پس از رحلت رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) وقتى که ابوبکر بر مسند خلافت نشست ؛ منافقین باغ فدک را که از مِلک پیامبر(صلّى الله علیه و آله) بود و به فاطمه (علیهاالسّلام) مى رسید؛ غصب کرده و عامل آنحضرت را از فدک ، بیرون راندند.
على (علیه السّلام) به فاطمه (علیهاالسّلام) فرمود: ((برو نزد ابوبکر، ارِث خودت را از او بگیر.))
فاطمه (علیهاالسّلام) نزد ابوبکر آمد و فرمود: ((ارثى که از ناحیه پدرم (رسول خدا(صلّى الله علیه و آله))رسیده ، به من برگردانید.)) ابوبکر گفت : ((پیامبران ارث نمى گذراند))
فاطمه (علیهاالسّلام) فرمود: ((آیا سلیمان از پدرش داوود ارث نبرد؟ که خداوند مى فرماید: (وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داودَ) ))(1)
ابوبکر خشگمین شد و گفت : ((پیامبر ارث نمى گذارد.))
فاطمه (علیهاالسّلام) فرمود: ((آیا زکریّاى پیغمبر عرض نکرد: (فَهَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً وَ یَرِثُنى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب )2) ((خدایا از پیشگاهت به من جانشینى ببخش ، که وارث من و آل یعقوب باشد.)
ابوبکر باز همان سخن قبل را تکرار کرد که پیامبر ارث نمى گذارد.
فاطمه (علیهاالسّلام) فرمود: ((آیا خداوند در قرآن نفرموده است که : (یُوصیکُمُ اللّهُ فى اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیَیْنِ)3) ((شما را در مورد فرزندانتان ، سفارش مى کنم که براى فرزند پسر، مطابق نصیب دو دختر بدهید.))
ابوبکر باز همان جواب را داد و گفت : ((پیامبر از خود ارث نمى گذارد)).
به این ترتیب ، فاطمه (علیهاالسّلام) با استدلال قرآنى ، حق ارث خود را ثابت نمود، ولى جواب درستى نشنید و در برابر چنین منطق الهى او را مظلوم کردند.(4)
1- نمل / 16.
2- مریم / 5 و 6.
3- نساء / 11.
4- کشف الغمه ، ج 2، ص 37.
کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است. آنگاه خودش میگوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علیبنالحسین و محمدبنعلى باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد.
إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر
در شأن نزول این سوره گفته شده:
زمانى که رسول(صلی الله علیه وآله) دو تن از فرزندان خود به نامهاى عبداللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند،که در لغت عرب به «مقطوع النسل» اطلاق میشود.1
کوثر از ریشه کثرت است و بر چیزى اطلاق میشود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است.2
البته آن خیر کثیرى که پیامبر در نتیجه اعطاى خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقیید آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد.
براى کلمه (کوثر) در این سوره، معانى متعدد مطرح شده است، علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسبترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ذکر میکند.3 اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقیناً یکى از مصادیق آن، فراوانى نسل آن حضرت است.
کوثر، صیغه مبالغه است. یعنى اى پیامبر، به تو، دخترى دادیم که مجسمه خیر است، استوانه برکت و اسطوره بالندگى است، به تو دخترى دادیم که اگر همه فضایل و سجایاى انسانى را مجسم کنند، زهرا میشود.
اى پیامبر، به شکرانه این نعمتى که به هیچکس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبیر، دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است براى بنده و جلالتى است برا ى خدا!
کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است. آنگاه خودش میگوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علیبنالحسین و محمدبنعلى باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد.4
آرى فاطمه، چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر، صدها و بلکه هزاران جوى زلال و روشن، منشعب است.
حسن ختام این بخش، آن که نزول چنین سورهاى و چنین تعبیر بلندى (کوثر) درباره فاطمه در عهد جاهلیت عربى که «زن» نه تنها از کمترین حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگى بود و دختران، زنده به گور میشدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیات بخش اسلام است.
موجودى که میتواند منشأ این مقدار خیر و برکت در تاریخ بشریت باشد. موجودى که بنده ف این برگزیده خدا و اشرف مخلوقات عالم، باید به شکرانه برخوردارى از آن، در برابر پروردگارش، سربرخاک بساید.
به راستی در کدامین مکتب میتوان چنین قرب و منزلتى براى زن یافت؟5
پی نوشت ها :
1. ابن منظور، لسان العرب/36.
2. طبرسی، مجمع البیان فى علوم القرآن، 5/549.
3. علامه طباطبایی، المیزان، 7/370.
4. امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، 32/122.
5. سید جواد ورعی، کوثر، محبوبه است/63؛ ماهنامه پیام زن.
منبع : سایت شبکه قرآن
برگرفته شده از سایت :کلوب
فاطمه و علی علیهما السلام دو یار همراه و دو ستاره آسمانی اند که برای نشان دادن راه آسمان چند روزی به زمین آمدند و سپس به آسمان بازگشتند . آن دو یار مهربان، نامهربانی ها و بی مهری های بی حسابی از خاکیان دیدند و بزرگوارانه از کنار مزاحمت های شب پره های مزاحم گذشتند . از این بی مهری ها و مزاحمت ها، حکایات فراوانی گفته اند و شنیده ایم، اما در این اوراق معدود، برآنیم تا از زبان تنها همتای زهرا، گوشه ای اندک از تلخی های رفته بر آن عزیز را بخوانیم و بدانیم . پیش از ذکر این تلخی ها، جملاتی چند در بلندای مقام آن زهره درخشنده را از زبان علی علیه السلام نقل می کنیم و سپس به بیان رنج های حضرت زهرا علیها السلام می پردازیم .
فاطمه، برترین بانو
معاویه در نامه ای که به امام علی علیه السلام می نویسد، به فخر فروشی در مقابل امام می پردازد . امام در پاسخ به نامه او، به بیان فضیلت های بنی هاشم و فضیحت های بنی امیه می پردازد:
«وانی یکون ذلک کذلک، ومنا النبی ومنکم المکذب ومنا اسد الله ومنکم اسد الاحلاف ومنا سیدا شباب اهل الجنة ومنکم صبیة النار ومنا "خیر نساء العالمین" ومنکم حمالة الحطب فی کثیر مما لنا وعلیکم (1) ;
شما چگونه و کجا با ما برابرید! که از میان ما پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و دروغزن (ابوجهل) از شما است، واسد الله (حمزه سید الشهدا) از ما و اسد الاحلاف (شیر سوگندها; اسد بن عبد العزی) از شما، و از ماست دو سید جوانان اهل بهشت (حسن علیه السلام و حسین علیه السلام) و از شما است کودکانی (2) که آتش نصیب آنان گردید . و از ما است بهترین زنان جهان (فاطمه علیها السلام) و از شماست آن که هیزم کشد برای دوزخیان (ام جمیل همسر ابی لهب) (3) وبیش از این ما را فضیلت ها و شما را فضیحت ها است .»
علی و فاطمه علیهما السلام از زبان یکدیگر
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پس از ازدواج حضرت علی و فاطمه علیهما السلام و سپری شدن مراسم عروسی، ابتدا از علی علیه السلام پرسیدند: همسرت فاطمه علیها السلام را چگونه یافتی؟ امام پاسخ داد: «نعم العون علی طاعة الله; در اطاعت کردن از خدا خوب یار و یاوری است .» سپس از دختر خود، فاطمه علیها السلام پرسیدند: شوهرت را چگونه یافتی؟ آن حضرت پاسخ داد: «خیر بعل; بهترین شوهراست . (4) »
زحمات فاطمه علیها السلام در منزل
به دنبال تقسیم کار پیامبر صلی الله علیه و آله بین حضرت زهرا علیها السلام و علی علیه السلام و واگذاری کارهای داخل منزل به فاطمه علیها السلام، گرچه علی علیه السلام نیز در کمک به همسرش از هیچ کوششی دریغ نمی کرد، اما در عین حال انجام تمام کارهای منزل برای فاطمه علیها السلام باری گران بود . برای کاهش زحمت های منزل، علی علیه السلام راه حلی به فاطمه پیشنهاد می کند . آن حضرت بعدها این ماجرا را چنین نقل فرمود: «فاطمه زهرا علیها السلام، عزیزترین عزیزان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه من بود . فاطمه علیها السلام آنقدر با آسیاب آرد کرد تا دست هایش پینه بست و آنقدر از چاه آب کشید که اثر آن بر سینه اش باقی مانده بود و به اندازه ای خانه را روبید تا اینکه لباس هایش غبار آلود شد، و آن قدر زیر دیگ آتش بر افروخت تا لباسش کثیف و گرد آلود گردید و به همین علت، به سختی و زحمت افتاد . روزی شنیدم چند غلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آورده اند . به فاطمه گفتم: وقتی خدمت پدر رفتی از او خادمی بخواه تا در کارها مدد رسان تو باشد و از این همه رنج و محنت آسوده شوی .
فاطمه زهرا علیها السلام خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت . ملاحظه کرد که گروهی با ایشان مشغول بحث و گفت و گو هستند . لذا بدون اینکه با پدر سخنی بگوید از شرم و حیا بازگشت . چون رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانست که فاطمه علیها السلام برای حاجت و نیازی مراجعه کرده است، خود به منزل ما آمد . ما در بستر استراحت بودیم، وی بالای سر فاطمه علیها السلام نشست و فاطمه علیها السلام از جهت شرم و حیا سر خود را زیر رخت خواب کرد .
حضرت فرمود: فاطمه جان! برای چه منظوری نزد من آمدی؟ او دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساکت بود .
عرض کردم: ای رسول خدا! من علت را برای شما عرض می کنم . فاطمه آن قدر سنگ آسیاب را چرخانده که دستش پینه بسته و آن قدر آب کشیده که بر سینه اش اثر آن باقی مانده و آن قدر خانه را جاروب کرده که لباسش خاک آلود شده، و آن قدر آتش در زیر دیگ افروخته که پیراهن او کثیف شده و بوی دود گرفته است . شنیدیم که غلامان و خادمان چندی را خدمت شما آوردند، به فاطمه علیها السلام گفتم: به سراغ پدر خود رفته، از ایشان خدمت کاری بخواه تا تو را کمک کند .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الا ادلکما علی خیر مما سالتما . اذا اخذتما مضاجعکما تکبرا اربعا وثلاثین وتسبحا ثلاثا وثلاثین وتحمدا ثلاثا وثلاثین فهو خیر لکما من خادم یخدمکما; شما را از مطلبی آگاه کنم که برای شما از خادمی که خواستید بهتر است . وقتی از خواب برخاستید (دربعضی روایات است وقتی به رختخواب رفتید) سی و چهار مرتبه «الله اکبر» ، سی و سه بار «سبحان الله » و سی و سه بار «الحمد لله » بگویید، این برای شما از خادمی که به شما خدمت کند بهتر است .»
آنگاه فاطمه سر خود را بیرون آورد و سه بار فرمود: «رضیت عن الله ورسوله; از خدا و رسول او راضی و خشنود شدم . (5) »
عیادت ناتمام
وقتی عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله برای عیادت فاطمه علیها السلام به منزل علی علیه السلام آمد، به دلیل سالت شدید آن حضرت و ممنوع الملاقات بودن ایشان، موفق به عیادت آن عزیز نشد . به منزل خود بازگشت و پیکی روانه منزل علی علیه السلام کرد، تا به علی علیه السلام این پیغام را برساند: «آن گونه که من احساس می کنم، فاطمه علیها السلام روزهای پایان عمر خود را می گذراند و اول کسی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله ملحق می شود . من پیشنهاد می کنم در صورت رحلت ایشان، مهاجرین و انصار را خبر کنید تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شرکت کنند، که این کار، هم باعث فیض معنوی و ثواب حاضران است، و هم باعث تقویت شعائر دینی .»
علی علیه السلام در پاسخ به پیشنهاد عمویش عباس بن عبد المطلب، فرستاده ای به نزد او روانه کرد تا این پیام را برساند: «ابلغ عمی السلام وقل لا عدمت اشفاقک وتحیتک وقد عرفت مشورتک ولرایک فضله . ان فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله لم تزل مظلومة من حقها ممنوعة وعن میراثها مدفوعة . لم تحفظ فیها وصیة رسول الله صلی الله علیه و آله ولا رعی فیها حقه ولا حق الله عزوجل وکفی بالله حاکما ومن الظالمین منتقما وانا اسالک یا عم ان تسمح لی بترک ما اشرت به فانها وصتنی بستر امرها; سلام مرا به عمویم برسان و بگو: خیر خواهی شما را فراموش نمی کنم . نظر شما را به خوبی دریافتم و البته احترام آن - در جای خود - محفوظ است . فاطمه علیها السلام همیشه مظلوم واقع شده، و از حق خود بازداشته شد و از ارث خود بی بهره گردید . سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او عمل نشد و حقی که خدا و رسول او در مورد فاطمه علیها السلام داشتند، رعایت نگردید و خداوند برای حکمرانی و انتقام از ظالمین [ما را] بس است .
عموی گرامی! از شما می خواهم به من رخصت دهید که به نظر شما عمل نکنم، چرا که فاطمه علیها السلام خودش به من وصیت کرده است که امر [کفن و دفن] او مخفی باشد .»
وقتی که فرستاده عباس با این پیام به سوی او بازگشت، عباس گفت: غفران الهی نثار فرزند برادرم که البته او آمرزیده است . به راستی که نظر او بدون اشکال و صحیح است . برای عبد المطلب فرزندی با برکت تر از علی علیه السلام زاده نشد، مگر پیامبر صلی الله علیه و آله . . . (6) .
آهنگ جدایی
آن گاه که فاطمه زهرا علیها السلام احساس کرد زمان رحلتش فرا رسیده است، در حالی که در بستر بیماری آرمیده بود خطاب به علی علیه السلام فرمود: «یا ابن عم، انه قد نعیت الی نفسی واننی لا اری ما بی الا اننی لاحق بابی ساعة بعد ساعة وانا اوصیک باشیاء فی قلبی; ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه که در می یابم پس از اندک زمانی، به پدرم ملحق می شوم، آنچه را در دل دارم به تو وصیت می کنم .»
علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود: «اوصینی بما احببت یا بنت رسول الله; ای دخت رسول خدا! آنچه دوست داری وصیت کن .»
آنگاه علی علیه السلام کنار سر فاطمه علیها السلام نشست و به آنان که در اتاق بودند فرمود بیرون روند . سپس فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام فرمود: «یا ابن عم! ، ما عهدتنی کاذبة ولاخائنة ولا خالفتک منذ عاشرتنی; ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانت ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم .»
و علی علیه السلام در پاسخش چنین گفت: «معاذ الله انت اعلم بالله وابر واتقی واکرم واشد خوفا من الله [من] ان اوبخک بمخالفتی . قد عز علی مفارقتک وتفقدک، الا انه امر لابد منه . والله جددت علی مصیبة رسول الله وقد عظمت وفاتک وفقدک فانا لله وانا الیه راجعون من مصیبة ما افجعها وآلمها وامضها واحزنها، هذه والله مصیبة لا عزاءلها ورزیة لا خلف لها; نه، هرگز! تو نسبت به خداوند آگاه تر، نیکوکارتر، پرهیزگارتر، گرامی تر، و خائف تر از آن هستی که تو را به عنوان مخالفت با من سرزنش کنم . جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است . ولی چه باید کرد که چاره ای برای مرگ نیست . سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا برای من تازه شد و وفات و فقدان تو، [برای من] بسیار بزرگ [و دشوار] است . پس «انا لله وانا الیه راجعون » از مصیبتی که بسیار دلخراش و دردناک و دشوار و اندوه آور است . به خدا قسم! این مصیبتی است که تسلیت [و آرامش] ندارد و حادثه جانسوزی است که جبران ناپذیر است . »
سپس مدتی با هم گریستند و علی علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را به سینه چسبانید و فرمود: «اوصینی بما شئت فانک تجدنی فیما امضی کما امرتنی به واختار امرک علی امری; آنچه می خواهی وصیت کن، همانا مرا آن گونه خواهی یافت که به وصیت تو بخوبی عمل کنم و امر تو را بر امر خودم مقدم می دارم .»
سپس فاطمه علیها السلام به بیان وصایای خود پرداخت (7) .
آغاز جدایی
پس از شهادت حضرت زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از شهادت مادر خود با خبر شدند، اسماء به حسنین علیهما السلام گفت: به نزد پدرتان علی علیه السلام روید و خبر شهادت فاطمه علیها السلام را به او رسانید . حسنین علیهما السلام از خانه بیرون آمدند و در حالی که فریاد می زدند: «یا محمداه! یا احمداه! الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت امنا» ، وارد مسجد شدند و علی علیه السلام را که در مسجد بود، از شهادت فاطمه علیها السلام آگاه نمودند . علی علیه السلام با شنیدن این خبر، آنچنان دگرگون شد که بی حال افتاد . آب به صورتش پاشیدند و به حال آمد . با سوز و گداز فرمود: «بمن العزاء یا بنت محمد کنت بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک; ای دختر محمد صلی الله علیه و آله! به چه کسی خود را تسلیت دهم. [تا زنده بودی] مصیبتم را به تو تسلیت می دادم، اکنون پس از تو چگونه آرام و قرار گیرم؟ (8) »
در سوگ یار
علی علیه السلام پس از به خاک سپاری یار دیرینه و همراه روزگار خوشی ها و تلخی های خود، در کنار تربت آن عزیز، با رسول خدا چنین درد دل کرد:
«السلام علیک یا رسول الله عنی . والسلام علیک عن ابنتک و زائرتک والبائتة فی الثری ببقعتک والمختار الله لها سرعة اللحاق بک . قل یا رسول الله عن صفیتک صبری وعفا عن سیدة نساء العالمین تجلدی . الا ان لی فی التاسی بسنتک فی فرقتک موضع تعز فلقد وسدتک فی ملحودة قبرک وماضت نفسک بین نحری وصدری . بلی وفی کتاب الله [لی] انعم القبول «انا لله وانا الیه راجعون » قد استرجعت الودیعة واخذت الرهینة واخلست الزهراء فما اقبح الخضراء والغبراء، اما حزنی فسرمد واما لیلی فمسهد . وهم لا یبرح من قلبی او یختار الله لی دارک التی انت فیها مقیم . کمد مقیح و هم مهیج . سرعان ما فرق بیننا والی الله اشکو وستنبئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها . فاحفها السؤال والستخبرها الحال . فکم من غلیل معتلج بصدرها لم تجد الی بثه سبیلا . وستقول ویحکم الله وهو خیر الحاکمین . سلام مودع لا قال ولا سئم . فان انصرف فلا عن ملالة وان اقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرین . واها واها والصبر ایمن واجمل .
ولولا غلبة المستولین لجعلت المقام واللبث لزاما معکوفا ولاعولت اعوال الثکلی علی جلیل الرزیة . فبعین الله تدفن ابنتک سرا وتهضم حقها وتمنع ارثها ولم یتباعد العهد ولم یخلف منک الذکر والی الله یا رسول الله المشتکی وفیک یا رسول الله احسن العزاء .
صلی الله علیک و علیها السلام والرضوان;
ای پیغمبر خدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد . ای رسول خدا! پس از دختر برگزیده ات شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است . اما برای من پیروی از سنت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است [ . ای پیامبر خدا!] تو را به دست خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی! آری، قرآن خبر داده است که همه از خدائیم و به سوی او باز می گردیم . اکنون امانت به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت [ . پس از او] آسمان و زمین زشت می نماید و هیچگاه اندوه دلم نمی گشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمی رود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند .
[مرگ زهرا] ضربتی بود که دل را خسته و غصه را پیوسته گردانید، چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد . شکایت [خود را] به خدا می برم و دخترت خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستم ها کردند . آنچه خواهی از او بپرس و احوال را از او جویا شو . تا سر دل بر تو گشاید و خونی که خورده است بیرون آید . او به زودی خواهد گفت و خدا که بهترین داور است [میان او و ستمکاران داوری] نماید .
[سلامی که به تو می دهم] سلام وداع کننده است نه از روی ملالت و کسالت . اگر می ورم ملول [و خسته جان] نیستم و اگر می مانم به وعده خدا بد گمان نیستم، به خاطر وعده ای که خداوند به شکیبایان داده است . در انتظار پاداش می مانم که شکیبایی نیکوتر است .
اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم می راندم .
خدا گواه است که دخترت پنهانی به خاک می رود و در حالی که هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان ها نرفته، حق او برده می شود و از میراث او منع می شود .
ای رسول خدا! شکایت را به سوی خدا می برم و دل را به یاد تو خوش می دارم، که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه . (9) »
وقتی آن حضرت از دفن فاطمه 3 فراغت یافت بر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد:
لکل اجتماع من خلیلین فرقة
وکل الذی دون الممات قلیل
وان افتقادی واحدا بعد واحد
دلیل علی ان لا یدوم خلیل (10)
«جمع هر دو دوست را پریشانی است و هر چیز جز مرگ ناچیز است . اینکه من یکی را پس از دیگری از دست می دهم، نشان آن است که هیچ دوستی جاوید نمی ماند .»
. . .
مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود
که روز محشر بدین پنج تن رسانم تن
بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر
محمد و علی و فاطمه حسین و حسن (11)
. . .
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا
تا داد من از دشمن اولاد پیمبر
بدهد بتمام ایزد دادار تعالی (12)
پی نوشت ها:
1) نهج البلاغه، نامه 28، ترجمه دکتر شهیدی .
2) اشاره به جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله است . وقتی آن حضرت پس از جنگ بدر دستور کشتن عقبة بن ابی معیط را داد، عقبة گفت: «من للصبیة یا محمد; چه کسی برای کودکان خواهد ماند؟» حضرت فرمود: «النار; آتش .»
3) ام جمیل، خواهر ابوسفیان، زن ابولهب و عمه معاویه بود .
4) بحار الانوار، ج 43، ص 117 و 133 .
5) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 41; بحار الانوار، ج 43، ص 82 .
6) بحار الانوار، ج 43، ص 210 و 211 .
7) بیت الاحزان، محدث قمی، با ترجمه محمدی اشتهاردی، ص 241; بحار الانوار، ج 43، ص 191 .
8) همان، ص 249
9) اصول کافی، ج 1، ص 458و459; بحار الانوار، ج 43صص 194 و 193 .
10) الاخبار الموفقیات، زبیر ابن بکار، ص 194 .
11) غضائری رازی .
12) ناصر خسرو .
منبع :سایت کلوب
طبق روایت، روز - سوم جمادىالثّانى - شهادت سیّدهى زنان عالم، فاطمهى زهرا(سلامالله علیها) است. من از ملت ایران درخواست مىکنم که در آن روز، مغازهها و محل کسبشان را تعطیل کنند و به فاطمهى زهرا(سلامالله علیها) احترام نمایند. به دستگاهها و ادارات دولتى و کارخانجاتى که کارهاى خاصى دارند، چیزى نمىگوییم؛ لیکن کسبه و دکاندارها و بازارها و خیابانها احترام کنند. انشاءالله آن روز را تعطیل کنید تا بتوانیم از برکات فاطمهى زهرا (سلامالله علیها) بهرهمند بشویم.
از برخى تعبیرات دربارهى ائمه (علیهمالسّلام) نباید استفاده کرد؛ اینها سبک است. براى فاطمهى زهرا(سلامالله علیها) - آن موجود قدسى والا، آن انسان برتر و آن معلم بشر - از آن تعبیرى که هر شاعرى - چه شاعر درست و حسابىگوى و چه شاعر هرزهگوى - براى محبوب و معشوق خودش ذکر مىکند، نباید استفاده کرد؛
باید از تعبیرات متناسبى استفاده کرد. اعتقاد من این است که اگر شعراى عزیز ما - همچنان که امروز خوشبختانه، هم سرود دستهجمعى، هم در بعضى از شعرهایى که قبلاً آقایان خواندند، همین معنا انصافاً تأمین شده - لفظ و معنا را براى بیان معرفتى که امروز جامعهى ما نیاز دارد تا از مکتب فاطمهى زهرا (سلامالله علیها) تعلیم بگیرد، به کار گیرند و آن را مداح با صداى خوش و آهنگ مناسبِ با این کار عرضه کند، یکى از بهترین انواع تبلیغ و ترویج صورت گرفته است؛ یعنى همان دعبل و فرزدق و کمیتِ تاریخ در اینجا ظهور و تجلى پیدا کرده است. ارزش، همان ارزش خواهد بود و مىتواند اجرهاى بزرگ الهى را به دنبال خود داشته باشد.
من راجع به حضرت صدیقه سلام الله علیها خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم، فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «فاطمه سلام الله علیها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد.» ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل رفت و آمد داشته است ... مسئله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می اید. امکان دارد بیاید، یک تناسب لازم است بین روح آن کس که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است... حتی درباره ائمه هم ندیده ایم که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا سلام الله علیها است آن که من دیده ام جبرئیل به وفور در آن 75 روز وارد می شده و مسائل آتیه ای که بر ذریه ی او می گذشته است، این مسائل را می گفته است و حضرت امیر علیه السلام هم ثبت می کرده است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضائلی که برای حضرت زهرا سلام الله علیها ذکر کرده اند ... بالاتر می دانم.1 فاطمه زهرا سلام الله علیها از نگاه رهبر معظم انقلاب اگر شخصیت فاطمه زهرا (س) برای ذهنهای ساده و چشمهای نزدیک بین ما آشکار می شد ما هم تصدیق می کردیم که فاطمه زهرا (س) سرور همه زنان عالم است. بانویی که در سنین کم و در عمر کوتاه به مقامات معنوی و علمی و معرفتی و به مرتبه ای برسد که برابر مرتبه انبیا و اولیاست. فاطمه زهرا فجر درخشانی است که از گریبان او خورشید امامت و ولایت و نبوت درخشیده است. آسمان بلند و رفیعی است که در آغوش آن ستاره های فروزان ولایت قرار گرفته است. همه ائمه (ع) برای مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیل قائل بودند که برای کمتر کسی این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران می شود دید. زنان مسلمان در زندگی شخصی، اجتماعی و خانوادگی خود باید زهرا (س) را از جهت خردمندی، فرزانگی و عقل و معرفت، الگو و سرمشق خود قرار دهند و از بُعد عبادت، مجاهدت، حضور در صحنه، تصمیم گیریهای عظیم اجتماعی، خانه داری، همسرداری و تربیت فرزندان صالح از زهرای اطهر (س) پیروی کنند. اسلام فاطمه (س) را، آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی را، به عنوان نمونه و اسوه زنان معرفی می کند. آن زندگی ظاهری او، جهاد او، مبارزه او، دانش او، سخنوری او، فداکاری او، شوهرداری او، مادری او، همسری او، مهاجرت او و حضور او در همه میدانهای سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همه جانبه او که مردهای بزرگ را در مقابل او به خضوع وادار می کرد. اصولاً درک نادرست از شخصیت زن، که میراث نامبارک فرهنگ های غیر اسلامی دخیل در اندیشه مسلمانان است، باعث شده است که آن حضرت تنها از زاویه دختری برای پیامبر (ص) و مادری برای ائمه (ع) مطرح شود و آن شایستگی ها و گزینش الهی که در شکل گیری زندگی و شخصیت آن حضرت نقش برجسته داشته و زندگی و صفات فاطمه زهرا (س) را به عنوان اسوه ای برای همه زنان و همه انسان ها، به ویژه زنان، مطرح می سازد، مجهول بماند. حضرت زهرا (س) برتر از همه زنان برگزیده و سرور زنان از آغاز تاریخ بشر تا پایان است. پی نوشت: 1. صحیفه نور، ج 19، ص 278. |
جوانان وانس با قرآن ازدیدگاه امام خمینی(ره)
جوانان عزیزم که چشم امیدمن به شماست!
الابد قرآن،کتاب انسان سازی است.هرچه درراه خدا بدهیم وهرچه درراه قرآن بدهیم،فخرماست؛ افتخارماست؛راه حق است.قرآن کریم،پناه همه ماست.قرآن کتاب انسان سازی است،کتاب انسان متحرک است؛کتاب آدم وکتابی است که آدمی را ازاین جاتاآخردنیا وتاآخرین مراتب راه می برد...قرآن باید درتمامی شئون زندگی ماحاضرباشد.
من باتایید خداوند متعال وتمسک به مکتب پرافتخارقرآن،به شما فرزندان عزیز اسلام مژده پیروزی می دهم؛به شرط اینکه نهضت بزرگ اسلامی وملی ادامه یابد وپیوند بین شماجوانان برومند اسلام ناگسستنی باشد.رمز پیروزی ما اتکای به خداوندتبارک وتعالی واتکای به قرآن واستقبال از شیوه مقدس ( شهادت )بود.این رمز را حفظ کنید،این رمز را مادامی که حفظ نمایید پیروز هستید
.مجاهدات وکوشش های خستگی ناپذیر شماجوانان روشن ضمیرمسلمان،دراه درک صحیح اسلام وشناسایی حقیقت قرآن کریم،موجب امیدواری وخرسندی مسلمانان بیدار است.برشما جوانان مسلمان لازم است که درتحقیق وبرسی حقایق اسلام،درزمینه های سیاسی،اقتصادی،اجتماعیی وغیره،اصالت های اسلامی رادرنظرگرفته وامتیازاتی که اسلام ازهمه ی مکاتب جدا می سازد رافراموش نکنید.مباداقران مقدس وایین نجات بخش اسلام را بامکتب های غلط ومنحرف کننده ای که ازفکر بشر طراوش کرده است،خلط نماییددر حدیث است که که کسی که قرآن را درجوانی بخواند،قرآن با گوشت وخونش مختلط می شودونکته آن این است که درجوانی اشتغال قلب وکدورت ان کمتر است. ازاین جهت قلب ازآن بیشتروزودتر متأثرمی شودواثر آن بیشتر باقی می ماند.
جوانان عزیزم که چشم امیدمن به شماست!بایک دست قرآن وبادست دیگرسلاح رابرگیریدوچنان ازحیثیت وشرافت خود دفاع کنیدکه قدرت تفکر توطئه علیه خودرا ازدشمنان سلب نمایید وچنان بادوستانتان رحیم باشیدکه از ایثار هرچه دارید نسبت به آنان کوتاهی ننمایید.
«آگاه باشید که جهان امروز،دنیای مستضعفین است ودیر یا زودپیروزی از آن آنان است وآنان ،وارث زمین وحکومت کننده ی خدایی اند»
منبع:نشریه پرسمان