بزرگ‏ترین درخت روی زمین دراز کند، آن را از جای برکند و اگر بین کوه‏ها فریاد برآورد، صخره‏های آن فروپاشد».(12)

8. حضرت رضا(علیه السلام) در روایت دیگری، در پاسخ اباصلت هروی که از ایشان پرسید:

«نشانه‏های قائم شما هنگام ظهور چیست؟» می‏فرماید:«نشانه‏اش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است، به گونه‏ای که بیننده می‏پندارد چهل ساله یا کمتر از آن است. نشانه دیگرش آن است که به گذشت شب و روز پیر نشود تا آنکه اَجَلش فرا رسد».(13)

از فرزندان من در آخرالزمان، مردی ظهور می‏کند که رنگ [صورتش ]سفید متمایل به سرخی و سینه‏اش فراخ و ران‏هایش ستبر و شانه‏هایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی، به رنگ پوستش و دیگری، مشابه خال پیامبر اکرم ـ درود خدا بر او و خاندانش باد

9. ابراهیم بن مهزیار نیز که به شرف ملاقات امام مهدی(عج) رسیده است، در بیان خصال آن امام می‏گوید: «او جوانی نورس و نورانی و سپید پیشانی بود با ابروانی گشاده و گونه‏ها و بینی کشیده و قامتی بلند و نیکو چون شاخه سرو. گویا پیشانی‏اش ستاره‏ای درخشان بود و برگونه راستش، خالی بود که مانند مشک و عنبر بر صفحه‏ای نقره‏ای می‏درخشید. بر سرش، گیسوانی پرپشت و سیاه و افشان بود که روی گوشش را پوشانده بود. سیمایی داشت که هیچ چشمی برازنده‏تر و زیباتر و با طمأنینه‏تر و باحیاتر از آن ندیده است».(14)

10. علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی که بیست مرتبه به شوق دیدار امام مهدی(عج) به حج مشرف شد و سرانجام نیز به توفیق دیدار آن حضرت دست یافت، در گزارش دیدار خود چهره و قامت دلربای امام را این‏گونه توصیف می‏کند:«[رخسار] او [در لطافت] مانند [گل‏های] بابونه [و در رنگ، مانند ]ارغوان بود که بر آن شبنم نشسته و [شدت سرخی‏اش را] هوا شکسته است. او در این حال، همچون شاخه درخت «بان»(15) یا ساقه ریحان [خوش‏بو ]بود. نرم‏خو، بخشنده، پرهیزکار و پیراسته بود. او میانه بالا بود، نه بسیار بلند قد و نه بسیار کوتاه قد. صورتی گرد، سینه‏ای فراخ، پیشانی سفید و ابروانی به هم پیوسته داشت. بر گونه راست او خالی بود؛ چون دانه مشک که بر قطعه عنبر ساییده باشد.(16)

گفتنی است بیشتر مشخصاتی که برای سیمای ظاهری امام مهدی(عج) ذکر شده، به طور مشترک، در روایات شیعی و سنی آمده است و از این جنبه اشتراک نظر زیادی میان فرق اسلامی وجود دارد.

 


پی نوشت ها :

1. سید محمدتقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم(ع)، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، چاپ

دوم: تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1412 ه . ق، ج 1، ص 132.

2. «قسمتی از دعای عهد»، بحار الأنوار، ج 99، ص 111؛ شیخ عباس قمی، مفاتیح‏الجنان.

3. کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، چاپ اول: قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1380، ج 1، باب

25، صص 534 و 535، ح 1.

4. همان، ج 2، باب 38، ص 118، ح 7.

5. الکافی، ج1، ص 443.

6. بحار الأنوار، ج 36، ص 337، ح 200.

7. همان، ج 51، ص 91.

8. همان، ص 90.

9. همان، ص 95.

10. رنگ عربی، گندم‏گون یا سفید است. در برخی روایات وارد شده است که رنگ چهره امام مهدی(ع) همانند رنگ چهره پیامبر اکرم(ص)؛ یعنی سپید آمیخته به سرخی است.

11. مراد از اندام اسرائیلی، اندام فرزندان یعقوب(ع) است که به داشتن قد بلند و اندام رشید مشهور بودند.

12. بحار الأنوار، ج 51، ص 91.

13. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، باب 57، ص 560، ح 18.

14. همان، باب 35، ص 69، ح 8 .

15. همان، باب 57، ص 558، ح 12.

16. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 43، ص 446، ح 16.



منابع:

ماهنامه موعود شماره 109نوشته ابراهیم پور حسین

34323467837509941178.jpg

هنگامی که از امام سجاد (ع) سؤال کردند در این سفر کجا از همه بیشتر

به شما سخت گذشت،امام فرمودند : الشام ، الشام ، الشام.

(سوگنامه آل محمد، ص408؛ ناسخ التواریخ، ص304)

 

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشامتا یاد غربت می‌کند: الشام الشاممنزل به منزل درد و داغ و بی کسی رایک جا روایت می‌کند: الشام الشامموی سپید و چهره ای در هم شکستهاز چه حکایت می‌کند: الشام الشامهر روز با اندوه و آه و بی شکیبییاد اسارت می‌کند: الشام الشامدر این دیار پُر بلا هر کس به نوعیعرض ارادت می‌کند: الشام الشامیک شهر چشم خیره وقت هر عبوریابراز غیرت می‌کند: الشام الشامهر سنگ با پیشانی مجروح خورشیدتجدید بیعت می‌کند: الشام الشامقرآن پرپر روی نیزه غربتت راهر دم تلاوت می‌کند: الشام الشامقلب تو را یک مرد رومی با نگاهشبی صبر و طاقت می‌کند: الشام الشامهر جا که دارد خوف از جان تو، عمهخود را فدایت می‌کند: الشام الشامجان می دهی وقتی به لبهایی مقدسچوبی جسارت می‌کند: الشام الشامکنج تنوری حنجری آتش گرفتهذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام

 

منبع: وبلاگ کاروان دل


من کربلا را یادگار آخرینم

من یادگار روزهای خاک وخونم

من یادگار چهره های لاله گونم

من تشنگی را در حرم احساس کردم

یاد دو دست خونی عباس کردم

من کودکی بودم که آهم را شنیدند

دیدم سر جد غریبم را بریدند

من دیده ام در وقت تشییع جنازه

اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه

من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه

خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه

گرچه کنون مسموم از زهر هشامم

من کشته ویران ای در شهر شامم

من روضه خوانی در منا بر پا نمودم

خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم

من سوختم از داغ بانوی مدینه

سنگ مدینه می زنم هر دم به سینه

حالا که نقش زهر کین در جسم مانده

از جسم پاک من فقط یک اسم مانده

یا رب قرارم را ز نیرنگش ربوده

در مجلس مستی مرا دعوت نموده

زهر عدو خون کرده قلب آتشین را

گریان نموده چشم زین العابدین را


حبیب الله موحد



شهادت امام سجاد (ع) تسلیت باد!


75330599198678782823.gif





شهادت بزرگمرد مناجات، سرور سجده کنندگان، امام عابدان و عارفان، بر همه جویندگان راه سبز وصال تسلیت باد!

 

ای جلوه ی آیات خدا  حضرت سجاد                                     وی قافله سالار سخن خانه ات آباد

شمشیر دعای تو بریده ست سر شرک                                تا بوده چنان بوده و تا هست چنین باد

 

81038145437264839389.gif


امام سجاد علیه السلام:

راضى بودن به سخت ترین مقدّرات الهى از عالى ترین مراتب یقین خواهد بود.

(مستدرک الوسائل، 2/413)

 


ای سرور عابدان عالم!

امشب که شب رحلت توست، به درگاهت می آیم تا بر جوانی ام دعا کنی، تا در لطافت و غلظت و رقت و نورانیت تو شناور شوم و ذوب شوم در زلال نگاهت. در کوچه پس کوچه های جوانی ام، نجوای دعای توست که می جوشد و میل رویش را در تمام وجودم ایجاد می کند.

برای سبز شدن و جوانه زدن، لابه لای صحیفه ات آشیانه می کنم.


 

90508011210978300514.gif


بیمار غیر شربت اشک روان نداشت 

بودش هزار درد و توان بیان نداشت

یک آسمان ستاره به ماه رخش ز اشک 

می‌رفت، یک ستاره به هفت آسمان نداشت

 


83694951259569146784.gif



صحیفه سبز تو، نجوای انوار تابناکی است که تا بی نهایت، شربت آرام بخش روح عطشناک آدمی است .

دعاهایت را در این فصل سرد، بدرقه راهم کن.



66768801351217655953.gif

 

در قالب دعا امامت به پا کنی


با روضه های آب، قیامت به پا کنی

 

امام سجاد علیه السلام:

با فضیلت ترین مجاهدت‌ها، عفیف نگه داشتن شکم و عورت است

(مشکاة الانوار، ص 157)



80589341790803968646.gif


 

زهر نوشید وَ تب کرد محیط جگرش


گُر گرفت از عطش و سوخت همه بال و پرش

خشک شد جُلگه ی لبهاش و با خشکی لب

روضه می خواند به یاد لب خشک پدرش


18658282275001807193.gif


تسلیت باد سالروز شهادت امامِ لحظه های مناجات سبز صحیفه عشق و عرفان!

 

این هم از ماهیت نفس نفیس خاک است                 سر آقا به روی دامن خیس خاک است

همه اش سجده شده مثل پدر در گودال                    خاک سجاده و سجاد انیس خاک است



66976914552780209808.gif

 

امام سجاد علیه السلام:إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ لِذَلِک‏ ؛هیچوقت به خاطر نمی‌آورم کشته شدن فرزندان فاطمه را، مگر آنکه گریه در گلوی من می‌گیرد.

(کامل الزیارات، 107)



 

غم فراق امام کاروان اسرای کربلا، نگین آرامش قلب اهل حرم، بر دلدادگان کوی دوست تسلیت باد!

 

44635869396815973116.gif


آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود

آب می دید به یاد جگر سقا بود

چشمایش همه شب هیأت واویلا داشت

تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود

 


46895414378519318376.gif



ای امام عابدان شب زنده دار، غم فراق علقمه و عاشورا، چگونه بر پیکر تب دارت نهیب می زد، آن زمان که در ابتدای اسارتت، زخم های گلگون قدم هایت را به شمارش نشستی؟



54570626503128472787.gif

 



داغی نشانده بر جگرت ،  یاد کربلا                           خون می رود ز چشم ترت ، یاد کربلا

زینب ، سکینه ، گریه و طفل رباب و آب                     می آورند در نظرت ، یاد کربلا




20753977459433207773.gif



با خطبه های بی بدلت زنده کرده ای

در لحظه لحظـه  سفرت ، یاد کربلا


 

امام سجاد علیه السلام:

تمام خیر انسان در خویشتن داری اوست .

(بحارالانوار، 75/136)



09865760689651577182.gif

 


امشب اشک های داغ روی گونه هایم، در کنار تپش های ملتهب قلبم، نظاره گر پرکشیدن سجده دارترین عنصر هستی است. ای امام زمزمه های عاشقانه شب، سفرت پرباران!



44116267403153638816.gif

10درس اخلاقی عاشورا

سخنانی‌ که‌ از امام‌ حسین‌(علیه السلام) و اصحاب‌ آن‌ حضرت‌ نقل‌ شده‌ به‌طور واضح‌ و روشن‌، اهداف‌ و انگیزه‌های‌ این‌نهضت‌ پرشور و روحانی‌ را تبیین‌ می‌کند و درس‌ها و عبرت‌هایی‌ را که‌ انسان‌ها در طول ‌قرون‌ می‌توانند از آن‌ بهره‌ ببرند، آشکار می‌نماید و پیامها و آموزه های خود را به همگان نشان می دهد.


عاشورا

ما در این جواب به‌ گوشه‌ای‌ از درس‌ها و پیام‌های‌ عاشورا از زبان ‌کسانی‌ که‌ خود، این‌ نهضت‌ خونین‌ و حماسی‌ را آفریدند می پردایم :

پیام‌های‌ اخلاقی‌

1: آزادگی‌

نهضت‌ عاشورا، جلوه‌ بارزی‌ از آزادگی‌ در مورد امام‌ حسین‌(علیه السلام) و خاندان‌ و یارانش‌است‌ به‌عنوان‌ نمونه‌:

وقتی‌ می‌خواستند به‌ زور از آن‌ حضرت‌ برای‌ یزید بیعت‌ بگیرند با ردّ درخواست‌آن‌ها این‌گونه‌ فرمودند:

«نه‌ به‌ خدا سوگند نه‌ دست‌ ذلّت‌ به‌ آنان‌ می‌دهم‌ و نه‌ چون‌ بردگان‌ تسلیم‌ حکومت‌آن‌ها می‌شوم».

صحنه‌ کربلا نیز جلوه‌ دیگری‌ از این‌ آزادگی‌ بود، آن‌ حضرت‌ از میان‌ دو امر؛ یعنی ‌شمشیر یا ذلّت‌ مرگ‌ با افتخار را پذیرفت‌ و فرمود: «هیهات‌ منّا الذله‌».

اگر آزادی‌ خواهان‌ در راه‌ استقلال‌ و رهایی‌ از ظلم‌ می‌جنگند، در سایه‌ همین ‌آزادگی‌ است‌ که‌ ارمغان‌ عاشورا برای‌ همیشه‌ تاریخ‌ است‌.

2: ایثار

در صحنه‌ عاشورا نخستین‌ ایثارگر خود حضرت‌ بود که‌ حاضر شد جان‌ خود را فدای ‌دین‌ خدا کند و رضای‌ او را بر همه‌ چیز برگزیند، اصحاب‌ آن‌ حضرت‌ نیز هر کدام‌ ایثارگرانه‌ جان‌ خویش‌ را فدای‌ امام‌ خویش‌ کردند.

اظهارهای‌ یاران‌ امام‌ در شب‌ عاشورا مشهور است‌، یک‌ به‌ یک‌ برخاستند و آمادگی‌ خود را برای‌ جانبازی‌ و ایثار خود در راه‌ امام‌(علیه السلام) اظهار کردند؛ به ‌عنوان‌ نمونه‌، به ‌این‌ سخن‌ مسلم‌بن‌ عوسجه‌ اشاره‌ می‌کنیم‌ که‌ به‌ امام‌(علیه السلام) فرمود: «هرگز از تو جدا نخواهم‌ شد، اگر سلاحی‌ برای‌ جنگ‌ با آنان‌ نداشته‌ باشم‌ با سنگ ‌با آنان‌ خواهم‌ جنگید تا همراه‌ تو به‌ شهادت‌ برسم‌».

حضرت‌ وقتی‌ می‌خواست‌ از مکه‌ به‌سوی‌ کوفه‌ خارج‌ شود، در جواب‌ ابن‌ عباس‌ که‌او را از رفتن‌ به‌سوی‌ عراق‌ برحذر می‌داشت‌، فرمود:«با آن‌ که‌ می‌دانم‌ تو از روی‌ خیرخواهی‌ و شفقت‌ چنین‌ می‌گویی‌، اما من‌ تصمیم‌خود را گرفته‌ام‌»

3: توکل‌

امام‌ حسین‌(علیه السلام) در آغاز حرکت‌ خویش‌ از مدینه‌ تنها با توکل‌ بر خدا این‌ راه‌ را برگزید و در تمام‌ مسیر تنها تکیه‌گاهش‌ خدا بود، حتّی‌ توکلش‌ بر یاران‌ همراه‌ هم‌ نبود. از این‌ رو از آنان‌ خواست‌ که‌ هر کس‌ می‌خواهد برگردد و همین‌ توکل‌ باعث‌ شد هیچ ‌پیشامدی‌ نتواند در عزم‌ او خلل‌ وارد کند.

4: جهاد با نفس‌

خود ساختگی‌ و جهاد با نفس‌ زیربنای‌ جهاد با دشمن‌ بیرونی‌ است‌ و بدون‌ آن‌، این ‌هم‌ بی‌ثمر است‌ و کربلا سرشار از این‌ مجاهدت‌هاست‌. نافع‌بن‌ هلال‌ همسری‌ داشت‌ که ‌نامزد بود و هنوز عروسی‌ نکرده‌ بود، در کربلا هنگامی‌ که‌ می‌خواست‌ برای‌ نبرد به‌ میدان ‌رود همسرش‌ دست‌ به‌ دامان‌ او شد و گریست‌. این‌ صحنه‌ کافی‌ بود که‌ هر جوانی‌ را متزلزل ‌کند و انگیزه‌ جهاد را از او سلب‌ نماید، ولی‌ او با آن ‌که‌ امام‌ نیز از او خواست‌ که‌ شادی ‌همسرش‌ را بر میدان‌ رفتن‌ ترجیح‌ دهد، بر این‌ محبت‌ دنیوی‌ و غریزی‌ غلبه‌ یافت ‌و گفت‌: «ای‌ پسر پیامبر! اگر امروز تو را یاری‌ نکنم‌، فردا جواب‌ پیامبر را چه‌ بدهم‌؟» جنگید تا شهید شد.

5: شجاعت‌

شجاعت‌ عاشوراییان‌، ریشه‌ در اعتقادشان‌ داشت‌، آنان‌ که‌ به‌ عشق‌ شهادت ‌می‌جنگیدند از مرگ‌ ترس‌ نداشتند تا در مقابله‌ با دشمن‌ سست‌ شوند و به‌ همین‌ دلیل ‌لشگریان‌ دشمن‌ پیوسته‌ از برابرشان‌ می‌گریختند و چون‌ توان‌ مبارزه‌ فردی‌ را با آنها نداشتند به ‌طور جمعی‌ حمله‌ کرده‌ و آنها را به‌ شهادت‌ می‌رساندند.

یکی‌ از راویان‌ِ حوادث‌ کربلا حمیدبن‌ مسلم‌ می‌گوید: «به ‌خدا سوگند! هیچ‌ محاصره‌ شده‌ای‌ در انبوه‌ مردم‌ ندیدم‌ که‌ فرزندان‌ و خاندان‌ و یارانش‌ کشته‌ شده‌ باشند و چون‌ حسین‌ بن‌ علی‌ قوی‌دل‌ و استوار و شجاع‌ باشد».

6: صبر و استقامت‌

حضرت‌ در یکی‌ از منزلگاه‌های‌ میان‌ راه‌ این‌گونه‌ فرمود: «صبر و مقاومت‌ کنید ای‌ بزرگ‌زادگان‌! چرا که‌ مرگ‌ شما را از رنج‌ و سختی‌ عبور می‌دهد و به ‌سوی‌ بهشت‌ گسترده‌ و نعمت‌های‌ همیشگی‌ می‌رساند».

شجاعت‌ عاشوراییان‌، ریشه‌ در اعتقادشان‌ داشت‌، آنان‌ که‌ به‌ عشق‌ شهادت‌می‌جنگیدند از مرگ‌ ترس‌ نداشتند تا در مقابله‌ با دشمن‌ سست‌ شوند و به‌ همین‌ دلیل‌لشگریان‌ دشمن‌ پیوسته‌ از برابرشان‌ می‌گریختند و چون‌ توان‌ مبارزه‌ فردی‌ را با آنها نداشتند به‌طور جمعی‌ حمله‌ کرده‌ و آنها را به‌ شهادت‌ می‌رساندند

7: عزّت‌ و افتخار

وقتی‌ والی‌ مدینه‌ بیعت‌ با یزید را به ‌حضرت‌ پیشنهاد کرد، حضرت‌ ضمن‌ ردّ آن‌، با ذلیلانه‌ شمردن‌ آن‌ این‌گونه‌ فرمود: «کسی‌ همچون‌ من‌ با شخصی‌ چون‌ او بیعت‌ نمی‌کند». در جای‌ دیگر با ردّ پیشنهاد تسلیم‌ شدن‌ فرمود: «همچون‌ ذلیلان‌ دست‌ بیعت‌ با شما نخواهم‌ داد».

8: عفاف‌ و حجاب‌

دختران‌ و خواهران‌ امام‌(علیه السلام) مواظب‌ بودند تا حریم‌ عفاف‌ اهل‌بیت‌ پیامبر تا آن ‌جا که‌ می‌شود، حفظ‌ و رعایت‌ شود. اُم‌کلثوم‌ به‌ مأمور اسیران‌ فرمود: «وقتی‌ ما را وارد شهر دمشق‌ می‌کنید از دری‌ وارد کنید که‌ تماشاچی‌ کمتری‌ داشته ‌باشد». و از آنان‌ درخواست‌ کرد که‌ سرهای‌ شهدا را از میان‌ کجاوه‌های‌ اهل‌بیت‌ فاصله ‌بدهند، تا نگاه‌ مردم‌ به‌ آنها باشد و حرم‌ رسول‌ خدا را تماشا نکنند .

9: عمل‌ به‌ تکلیف‌

حضرت‌ وقتی‌ می‌خواست‌ از مکه‌ به ‌سوی‌ کوفه‌ خارج‌ شود، در جواب‌ ابن‌ عباس‌ که ‌او را از رفتن‌ به ‌سوی‌ عراق‌ برحذر می‌داشت‌، فرمود: «با آن‌ که‌ می‌دانم‌ تو از روی‌ خیرخواهی‌ و شفقت‌ چنین‌ می‌گویی‌، اما من‌ تصمیم‌ خود را گرفته‌ام‌».

10: وفا

وقتی‌ به‌ صحنه‌ عاشورا می‌نگریم‌، مظاهر برجسته‌ای‌ از وفا را می‌بینیم‌. شب‌ عاشورا سیدالشهدا(علیه السلام) وقتی‌ با اصحاب‌ خود صحبت‌ می‌کند، وفای‌ آنان‌ را می‌ستاید و می‌فرماید: «من‌ با وفاتر و بهتر از اصحابم‌، اصحابی‌ نمی‌شناسم‌«. 

 



منبع : سایت پرسمان

باغ بی شکوفه(تقدیم به شهید کربلا)

                           _babol2011_blogfa_com_15.gif

 

 باغم که بی شکوفه شد

کرب و بلا مدینه شد

آمده مادر من

 

مولود کعبه پدرم

 سوره ی قرآن مادرم

به نیزه شد سرمن

 

 

 

 سرم  به رو ی نیزه شد

ذکر لب رقیه شد

بابای مظلوم من

 

مادر من به قتلگاه

با ناله و فغان و آه

غلطیده در خون من

 

جانم شده بر لب بیا ای خواهرم زینب

در برابرم-2

بهر دل مادر ببوس این حنجرم زینب

من مسافرم

تیرو کمون سهم گل شش ماهه است

 رقیه ام  مهمان تازیانه است

 

ادرک اخای ماه من باشد گواه

عباس به راستی پسر فاطمه است

 

 

پهلوی شکسته ی اکبر من روی زمین

قاسم و جعفر وعون افتاده ن از روی زین

 

ای سکینه ذوالجناح ازروی تو شرمنده است

جای خالی منو دیگر در  آغوشت ببین


عفت چشم یا چشم چرانی؟


انسان همواره باید بر این امر واقف باشد که شیطان  هر لحظه  در کمین اوست . وبرای شیطان فرقی نمی کند انسان در خیابان باشد یا درمنزل یا در اداره یا در کلاس درس ویا در هر جای دیگری .

و همانطور که می دانید ، شیطان برای هر گناهی ، یک ابزار ویک مامور خاص دارد که در فرصت های مختلف انسان ها  را گرفتار آن می کند .

یکی از گناهانی که  همیشه جزء  برنامه های روزانه  شیطان بوده  و هیچگاه در اشاعه وترویج آن کوتاهی نکرد ه است ،دعوت به چشم  چرانی و ربودن عفت چشم انسانها بوده است ، او با این کار انسانها را به دام عشق ناپاک و انحرافات جنسى مى‏کشاند.

در این زمینه امام صادق علیه السلام می فرماید: (النَّظَرُ سَهْمٌ‏ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ ....)نگاه (به نامحرم) ، تیر زهرآگینى از تیرهاى شیطان است.(الکافی -ج‏5 ص559) .
 
در واقع چشم چرانی ونگاه های آلوده ،  مقدمه وپایه سایر انحرافات جنسی است ، که علاوه بر سلب آرامش و  مضرات جسمى و روحى و روانى که بر فرد مى‏گذارد ، اثرات نامطلوب اجتماعى و خانوادگى را نیز در بر دارد.

خصوصا جوانان عزیزی  که هنوز ازدواج نکرده اند  باید بیشتر مواظب این امر باشند ، زیرا آنها  در فشار روحی و جسمی به سر برده و  نیاز به آرامش روحی روانی دارند ، وچون دسترسی به ارضای شهوات خود ندارند ، پس اینگونه کارها آنها را بیشتر  درمعرض این  فشارها  قرار می‌دهد. واین فشارها هم  قطعا آلودگى جنسى را براى آنها مجازنمی کند .

(...وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یجَدُونَ نِکاَحًا حَتىَ‏ یُغْنِیهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ...)و آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد(نور-33).

به همین خاطراست که در سوره نور که در حقیقت سوره عفت و پاکدامنى و پاکسازى از انحرافات جنسى است‏،  روی مساله عفت چشم تاکید دارد و  انسان ها  را به این امر  دعوت کرده است  .

(قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یحْفَظُواْ فُرُوجَهُم‏....* وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ یحْفَظْنَ فُرُوجَهُن‏)(نور-30-31)

در این آیات نخست مى‏گوید: ای پیامبر به مردان وزنان مومن  بگو چشمهاى خود را (از نگاه کردن به نامحرم و آنچه نظر افکندن بر آن حرام است) فرو گیرند، و دامان خود را حفظ کنند.خصوصا که مفسرین بر اساس پاره ایی از روایات فرموده اند : حفظ فروج  در همه جای قرآن به معنی انحرافات جنسی است الا اینجا که  به معنی چشم پوشی از نگاه به دیگران است .
(توضیح بیشتر در تفسیر نمونه ج14)

 بنابراین در مرحله‏ى اوّل لازم است که انسان دیده‏ها را پاک کند تا بتواند دل را نیز کنترل کند.

راه  مقابله با این معضل

انسان باید با تکیه بر تقوای الهی و قدرت  ایمان و اراده  ، در برابر شهوات ایستادگى کند .و چشم ها را در برابر نامحرمان بپوشاند  زیرا هر چه ایمان و اراده قوى‏تر باشد، مقاومت هم  در برابر جاذبه‏هاى جنسى  بیشتر خواهد شد .بنابراین اگر انسان ، برای تقویت اراده ی خود  تلاش کند ، این خود مهمترین  گام‏ دربهبود این  امر  است.

پس نگوییم اراده از ما سلب شده است ، زیرا اگر چه ممکن است اراده‏ى انسان ضعیف شود، ولى هیچ گاه از بین نمى‏رود.

 و از جمله راه های تقویت اراده ، این است که  همواره به بدى گناه و عواقب آن توجه کنیم وبه خود تلقین کنیم که  من مى‏توانم این عمل را ترک کنم.