فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

توصیه شنیدنی حجة الاسلام شهاب مرادی به خانواده‌ها


اغلب مردم برای تن دادن به این رسم های جاهلانه، خودشان را مجبور می بینند تا جایی که حتی برای انجام این نوع خرج و برج های غیر ضروری، پس انداز 30-20 ساله خود را برای عروسی یک فرزند خرج می کنند و حتی از دیگران قرض می گیرند و یا حتی صدقه! و این یک فاجعه اخلاقی است

آقای شهاب مرادی
وقتی صحبت از ازدواج و سختی ها و آسانی های آن می شود تقریبا یک مسئله در اظهارات اقشار مختلف مردم مشترک است همگی از افزایش چشم گیر و روز افزونِ تجملات و سنگینی مخارج عروسی و بَرج های این سبک زندگی جدید اظهار نارضایتی و نگرانی می کنند اما شگفت آور این است که این اظهارات هیچ تاثیری در تصحیح این بخش نوظهور در سبک زندگی امروزه ایرانیان ندارد و این فرهنگ اسراف و تجمل گرایی روز به روز، رو به گسترش است و دامنه ی تاثیرش از پایتخت تا دورترین دهِ کوچک، همه را در برگرفته است.

اغلب مردم برای تن دادن به این رسم های جاهلانه، خودشان را مجبور می بینند تا جایی که حتی برای انجام این نوع خرج و برج های غیر ضروری، پس انداز 30-20 ساله خود را برای عروسی یک فرزند خرج می کنند و حتی از دیگران قرض می گیرند و یا حتی صدقه! و این یک فاجعه اخلاقی است و یک خطای واضح، آن هم برای ازدواج هایی که متاسفانه طبق آمار، احتمال شکست آن و منجر شدنش به طلاق، حدود 20درصد است! و در صورت تداوم، احتمال دلخوشی و صلح و صفا در آن ناچیز!

به جای فهرست کردن رسوم نادرست و رفتارهای خطای دوخانواده ی دختر و پسر در یک عروسی -از خواستگاری تا پاتختی- و نقد تک تک موارد، یک پیشنهاد ساده عرض می کنم؛ پیشنهادی که نه خرجی لازم دارد و نه بودجه ای، پیشنهادی که منافع مادی هیچ کسی را هم به خطر نمی اندازد، اما در صورت پذیرش شما و ترویج آن، ریشه ی آداب رسوم جاهلانه ای را می خشکاند که دل بسیاری از دخترکان نازنین کشورم را شکسته  و مادران و پدران بسیاری را خحالت زده کرده.

 

ان شاءالله این پیشنهاد بازار تفاخرهای احمقانه را کساد می کند؛ خیلی ساده و عملیاتی است:

**از شرکت در مراسم بازدید و رویت جهیزیه خودداری کنید و از اساس این نوع دعوت ها را توهین به شخصیت خودتان تلقی کنید. 

 

**اصلا برایتان فرق نکند جهیزیه مربوط به چه عروس خانمی است؛ هر عروس خانمی! حتی از نزدیک ترین اقوام و عزیزترین دوستان تان.

شما که خردمند و فرهیخته هستید در چنین برنامه هایی که اساسش چیزی جز تفاخر و چشم و هم چشمی نیست، شرکت نکنید. تا مبادا این بازار عکاض و این بورسِ تجمل و اسراف، مکارم اخلاق شما را خراب کند

**دقت بفرمایید دوست و فامیل و آشنای شما و همان در و همسایه ی معروف، فقط برای چهار نفر مثل من و شما خودش و خانواده اش به سختی اقتصادی انداخته است تا پس از رویت تمام جزییات جهیزیه مورد تشویق شما و سایرین قرار بگیرد. همین! و اگر خواستگارهای متعددی بی دلیل رد می شوند به دلیل خجالت از همین بازدید کنندگان دو فامیل از جهیزیه محقر -بخوانید شرافتمندانه- است.

 

**بگذارید این نوع مجالس را همان انسان هایی شرکت کنند که شبیه برخی زنان حقیر مکه ی قبل از بعثت هستند و مهم ترین صفت جاهلیت عربی یعنی تفاخر را در خود به وفور دارند همان هایی که وقیحانه ضعف های اقتصادی دیگران را به روی آنها می آورند و مدت ها در مورد نقائص مالی و معیشتی فقرای فامیل و آشنایان شان صحبت می کنند و در مقابل متمکنین و ثروتمندانِ مسرف و مترَف، غرق در حسرتی جانسوز و حسدی بی انتها لب به تملق باز می کنند. این نوع مجالس احمقانه را به آنها بسپارید. و شما که خردمند و فرهیخته هستید در چنین برنامه هایی که اساسش چیزی جز تفاخر و چشم و هم چشمی نیست، شرکت نکنید. تا مبادا این بازار عکاض و این بورسِ تجمل و اسراف، مکارم اخلاق شما را خراب کند.

 

...وای تصورش هم تحقیرآمیز است. مانند مراسم دیدن سیسمونی! یعنی سان دیدن از پوشک بچه! چقدر سخیف است چنین رسم هایی.

نکاتی درباره زیارت و توسل به ثامن الحجج علیه السلام در کلام آیت



نکاتی درباره زیارت و توسل به ثامن الحجج علیه السلام

در کلام آیت الله بهجت

آیت الله بهجت در حرم امام رضا علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نعمت وجود حرم امام رضا علیه السلام در ایران (1)

آیت الله العظمی محمد تقی بهجت:

حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیار ایرانی هاست؛ عظمتش را خدا می داند. به حدی که امام جواد علیه السلام می فرماید: «زیارةُ أبی أفضَلُ من زیارةِ الحسین [علیه السلام] لأنّ الحسین [علیه السلام] یَزورُهُ العامّة و الخاصَّة، و أبی لایَزورُهُ إلا الخاصّة (2)؛ زیارت پدرم [امام رضا علیه السلام] از زیارت امام حسین [علیه السلام] افضل است؛ زیرا امام حسین [علیه السلام] را عامّه و خاصّه زیارت می کنند، ولی پدرم را جز خاصّه [شیعیان دوازده امامی] زیارت نمی کنند.»

لذا کرامات از ضریح آن حضرت بیشتر از ضریح امام حسین علیه السلام ظاهر می شود. بنا بر این، ایرانی ها باید نعمت حرم امام رضا - علیه السلام- را که زیارت آن برایشان فراهم است، مغتنم بشمارند.

 

حرم امام رضا علیه السلام

عنایات امام رضا علیه السلام به زائران خود (3)

آیت الله العظمی محمد تقی بهجت:

دیده و شنیده شده است که اشخاصی در مشاهد مشرّفه، به امامی که صاحب ضریح است، سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند.

شخصی گفته است: «هر وقت برای زیارت حضرت امام رضا - علیه السلام – به مشهد مشرّف می شوم (شاید در هر سال یک بار زیارت بیشتر نمی کرده است)، در هر بار در زیارت اول، با وجود ازدحام جمعیت، تا ضریح راه برایم باز می شود، به ضریح نزدیک می شوم و زیارت می کنم، و حضرت رضا -علیه السلام- خرجی راه و حتی مقداری پول برای خرید سوغات را نیز به من می دهند.»

در خانه ای که ما (4) در مشهد بودیم نیز علویه ای بود که می گفت: «هر وقت که برای زیارت به حرم می روم، برای من هم، راه به سوی استلام ضریح (5) باز می شود.»

 

نتیجه توسل به حضرت رضا علیه السلام (6)

حجة السلام والمسلمین قدس، یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید:

روزی آقا فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف به جهت بیماری به تهران می آید و بعد از مراجعه به پزشک و تشکیل کمیسیون پزشکی بنابر آن می شود که آقا از ناحیه مغز عمل جراحی شود، آقا خیلی وحشت زده شده و سخت ناراحت می شود و اجازه می گیرد به مشهد مقدس مسافرت نماید.

پس از تشرف و توسل [به امام رضا علیه السلام] شبی در خواب می بیند آقای بزرگواری نزد ایشان می آید و می فرماید: «چرا اینقدر ناراحت هستید؟ صلاح دیده شد که عمل نشوید و با دارو معالجه شوید.» از خواب بیدار می شود و می گوید: نتیجه گرفتم، به تهران برویم. به تهران می آیند، پس از مراجعه مجدد به پزشک، رئیس کمیسیون طبی آقا به او می گوید: «ناراحت نباشید صلاح دیده شد که عمل جراحی انجام نشود، با دارو معالجه می کنیم.» با تطبیق این گفتار در خواب و بیداری بر یقین او می افزاید و با توسل به ثامن الحجج علیهم السلام معالجه نموده و شفا می یابد.»

 

بیان مفصلی از آیت الله بهجت درباره زیارت ثامن الحجج علیه السلام (7)

بسم الله الرحمن الرحیم. زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید: «أ أدخلُ یا حجة الله؛ ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است.

حرم امام رضا علیه السلام

 

اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید. اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.

 

زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌آیند.

 

بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس - هم همین طور - کسی مادرش را به کول می‌گرفت و به حرم می‌برد. چیزهای عجیبی را می‌دید.

 

ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله به تحقق پیوسته.

یکی از معاودین عراقی غده‌ای داشت و می‌بایستی مورد عمل جراحی قرار می‌گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود: «غده خوب می‌شود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.

 

همه زیارتنامه‌ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام می‌دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند: «از بعضی گریه‌ها ناراحت هستم!»

 

یکی از بزرگان می‌گوید، من به دو چیز امیدوارم اولاً قرآن را با کسالت نخوانده‌ام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان می‌خوانند که گویی شاهنامه می‌خوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت. ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کرده‌ام.

حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمة الله مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند: «در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداری امام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!»

عکس قدیمی حرم امام رضا علیه السلام

یک تصویر قدیمی از مسجد گوهر شاد و حرم شمس الشموس علیه السلام

 

پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد: «در آن زمان شما کجا بودید؟» فرمودند: «کربلا بودم.»

این جمله دو معنی دارد: معنی اول این که حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند. معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!

 

کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می‌باشد.

 

در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما السلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند.

روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می‌باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما السلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند. زیارت نامه می‌خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می‌خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید. حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟!

 

حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.

 

حلول ماه ربیع الاول مبارک باد




rabia alaval_6639.png
ربیع الاول سومین ماه قمری و از ماههای فرخنده برای شیعیان است، حادثه مهم و تاریخی لیلة المبیت، هجرت حضرت محمد (ص) از مکه به مدینه، ولادت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق (ع) از جمله وقایع فرخنده این ماه مبارک هستند.

علت نامگذارى ماه ربیع الاول

ربیع به معنى بهار از ماده رَبع است. علت اینکه به این ماه ربیع گفته مى شود این است که در فصل بهار گیاهان تر و تازه اند و نامگذارى این ماه در فصل بهار رخ داده است.

اعمال مشترک اول هر ماه

۱ـ دعا

در زمان دیدن هلال خواندن دعاى هلال وارد شده است و أقلش آن است که سه مرتبه بگوید اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.
بهترین دعاى زمان رؤیت هلال دعاى ۴۳ «صحیفه سجادیه» است.

۲ـ قرآن

خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».

۳ـ روزه

از امورى که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم «علامه مجلسى در «زادالمعاد» مى گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.

۴ـ نماز

شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره «حمد» سوره «انعام» را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسى و هر دردى ایمن گرداند.

روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «قدر» بخواند و بعد از نماز صدقه اى در راه خدا بدهد، هر کس چنین کند سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
حوادث الایام، وقایع الایام، مفاتیح نوین

سبک زندگی اسلامی


شاید مهمترین و راهبردی ترین فراز و بخش سفر رهبر انقلاب اسلامی به استان خراسان شمالی طرح بحث جدید، جذاب و جالب شاخصه های «سبک زندگی اسلامی» و «سبک زندگی غربی» از سوی ایشان باشد. 


مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است.

سؤالات زیر قابل بحث است:

1. چرا رویکرد کارکردگرایانه سبک زندگی مسیحی و غربی در برابر القای نگاه انتزاعی و غیرکاربردی از سبک زندگی اسلامی در برخی بخشها موفق جلوه کرده است؟

2. تغییر در جامعه از کجا شروع می شود؟ لایه عینی و سطحی؟ سبک زندگی، نگرش، اندیشه، اخلاق، یا اعتقادات، کدام یک؟

3. سبک زندگی در تحول سایر ابعاد حیات اجتماعی هم چون اندیشه، اعتقاد و دانش چه نقشی دارد؟

4. آیا سبک زندگی مستقلاً قابل تغییر است؟ مقصود استقلال در مقابل اخلاق، اعتقاد، اندیشه و نظریات علوم اجتماعی و نظام های اجتماعی است.

5. مفروض بر آن که پاسخ سوال قبل مثبت باشد، آیا در راستای دینی کردن جامعه بر این تغییر فایده ای مترتب است؟ مقصود آن است که آیا آغاز کردن از سبک زندگی برای تغییر ماهیت جامعه با مقصد دینی، آغاز درستی است؟

6. عوامل اصلی تعیین کننده سبک زندگی کدامند؟

7. آیا اندیشیدن به راهی برای تغییر سبک زندگی که بتواند بر عوامل اصلی کنونی غلبه کند و یا آن را دور بزند عقلانی است؟

8. از منظر دین، محور و عامل اصل تغییر در سبک زندگی چیست؟

9. آیا می توان مدلهای مختلف سبک زندگی را با هم جمع نمود؟

> مطالب تکمیلی در سایت گروه به ادرس: http://www.jonbeshnet.ir/

http://rasolollahtv.ir


از امام صادق علیه السلام روایت شده است که : سه چیز انسان را از رفتن در پی مقامات عالیه و اهداف بلند باز می دارد : کوتاهی همت ، چاره اندیش نبودن ، سستی اندیشه(تحف العقول)


تنبلی

به این جملات دقت کنید، آِیا اینها سخنان شما هم هست!؟

حرفهای تو را قبول دارم، ولی باز نمی دانم چرا، دلم گواهی نمیده!

در حال حاضر، حس و حالش نیست، ببینم چی پیش میاد!

و.....

چه مقدار از این سخنان، مطابق واقع است!؟،چه درصدی از عدم موفقیت ها به اهمال و عقب انداختن کار ها توسط خودمان بوده!؟،سهم سهل انگاری های ما در شکستها را محاسبه کرده ایم!؟

به راستی ما در کارهایمان صبر می کنیم یا برای توجیه این سهل انگاری ها و سستی هایمان از واژه صبر استفاده می کنیم؟

برای رسیدن به معنای واقعی صبر با روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله همراه شوید.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت شده که از جبرئیل پرسیدند: معنی صبر چیست؟ جبرئیل گفت: صبر آن است که در سختی صبر پیشه کنی، چنان که در خوشی هستی، و در تهیدستی آن چنان که در بی نیازی ، و در بلاها چنان که در سلامتی هستی، صبر کنی و از حال خود و بلایی که به تو رسیده است، نزد هیچ مخلوقی شکایت نکنی.( معانی الاخبار، ص 261)

با توجه به معنای صبر که بزرگان فرمودند،به این میرسیم که خیلی از مواقعی که واژه ی صبر را برای کارهایمان به کار می بریم در حقیقت کلمه ی درستی را انتخاب نکرده ایم.چرا که در واقع ما در حال تنبلی کردن،سهل انگاری و سستی هستیم نه صبر کردن!

در ادامه به روایاتی در این باب می پردازیم:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به حضرت علی علیه السلام فرمودند : ای علی از دو خصلت دوری کن : بی حوصلگی و تنبلی زیرا اگر بی حوصله باشی بر حق شکیبا نباشی و اگر تنبل باشی حقی را بجا نیاوری.(بحار الانوار)

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که : سه چیز انسان را از رفتن در پی مقامات عالیه و اهداف بلند باز می دارد : کوتاهی همت ، چاره اندیش نبودن ، سستی اندیشه

از امام علی علیه السلام نقل شده است که : هر که از سستی فرمان برد پشیمانی او را در میان گیرد.(غررالحکم)

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که : سه چیز انسان را از رفتن در پی مقامات عالیه و اهداف بلند باز می دارد : کوتاهی همت ، چاره اندیش نبودن ، سستی اندیشه(تحف العقول)

حال برای اینکه بدانیم این سستی و سهل انگاری های ما در کارها (البته اگر به ما باشد برای توجیه آنها از واژه صبر استفاده می کنیم) چه مصادیقی دارد به نکات زیر توجه بفرمایید.

 

مصادیق سستی و تنبلی

سستی در انجام دستورات خدا.(اگر کسی نماز و روزه قضا دارد نباید در انجام آن سستی کند یا اگر کسی می تواند پول تهیه کند و به حج برود نباید سستی کند) ،سستی در بدست آوردن رزق مادی ،سستی در پیدا کردن کار ،سستی نسبت به انجام کارهای شخصی مثل بهداشت و مسواک و آراستگی و .... ، سستی نسبت به صله رحم ،سستی در رسیدگی به فقراء و کمک به همنوعان ، سستی در امر ازدواج و در نتیجه بالاتر رفتن سن ازدواج چه از طرف پدر و مادر و چه از طرف جوانان ،  سستی در کسب علم و معارف ، سستی در یادگیری قرآن و تلاوت آن ،سستی در انجام مستحبات مثل نماز اول وقت یا نماز شب و ...

حال ببینیم قرآن کریم ، این کتاب و کاتالوگ زندگی ما انسان ها در مورد سستی و سهل انگاری چه بیانی دارد.

صبر
سستی از منظر قرآن

یکی از صفات ناپسندی که در وجود انسانها ریشه می‌دواند، سستی کردن است که می‌تواند در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی انسانها مانند امور عبادی، دینی، نظامی، تعاملات اجتماعی و... رسوخ کرده، فرد و جامعه را با بحران مواجه گرداند، قرآن نیز در این باب با روشنگری و آگاهی‌ بخشی سعی در ریشه کنی آن و به حرکت در آوردن افراد نموده است.

 

صبر در قرآن

در تعداد زیادی از آیات قرآن کریم کلمه صبر و مشتقات آن آمده است که برای بیان نکات مختلف در مورد صبر می باشد که در این جا تعدادی از این آیات آورده شده است.

.....اِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ اِنَّهُ اَوَّابٌ (سوره ص، آیه 44)

ما او (ایوب) را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده (به سوى خدا) بود.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت شده که از جبرئیل پرسیدند: معنی صبر چیست؟ جبرئیل گفت: صبر آن است که در سختی صبر پیشه کنی، چنان که در خوشی هستی، و در تهیدستی آن چنان که در بی نیازی ، و در بلاها چنان که در سلامتی هستی، صبر کنی و از حال خود و بلایی که به تو رسیده است، نزد هیچ مخلوقی شکایت نکنی

(اى پیامبر) صبر کن، آن گونه که پیامران «اولواالعزم» صبر کردندو براى (عذاب) آنان شتاب مکن! هنگامى که وعده هاى (عذاب) را که به آنها داده شده، مشاهده کنند، (احساس مى کنند که) گویى فقط ساعتى از یک روز (در دنیا) توقف داشتند.

فَاصْبِر صَبراً جَمیلا (سوره معارج، آیه5)

پس «صبر» کن، صبرى جمیل و زیبا (خالى از هر گونه ناسپاسى)

قُلْ یَا عِبَادِىَ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُم لِلَّذینَ اَحْسَنُوا فی هَذِهِ الدُّنیا حَسَنَةٌ وَ اَرضُ اللّهِ وَاسِعَةٌ اِنَّمَا یُوفَّى الصَّابِرُونَ أَجرَهُم بِغَیرِ حِساب (سوره زمر، آیه10)

بگو «اى بندگان من که ایمان آورده اید از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید، براى کسانى که در این دنیا نیکى کرده اند، پاداش نیکى است و زمین خدا وسیع است (اگر تحت فشار سران کفر بودید، مهاجرت کنید) که صابران اجر و پاداش خود را بى حساب دریافت مى دارند.

 

کلام آخر :

در نتیجه گیری کلی با توجه به آیات و روایات پیرامون سستی و صبر ، به این نتیجه می رسیم که صبر ویژگی مورد پسند دین و سستی خصلت ناپسندی است که باید از آن دوری کرد.

بنابراین صبر و سستی (سهل انگاری) واژه های متمایز از یکدیگر هستند که نباید با یکدیگر خلط شوند.

موفق باشید.


منابع :

سایت حوزه

وبلاگ محب الاولیاء

ماجرای هجرت پیامبر از مکه به مدینه در چنین روزی - کوتاه و خواندن


مردم مدینه در سال سیزدهم بعثت با حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) در مکه بیعت نمودند تا حضرت به مدینه مهاجرت کنند و عهد کردند که در مدینه از حضرت همچون جان خود محافظت نمایند. چون این معاهده صورت گرفت مردم مدینه به وطن خویش بازگشتند.
کفار قریش که از پیمان آنها با پیامبر(صلى الله علیه وآله) با خبر شدند بر کینه آنها افزود، لذا قرار گذاشتند که از هر قبیله، مردى دلاور انتخاب کرده و با هم پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به قتل برسانند تا خون بهایش در بین قبائل پراکنده گردد، و عشیره پیامبر(صلى الله علیه وآله) قدرت مقابله با قاتل حضرت را نداشته باشند.
این جماعت شب اوّل ربیع الاوّل در اطراف خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) جمع شدند و قرار گذاشتند که وقتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به رختخواب رفت بر بالین وى حاضر شوند و او را به قتل برسانند.
خداوند متعال موضوع را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) اطلاع داد و آیه شریفه (إذْ یَمکُر بِکَ الَّذینَ کَفَروا لیُثبِتوکَ أوُ یَقتُلوکَ أوُ یُخرِجوکَ و یَمکُرونَ وَ یمکُرُ اللّهُ و اللّهُ خَیرُ الماکِرینَ)(1) نازل شد، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) مأمور گشت تا على(علیه السلام) را به جاى خود در بستر گذارد و از مکه خارج شود.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: خداوند امر کرده در جاى من بخوابى و من خارج شوم. على(علیه السلام) عرض کرد: یا رسول اللّه اگر من در جاى شما بخوابم شما نجات مى یابید؟ فرمود: بلى. در این هنگام على(علیه السلام) عرض کرد: اَلْحَمْدُ لِلّهَ الَّذى جَعَلَ نَفْسى وَقاءً لِنَفْسِ رَسُول الْلّه و سجده شکر به جا آورد. رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) او را در بر گرفت و بسیار گریست. در این هنگام جبرئیل نازل شد و دست رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) را گرفت و از خانه بیرون برد. پیامبر(صلى الله علیه وآله)آیه شریفه (وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أیدیهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لایُبْصِروُن) را تلاوت نمود و از خانه خارج شد. سپس به غار ثور تشریف برد و سه روز در آنجا ماند، در روز چهارم به سوى مدینه حرکت نمود و در دوازدهم ربیع الاوّل وارد مدینه شد.(2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-انفال، آیه 30.
2-حوادث الایّام، صفحه 77.

تصاویر: جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)



شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمربنی هاشم حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
آیا می دانستید که سالهاست آب روانی در زیر حرم مطهر حضرت قمر بنی هاشم (س) جاریست؟

تصاویر: جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)

، همان آبی که بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورا 14 قرن پیش بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم، به طرز معجره آسایی نابینا را بینا می کند، بیمار سرطانی را شفا می دهد و از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه کم و نه زیاد می‌شود.

تصاویر: جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)

شیخ عباس 74 ساله، که 36 سال خادم حرم حضرت عباس علیه السلام است، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لوله‌کشی نبود این آب مرتب می‌جوشیده و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت. مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند و آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود ... از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه کم و نه زیاد می‌شود.
وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمربنی هاشم حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.

تصاویر: 
جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)

شیخ عباس ادامه داد: این آب به ارتفاع یک متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من این‌ها را به چشم خود دیده‌ام و بارها شاهد بوده‌ام چقدر افراد کور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شده‌اند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا کرده‌اند.

تصاویر: جریان آب در زیر حرم حضرت عباس (س)

وی ادامه داد: مگر آب دریای رحمت آقا تمام می‌شود. هم اکنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر ابوالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌آید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند
منبع:پایگاه اینترنتی تالار گفتگوی ایرانیان

پاسخ به 6 شبهه درباره معصومین


 

پاسخ به 6 شبهه درباره معصومین
 






 

1- فلسفه پافشاری حضرت زهرا(ص) برای گرفتن باغ فدک چه بود؟ آیا باغ فدک ارثیه ایشان بود؟ علت مطالبه فدک توسط حضرت فاطمه(ص) چه بود؟

فدک ارثیه حضرت زهرا(س)نبود بلکه ملک آن حضرت بود؛ بدین معنا که پیامبر(ص) در زمان حیات خود این باغ را به دختر خود بخشیده بود و در زمان حیات پیامبر(ص) از اموال ایشان خارج شده و ملک حضرت زهرا(ص) شده بود. لذا فدک چیزی به عنوان ارث نبود که زنان پیامبر(ص) هم بخواهند در آن شریک باشند.
غاصبان خلافت بعد از رحلت رسول بزرگوار اسلام(ص) تمام آنچه را که آن حضرت در زمان حیات خود در آن دخل و تصرف داشت به کنترل خود درآوردند و در حقیقت غصب و مصادره کردند. فدک را که به اختیار خود گرفتند، حضرت زهرا(س) آن را مطالبه کرد؛ با اینکه حضرت زهرا(س) هیچ دلبستگی ای به دنیا نداشت چون سه شبانه روز خودش و همسر و فرزندانش فقط با آب افطار می کردند و هنگام افطار تنها قرص نانی که داشتند به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند. درواقع تعلق خاطر نداشتن نسبت به مسائل مادی بسیار ارزشمند است و از تسلیم شدن در برابر غاصب که کاری مذموم و ناپسند به حساب می آید جداست. لذا حضرت زهرا(س) در برابر غصب و مصادره مال خودش به پا خاست، خلیفه هم از روی نادانی حدیثی را جعل کرد و به پیامبر(ص) نسبت داد که حضرت فرموده ما انبیا از خود ارثی باقی نمی گذاریم و هرچه از ما بماند صدقه است. حضرت زهرا(س) در رد این حرف بی مبنا فرمودند:« اولا باغ فدک ارث نیست بلکه هبه و بخشش پیامبر(ص) بوده و در زمان حیات ایشان در اختیارم بوده است و من در آن دخل و تصرف می کردم. ثانیاً آیا پیامبر خدا خلاف قرآن سخن می گوید؟ خدا در قرآن می فرماید:« و ورث سلیمان داود/ سلیمان نبی از داود نبی ارث برد». یا در جایی دیگر زکریای نبی از خداوند می خواهد فرزندی به او عطا کند که از او و آل یعقوب ارث ببرد. چگونه می شود که پیامبرخدا بگوید ما پیامبران از خود ارث نمی گذاریم در حالی که آیات صریح قرآن نشان دهنده ارث گذاشتن پیامبران الهی است؟ اینجا بود که خلیفه به سبب جهلی که از خود نشان داد خلع سلاح شد و گفت اگر این هبه بوده، باید برای من شاهد بیاورید. در حقیقت او می خواست به هر بهانه ای که شده جلوی تصرف حضرت زهرا(س) در اموال قابل توجهی را بگیرد؛ مبادا که این پشتوانه مالی در ادعای خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) به کار بیاید و حکومت آنها را با خطر جدی مواجه کند. حضرت زهرا(س)که مصداق آیه تطهیر است در حقیقت می خواست با گرفتن اقرار از خلیفه، مسئله مهم خلافت پیامبر(ص) را که از آن علی( ع) است تأیید کند. بنابراین خلیفه هم متوجه این موضوع شد که اگر اینجا سخن حضرت زهرا(س) را تأیید کند فردا باید به هر صحبت دیگر او مهر تأیید بزند. فلسفه مطالبه باغ فدک این بود نه اینکه حضرت زهرا(س) دلبستگی به آن داشته باشد.

2- چرا مذهب شیعه را مذهب جعفری می نامند؟ آیا لفظ شیعه در زمان ایشان به وجود آمده است؟

لفظ شیعه در لغت به معنی پیرو و تابع است. زمان زیادی گذشت تا این اصطلاح برای پیروان اهل بیت(ع) به کار رود، چون شیعه را به پیروان هرکس دیگری هم می گفتند اما به عنوان پیرو امیرالمؤمنین علی (ع) اولین بار در زمان پیامبر(ص) این لفظ به کار برده شد و بعدها در عصر امام صادق(ع) برای پیروان اهل بیت (ع) اسم خاص شد. اهل تسنن هم گفته اند که پیامبراکرم(ص) خطاب به حضرت علی( ع) فرمودند:« یا علی انت و شیعتک هم الفائزون» بنابراین در لسان مقدس پیامبراکرم(ص)این لفظ برای پیروان حضرت علی(ع) جاری شده بود. اما تا مدت ها بعد پیروان هرکس را شیعه او می گفتند؛ مثلاً شیعیان عثمان یا شیعیان اموی.
در تاریخ داریم که امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به دشمنان می فرماید:« ای پیروان خاندان ابی سفیان!»این سخن نشان می دهد که در آن زمان، شیعه هنوز برای پیروان اهل بیت( ع) اسم خاص نشده است. دلیل اینکه به فقه و مذهب ما جعفری می گویند این است که مذهب شیعه در فقه و کلام در زمان امام صادق(ع) از عامه و اهل تسنن متمایز شد. تا قبل از آن تفاوت چندانی بین شیعه و سنی وجود نداشت. اختلافات مذهبی آنها زیاد به چشم نمی آمد اما به سبب فرصتی که امام صادق(ع) پیدا کرد، آن حضرت نهایت بهره را از این زمان برد و تا آنجا که می توانست تکلیف شیعیان را در مسائل شرعی مشخص کرد و اصول کلامی آنان را در ارتباط با امامت تبیین فرمود. لذا به دلیل اینکه بیشترین تعداد احادیث شیعیان به امام صادق(ع) برمی گردد و متکلمان بزرگ شیعه شاگردان امام صادق(ع) بودند، مذهب ما را مذهب جعفری می نامند.

3- چرا امیرالمؤمنین علی (ع) که با خلافت ابوبکر مخالف بود، در شورای شش نفره عمر بن خطاب شرکت کرد؟

امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان کسی که خداوند او را برای تداوم رسالت پیامبر(ص)به پیشوایی مسلمانان برگزیده، در برابر توطئه غصب خلافت ایستاد و با غاصبان خلافت کنار نیامد زیرا بیعت کردن، یک امر سیاسی بود که تعهد شرعی را برای افراد در پی داشت. وقتی در غدیرخم مردم با آن حضرت به عنوان امام و پیشوای مسلمین و جانشین پیامبر(ص) بیعت کردند یعنی پذیرفته اند که علی (ع) رهبر آنان باشد و تعهد اطاعت از او را هم داده اند. بنابراین زمانی که پیامبر(ص) از دنیا رفت و خلافت با توطئه سقیفه غصب شد، حضرت وظیفه داشت در مقابل غاصبان بایستد. از سویی وظیفه داشت مردمی را که به سمت غاصبان رفته اند و موجب تحقق حکومت غیرالهی آنان شده اند آگاه کند که برخلاف تکلیف خود عمل می کنند و سعادت دنیا و آخرت خود را از دست خواهند داد. از طرفی در آن زمان با توجه به مسائلی که در عالم اسلام پیش آمده بود و مرتدان و پیامبران دروغین اساس اسلام را تهدید می کردند، از مخالفت با ابوبکر برای مصلحت اسلام دست برداشت و با او کنار آمد. شرکت امیرالمؤمنین علی (ع) در شورای شش نفره ای که عمربن خطاب برای تعیین خلیفه تشکیل داد در زمینه همان عملکرد است چون امیرالمؤمنین علی(ع) خود را لایق تر و شایسته تر از هرکس برای رهبری جامعه می دانست و حقیقت هم این بود. حال که عالم اسلام به مسیری رفته که این شورا می تواند تعیین کننده رهبر جامعه باشد و این فرصت را هم به ظاهر، عمر برای امیرالمؤمنین(ع) ایجاد کرده است. آن حضرت باید از این فرصت استفاده می کرد در حالی که امکان به خلافت رسیدن ایشان در آن شورای شش نفره 17 تا 18 درصد بود. بنابراین علی (ع) اگر از این شورا به عنوان خلیفه بیرون می آمد، می توانست انحرافاتی را که بعد از پیامبر(ص)به وجود آمده بود در این موقعیت از بین ببرد و اسلام را به مسیر واقعی خودش بازگرداند. البته ترکیب شورا و دستورالعملی که برای آن از سوی عمر تعیین شده بود به گونه ای بود که علی (ع) چاره ای جز شرکت در این شورا نداشت، چون عمر گفته بود هرکس از اعضای شورا از حضور در این محفل سرپیچی کند گردن زده خواهد شد. یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) از طرفی چاره ای نداشت و از طرفی هم اگر در شورای شش نفره شرکت نمی کرد برای مردمی که به آنان گفته بود او حق است پاسخی نداشت. لذا امیرالمؤمنین علی (ع) با حضور در شورایی که مبنای شرعی و الهی ندارد ولی چون از سوی جامعه به عنوان سنت پذیرفته شده تکلیف خود را از این طریق هم که شده به انجام می رساند.

4- چرا امام رضا(ع) به ایران آمد و به چه دلیلی ولایتعهدی را پذیرفت؟

امام رضا(ع) به میل شخصی خود از مدینه بیرون نیامد بلکه الزام و اجبار مأمون بود که آن حضرت را از مدینه خارج کرد و به مرو آورد. دلیل آن هم این بود که مأمون در موقعیتی خلافت را به دست گرفته بود که شیعیان از نظر تعداد بسیار زیاد شده بودند و در نقاط مختلفی حضور داشتند و ایشان را امام خود می دانستند. از طرفی علویان یعنی برادران امام رضا(ع)، برادرزاده ها و عموزاده های آن حضرت که تعداد قابل توجهی شده بودند چندین بار قیام کرده و بخش های مهمی از قلمرو مأمون را به تصرف خود درآورده بودند و مأمون با زحمت بسیار و تلفات و هزینه های بالا توانسته بود قیام آنان را سرکوب کند. بنابراین مأمون با زیرکی تصمیم گرفت امام رضا(ع) را به کاخ خود بیاورد و ولیعهد خود کند. درواقع او هم کار پدر خود هارون را ادامه می دهد. هارون با نفهمی و خشونت، امام کاظم(ع) را دستگیر کرد و به زندان انداخت و ارتباطاتش را با پیروانش از هم گسیخت تا دیگر کسی به ایشان دسترسی نداشته باشد مأمون هم همان کار را می کند اما با تدبیر. او امام رضا(ع) را در کاخ زندانی می کند و ارتباطات ایشان را تا حد زیادی با جامعه و مردم قطع می کند. از سوی دیگر با آوردن امام و ملزم کردن حضرت به پذیرش ولایتعهدی، به جامعه دو پیام می دهد؛ نخست اینکه حکومتش مشروع است چرا که فرزند پیامبر(ص) ولایتعهدی اش را قبول کرده، دوم اینکه می فهمید علویان با چه حکومتی در حال جنگیدن هستند و علیه چه حکومتی قیام کرده اند؛ حکومتی که بزرگ آنان یعنی امام رضا(ع) نفر دوم آن است. بنابراین مأمون با این کار جلوی قیام ها را گرفت. مأمون خواست تا امام رضا( ع) را به نزد خود و به مرکز حکومتش یعنی مرو بیاورد. حال اگر مرکز حکومت کما فی السابق در بغداد بود، امام رضا(ع) را به بغداد می بردند و امام دیگر به ایران نمی آمد. البته شورشی بر ضد مأمون در بغداد ایجاد شد و مأمون چاره را بر این دید که مرکز خلافت را تغییر دهد و از مرو به بغداد برگردد.

5- آیا ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون صحت دارد؟ در صورت صحت، چرا امام با دختر چنین شخصی که قاتل پدرش بوده ازدواج کرد؟!

بله این ازدواج صحت دارد. امام جواد(ع) حتی به سن بلوغ هم نرسیده بود ولی مأمون با اصرار و به ستوه درآوردن حضرت، ایشان را وادار به ازدواج با دخترش کرد. درست است که مأمون، امام رضا(ع) را به شهادت رسانده اما نباید فراموش کرد که او شخص اول حکومت و خلافت است و قدرت فراوانی دارد و مخالفت با او و رد کردن پیشنهادش به معنای مقابله با او و ایستادن در برابر اوست. به عبارت دیگر امام جواد(ع) اگر بیشتر در برابر این ازدواج مقاومت می کرد و نمی پذیرفت، در حقیقت دشمنی خود و مخالفت صریح خود با خلیفه را نشان می داد. رد درخواست خلیفه به معنای دشمنی با او بود و بهانه ای به دست مأمون می داد که با امام جواد(ع) مقابله ای سخت داشته باشد. لذا امام جواد(ع) چاره ای نداشت جز اینکه این پیشنهاد را بپذیرد. البته دختر مأمون تنها همسر امام(ع) نبود. امام ازدواج دیگری هم داشت و امام هادی(ع) از همسر دیگر امام جواد(ع) به دنیا آمد و دختر مأمون که در نهایت قاتل امام جواد(ع) هم شد، شایستگی این را پیدا نکرد که از امام جواد(ع) دارای فرزند شود.

6- چرا امام سجاد(ع) پس از حادثه عاشورا، از اتفاقات مدینه و قیام های خونخواهانه کناره گرفتند و به مبارزات سیاسی نپرداختند؟

امام سجاد(ع) در حرکت تاریخ ساز و حماسه بزرگ کربلا همراه امام حسین(ع) بود و به وضوح دید که جامعه در اثر بی بصیرتی و بی ایمانی و ضعف شدید اعتقادات به جایی رسیده که با علم بر اینکه امام حسین(ع) حجت خداست، به روی آن حضرت شمشیر کشیدند و او را به شهادت رساندند و حاضر شدند از زاده معاویه که به فسق و فجور معروف بود فرمانبرداری کنند. این نشان دهنده انحطاط بزرگی است که جامعه اسلامی را در اثر کنار گذاشتن اهل بیت( علیهم السلام) از رهبری امت فراگرفته؛ لذا امام سجاد(ع) می دانست که باید با ایجاد تحول در مردم و بازگرداندن معنویت زمان پیامبر(ص) و در حقیقت محکم کردن ایمان هایی که به شدت متزلزل شده است کاری اساسی انجام دهد.
امام سجاد(ع) حضور در عرصه سیاسی و قیام هایی را که بر ضد یزید صورت می گرفت بی حاصل می دانست و معتقد بود تا جامعه متحول نشود و پایه های ایمانی مردم محکم نشود و به ذات مقدس اهل بیت (علیهم السلام) معرفت پیدا نکنند حضور در صحنه سیاسی مساوی است با از بین بردن خود و تداوم حکومت جباران. از سوی دیگر امام سجاد(ع) می خواهد به آن مردم بی بصیرتی که حاضر نشده بودند امام حسین(ع) را یاری کنند و حالا تحت تأثیر سخنان دیگران یا احساسات، دست به سلاح برده اند، تفهیم کند که شما باید به موقع وارد عمل می شدید و حجت خدا را یاری می کردید. حرکت شما حرکت کوری است که به نابودی خودتان و استحکام حکومت جباران اموی منتهی خواهد شد. لذا امام سجاد(ع) حتی در قیام حره از مدینه بیرون می روند چون این مردم همان هایی هستند که امام حسین(ع) را یاری نکردند و حال تحت پرچم عبدالله بن حنظله می خواهند با یزید مقابله کنند. امام سجاد(ع) این قیام را بی حاصل می دانست چون از روی معرفت نبود و از روی احساسات و بدون هدف خاص و رهبری مشخص صورت گرفته بود.
قیام عبدالله بن زبیر هم که اهل تسنن در کتاب های خود از آن به فتنه ابن زبیر یاد می کنند قیام منحرفی بود. درست است که بر ضد یزید بود ولی عبدالله بن زبیر فرد منحرفی بود که عطش قدرت طلبی او را به قیام واداشته بود وگرنه اعتقادی به مبانی اسلام نداشت و امام سجاد(ع) قیام او و پیوستن به آن را صحیح نمی دانست.
البته قیام مختار متفاوت است چون هدف مختار خونخواهی امام حسین(ع) بود. ما در سخنی از امام سجاد(ع) داریم که می فرماید:« حتی اگر یک غلام زنگی هم در خونخواهی ما اهل بیت قیام کند، کارش مورد تأیید ماست». در صورتی که غلام زنگی هیچ اختیاری از خود ندارد و تحت امر اربابش هست. امام سجاد(ع) به دنبال معرفت دادن به جامعه و احیای بینش و مرامی بود که پیامبراکرم (ص) در بین مردم پدید آورده بود اما در اثر استیلای غاصبان بر عالم اسلام،‌از بین رفته بود. مردم به شدت از نظر معنوی تهی شده بودند. بنابراین امام می خواست در قالب مناجات ها، دعاها و راز و نیازها این معارف را در جامعه پرورش و گسترش دهد تا مردم به یک تحول معنوی برسند. در آن صورت زیر بار خلافت جباران نمی رفتند.
منبع: همشهری آیه، شماره 3 تیر 1391.