بحث از جمال و زیبایی حضرت ولیعصر در بسیاری کتب و محافل بیان شده است چنانکه نویسنده ارجمند کتاب «مکیال المکارم»، در بخش چهارم کتاب خود، جمال و زیبایی حضرت مهدی(عج) را یکی از ویژگیهای آن حضرت میشمرد و مینویسد:«بدان که مولای ما حضرت صاحبالزمان(عج)، زیباترین و خوش صورتترین مردم است؛ زیرا شبیهترین مردم به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است» .(1)
از بررسی روایات و مطالعه حکایتهای نیکبختانی که توفیق زیارت آن امام را یافتهاند، برمیآید که قامت و رخسار نازنین امام عصر(عج) در کمال زیبایی و اعتدال بوده و سیمای مبارکش، دلربا و خیرهکننده است.
همین قامت رعنا و رخسار دلربا موجب شده است هزاران عاشق دلسوخته در آغاز هر صبح بازاری و التماس از خدای خود چنین بخواهند:
«خداوندا! آن چهره زیبا و جمال دلآرا را به من بنمای و چشمان مرا با یک نظر به او روشنایی بخش».(2)
از آنجا که آشنایی بیشتر با صفات و خصال یوسف زهرا، حضرت مهدی(عج) راهی برای شناخت مدعیان دروغین به شمار میآید و افزون بر این میتواند موجب انس و ارتباط شیعیان با آن عزیز غایب از نظر باشد، با بهرهگیری از کلمات معصومان(علیهم السلام) و حکایتهای نقل شده از تشرّف یافتگان، به بررسی این موضوع میپردازیم. باشد تا به مصداق «وصف العیش نصف العیش»، ما هم از آن جمال دلآرا بهرهمند شویم.روایات فراوانی در توصیف جمال دلآرای آخرین حجت خدا، حضرت مهدی(عج) وارد شده است که در مجموع آنها را به دو بخش میتوان تقسیم کرد:
الف) روایاتی که به توصیف کلی سیرت و صورت آن حضرت، بسنده و از ایشان به عنوان شبیهترین مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یاد کردهاند که از آن جمله به روایات زیر میتوان اشاره کرد:
1. از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«مهدی از فرزندان من است. اسم او، اسم من و کنیه او، کنیه من است. او از نظر خَلق و خُلق، شبیهترین مردم به من است».(3)
نشانههای قائم شما هنگام ظهور چیست؟» میفرماید:«نشانهاش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است، به گونهای که بیننده میپندارد چهل ساله یا کمتر از آن است. نشانه دیگرش آن است که به گذشت شب و روز پیر نشود تا آنکه اَجَلش فرا رسد
2. احمد بن اسحاق بن سعد قمی میگوید: از امام حسن عسکری(علیه السلام) شنیدم که میفرمود:«سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیا نبرد تا آنکه جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیهترین مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است».(4)
با توجه به این روایات، همه خصال و صفاتی را که در قرآن و روایات به پیامبر گرامی اسلام نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدی(عج) نیز میتوان نسبت داد. روایاتی که به توصیف ویژگیهای ظاهری پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پرداختهاند، فراوانند. در اینجا به یکی از آنها اشاره میکنیم. در روایتی که از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده، ویژگیهای ظاهری پیامبر خاتم چنین توصیف شده است:
«رخسار پیامبر خدا، سپید آمیخته به سرخی و چشمانش سیاه و درشت و ابروانش به هم پیوسته و کف دست و پایش پر گوشت و درشت بود؛ بدان سان که گویی طلا بر انگشتانش ریخته باشد. استخوان دو شانهاش بزرگ بود. چون به کسی روی میکرد، به خاطر مهربانی شدیدی که داشت، با همه بدن به جانب او توجه میکرد. یک رشته موی از گودی گلو تا نافش روییده بود، انگار که میانه صفحه نقره خالص، خطی کشیده شده باشد. گردن و شانههایش مانند گلابپاش سیمین بود. بینی کشیدهای داشت که هنگام آشامیدن آب نزدیک بود به آب برسد. هنگام راه رفتن محکم قدم برمیداشت که گویا به سرازیری فرود میآید. باری، نه قبل و نه پس از پیامبر خدا کسی مثل او دیده نشده است».(5)
ب) روایاتی که خصال و سیمای امام مهدی(عج) را به تفصیل بیان کرده و ویژگیهای آن حضرت را یک به یک برشمردهاند. برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده، به شرح زیر است:
1. پیامبر گرامی اسلام، امام مهدی را شبیه خود معرفی کرده، در توصیف او میفرماید:«پدر و مادرم به فدای او که همنام من، شبیه من و شبیه موسی زاده عمران است. بر [بدن] او نوارهایی [جامههایی] از نور است که از شعاع قدس روشنایی مییابد».(6)
2. آن حضرت در روایت دیگری در توصیف چهره فرزندش، امام مهدی(عج)میفرماید:«مهدی از فرزندان من است. چهره او مانند ماه درخشنده است».(7)
3. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در روایتی، پیشانی و بینی امام مهدی(عج) را اینگونه توصیف میکند:«مهدی از من است، پیشانی گشاده و بینی کشیده دارد» .(8)
4. در روایت دیگری که از پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) نقل شده، رنگ چهره و اندام امام مهدی(عج) چنین توصیف شده است:«مهدی مردی از فرزندان من است رنگ [چهره] او رنگ عربی و اندام او اندام اسرائیلی است بر گونه راست او خالی است که همانند ستاره درخشان است».(9)
5. با توجه به همه ویژگیهای یاد شده است که پیامبر اسلام در وصف امام مهدی(عج) میفرماید:«مهدی، طاووس اهل بهشت است».(10)
6. امام باقر(علیه السلام) از پدرش و جدش روایت میکند که روزی امام علی(علیه السلام) در حالی که بالای منبر بود، فرمود:« از فرزندان من در آخرالزمان، مردی ظهور میکند که رنگ [صورتش ]سفید متمایل به سرخی و سینهاش فراخ و رانهایش ستبر و شانههایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی، به رنگ پوستش و دیگری، مشابه خال پیامبر اکرم ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ».(11)
7. امام رضا(علیه السلام) نیز در بیان صفات و ویژگیهای امام عصر(عج)میفرماید:«قائم کسی است که در سن پیرمردان و با چهره جوانان قیام کند و نیرومند باشد تا بدانجا که اگر دستش را به سوی بزرگترین درخت روی زمین دراز کند، آن را از جای برکند و اگر بین کوهها فریاد برآورد، صخرههای آن فروپاشد».(12)
8. حضرت رضا(علیه السلام) در روایت دیگری، در پاسخ اباصلت هروی که از ایشان پرسید:
«نشانههای قائم شما هنگام ظهور چیست؟» میفرماید:«نشانهاش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است، به گونهای که بیننده میپندارد چهل ساله یا کمتر از آن است. نشانه دیگرش آن است که به گذشت شب و روز پیر نشود تا آنکه اَجَلش فرا رسد».(13)
از فرزندان من در آخرالزمان، مردی ظهور میکند که رنگ [صورتش ]سفید متمایل به سرخی و سینهاش فراخ و رانهایش ستبر و شانههایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی، به رنگ پوستش و دیگری، مشابه خال پیامبر اکرم ـ درود خدا بر او و خاندانش باد
9. ابراهیم بن مهزیار نیز که به شرف ملاقات امام مهدی(عج) رسیده است، در بیان خصال آن امام میگوید: «او جوانی نورس و نورانی و سپید پیشانی بود با ابروانی گشاده و گونهها و بینی کشیده و قامتی بلند و نیکو چون شاخه سرو. گویا پیشانیاش ستارهای درخشان بود و برگونه راستش، خالی بود که مانند مشک و عنبر بر صفحهای نقرهای میدرخشید. بر سرش، گیسوانی پرپشت و سیاه و افشان بود که روی گوشش را پوشانده بود. سیمایی داشت که هیچ چشمی برازندهتر و زیباتر و با طمأنینهتر و باحیاتر از آن ندیده است».(14)
10. علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی که بیست مرتبه به شوق دیدار امام مهدی(عج) به حج مشرف شد و سرانجام نیز به توفیق دیدار آن حضرت دست یافت، در گزارش دیدار خود چهره و قامت دلربای امام را اینگونه توصیف میکند:«[رخسار] او [در لطافت] مانند [گلهای] بابونه [و در رنگ، مانند ]ارغوان بود که بر آن شبنم نشسته و [شدت سرخیاش را] هوا شکسته است. او در این حال، همچون شاخه درخت «بان»(15) یا ساقه ریحان [خوشبو ]بود. نرمخو، بخشنده، پرهیزکار و پیراسته بود. او میانه بالا بود، نه بسیار بلند قد و نه بسیار کوتاه قد. صورتی گرد، سینهای فراخ، پیشانی سفید و ابروانی به هم پیوسته داشت. بر گونه راست او خالی بود؛ چون دانه مشک که بر قطعه عنبر ساییده باشد.(16)
گفتنی است بیشتر مشخصاتی که برای سیمای ظاهری امام مهدی(عج) ذکر شده، به طور مشترک، در روایات شیعی و سنی آمده است و از این جنبه اشتراک نظر زیادی میان فرق اسلامی وجود دارد.
پی نوشت ها :
1. سید محمدتقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم(ع)، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، چاپ
دوم: تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1412 ه . ق، ج 1، ص 132.
2. «قسمتی از دعای عهد»، بحار الأنوار، ج 99، ص 111؛ شیخ عباس قمی، مفاتیحالجنان.
3. کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، چاپ اول: قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1380، ج 1، باب
25، صص 534 و 535، ح 1.
4. همان، ج 2، باب 38، ص 118، ح 7.
5. الکافی، ج1، ص 443.
6. بحار الأنوار، ج 36، ص 337، ح 200.
7. همان، ج 51، ص 91.
8. همان، ص 90.
9. همان، ص 95.
10. رنگ عربی، گندمگون یا سفید است. در برخی روایات وارد شده است که رنگ چهره امام مهدی(ع) همانند رنگ چهره پیامبر اکرم(ص)؛ یعنی سپید آمیخته به سرخی است.
11. مراد از اندام اسرائیلی، اندام فرزندان یعقوب(ع) است که به داشتن قد بلند و اندام رشید مشهور بودند.
12. بحار الأنوار، ج 51، ص 91.
13. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، باب 57، ص 560، ح 18.
14. همان، باب 35، ص 69، ح 8 .
15. همان، باب 57، ص 558، ح 12.
16. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 43، ص 446، ح 16.
منابع:
ماهنامه موعود شماره 109نوشته ابراهیم پور حسین
هنگامی که از امام سجاد (ع) سؤال کردند در این سفر کجا از همه بیشتر
به شما سخت گذشت،امام فرمودند : الشام ، الشام ، الشام.
(سوگنامه آل محمد، ص408؛ ناسخ التواریخ، ص304)
ذکر مصیبت میکند: الشام الشامتا یاد غربت میکند: الشام الشاممنزل به منزل درد و داغ و بی کسی رایک جا روایت میکند: الشام الشامموی سپید و چهره ای در هم شکستهاز چه حکایت میکند: الشام الشامهر روز با اندوه و آه و بی شکیبییاد اسارت میکند: الشام الشامدر این دیار پُر بلا هر کس به نوعیعرض ارادت میکند: الشام الشامیک شهر چشم خیره وقت هر عبوریابراز غیرت میکند: الشام الشامهر سنگ با پیشانی مجروح خورشیدتجدید بیعت میکند: الشام الشامقرآن پرپر روی نیزه غربتت راهر دم تلاوت میکند: الشام الشامقلب تو را یک مرد رومی با نگاهشبی صبر و طاقت میکند: الشام الشامهر جا که دارد خوف از جان تو، عمهخود را فدایت میکند: الشام الشامجان می دهی وقتی به لبهایی مقدسچوبی جسارت میکند: الشام الشامکنج تنوری حنجری آتش گرفتهذکر مصیبت میکند: الشام الشام
منبع: وبلاگ کاروان دل
من کربلا را یادگار آخرینم
من یادگار روزهای خاک وخونم
من یادگار چهره های لاله گونم
من تشنگی را در حرم احساس کردم
یاد دو دست خونی عباس کردم
من کودکی بودم که آهم را شنیدند
دیدم سر جد غریبم را بریدند
من دیده ام در وقت تشییع جنازه
اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه
من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه
گرچه کنون مسموم از زهر هشامم
من کشته ویران ای در شهر شامم
من روضه خوانی در منا بر پا نمودم
خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم
من سوختم از داغ بانوی مدینه
سنگ مدینه می زنم هر دم به سینه
حالا که نقش زهر کین در جسم مانده
از جسم پاک من فقط یک اسم مانده
یا رب قرارم را ز نیرنگش ربوده
در مجلس مستی مرا دعوت نموده
زهر عدو خون کرده قلب آتشین را
گریان نموده چشم زین العابدین را
شهادت بزرگمرد مناجات، سرور سجده کنندگان، امام عابدان و عارفان، بر همه جویندگان راه سبز وصال تسلیت باد!
ای جلوه ی آیات خدا حضرت سجاد وی قافله سالار سخن خانه ات آباد
شمشیر دعای تو بریده ست سر شرک تا بوده چنان بوده و تا هست چنین باد
راضى بودن به سخت ترین مقدّرات الهى از عالى ترین مراتب یقین خواهد بود.
(مستدرک الوسائل، 2/413)
ای سرور عابدان عالم!
امشب که شب رحلت توست، به درگاهت می آیم تا بر جوانی ام دعا کنی، تا در لطافت و غلظت و رقت و نورانیت تو شناور شوم و ذوب شوم در زلال نگاهت. در کوچه پس کوچه های جوانی ام، نجوای دعای توست که می جوشد و میل رویش را در تمام وجودم ایجاد می کند.
برای سبز شدن و جوانه زدن، لابه لای صحیفه ات آشیانه می کنم.
بیمار غیر شربت اشک روان نداشت
بودش هزار درد و توان بیان نداشت
یک آسمان ستاره به ماه رخش ز اشک
میرفت، یک ستاره به هفت آسمان نداشت
صحیفه سبز تو، نجوای انوار تابناکی است که تا بی نهایت، شربت آرام بخش روح عطشناک آدمی است .
دعاهایت را در این فصل سرد، بدرقه راهم کن.
در قالب دعا امامت به پا کنی
با روضه های آب، قیامت به پا کنی
امام سجاد علیه السلام:
با فضیلت ترین مجاهدتها، عفیف نگه داشتن شکم و عورت است
(مشکاة الانوار، ص 157)
زهر نوشید وَ تب کرد محیط جگرش
گُر گرفت از عطش و سوخت همه بال و پرش
خشک شد جُلگه ی لبهاش و با خشکی لب
روضه می خواند به یاد لب خشک پدرش
تسلیت باد سالروز شهادت امامِ لحظه های مناجات سبز صحیفه عشق و عرفان!
این هم از ماهیت نفس نفیس خاک است سر آقا به روی دامن خیس خاک است
همه اش سجده شده مثل پدر در گودال خاک سجاده و سجاد انیس خاک است
(کامل الزیارات، 107)
غم فراق امام کاروان اسرای کربلا، نگین آرامش قلب اهل حرم، بر دلدادگان کوی دوست تسلیت باد!
آب می دید به یاد جگر سقا بود
چشمایش همه شب هیأت واویلا داشت
تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود
ای امام عابدان شب زنده دار، غم فراق علقمه و عاشورا، چگونه بر پیکر تب دارت نهیب می زد، آن زمان که در ابتدای اسارتت، زخم های گلگون قدم هایت را به شمارش نشستی؟
زینب ، سکینه ، گریه و طفل رباب و آب می آورند در نظرت ، یاد کربلا
با خطبه های بی بدلت زنده کرده ای
در لحظه لحظـه سفرت ، یاد کربلا
امام سجاد علیه السلام:
تمام خیر انسان در خویشتن داری اوست .
(بحارالانوار، 75/136)
امشب اشک های داغ روی گونه هایم، در کنار تپش های ملتهب قلبم، نظاره گر پرکشیدن سجده دارترین عنصر هستی است. ای امام زمزمه های عاشقانه شب، سفرت پرباران!
سخنانی که از امام حسین(علیه السلام) و اصحاب آن حضرت نقل شده بهطور واضح و روشن، اهداف و انگیزههای ایننهضت پرشور و روحانی را تبیین میکند و درسها و عبرتهایی را که انسانها در طول قرون میتوانند از آن بهره ببرند، آشکار مینماید و پیامها و آموزه های خود را به همگان نشان می دهد.
ما در این جواب به گوشهای از درسها و پیامهای عاشورا از زبان کسانی که خود، این نهضت خونین و حماسی را آفریدند می پردایم :
1: آزادگی
نهضت عاشورا، جلوه بارزی از آزادگی در مورد امام حسین(علیه السلام) و خاندان و یارانشاست بهعنوان نمونه:
وقتی میخواستند به زور از آن حضرت برای یزید بیعت بگیرند با ردّ درخواستآنها اینگونه فرمودند:
«نه به خدا سوگند نه دست ذلّت به آنان میدهم و نه چون بردگان تسلیم حکومتآنها میشوم».
صحنه کربلا نیز جلوه دیگری از این آزادگی بود، آن حضرت از میان دو امر؛ یعنی شمشیر یا ذلّت مرگ با افتخار را پذیرفت و فرمود: «هیهات منّا الذله».
اگر آزادی خواهان در راه استقلال و رهایی از ظلم میجنگند، در سایه همین آزادگی است که ارمغان عاشورا برای همیشه تاریخ است.
2: ایثار
در صحنه عاشورا نخستین ایثارگر خود حضرت بود که حاضر شد جان خود را فدای دین خدا کند و رضای او را بر همه چیز برگزیند، اصحاب آن حضرت نیز هر کدام ایثارگرانه جان خویش را فدای امام خویش کردند.
اظهارهای یاران امام در شب عاشورا مشهور است، یک به یک برخاستند و آمادگی خود را برای جانبازی و ایثار خود در راه امام(علیه السلام) اظهار کردند؛ به عنوان نمونه، به این سخن مسلمبن عوسجه اشاره میکنیم که به امام(علیه السلام) فرمود: «هرگز از تو جدا نخواهم شد، اگر سلاحی برای جنگ با آنان نداشته باشم با سنگ با آنان خواهم جنگید تا همراه تو به شهادت برسم».
حضرت وقتی میخواست از مکه بهسوی کوفه خارج شود، در جواب ابن عباس کهاو را از رفتن بهسوی عراق برحذر میداشت، فرمود:«با آن که میدانم تو از روی خیرخواهی و شفقت چنین میگویی، اما من تصمیمخود را گرفتهام»
3: توکل
امام حسین(علیه السلام) در آغاز حرکت خویش از مدینه تنها با توکل بر خدا این راه را برگزید و در تمام مسیر تنها تکیهگاهش خدا بود، حتّی توکلش بر یاران همراه هم نبود. از این رو از آنان خواست که هر کس میخواهد برگردد و همین توکل باعث شد هیچ پیشامدی نتواند در عزم او خلل وارد کند.
4: جهاد با نفس
خود ساختگی و جهاد با نفس زیربنای جهاد با دشمن بیرونی است و بدون آن، این هم بیثمر است و کربلا سرشار از این مجاهدتهاست. نافعبن هلال همسری داشت که نامزد بود و هنوز عروسی نکرده بود، در کربلا هنگامی که میخواست برای نبرد به میدان رود همسرش دست به دامان او شد و گریست. این صحنه کافی بود که هر جوانی را متزلزل کند و انگیزه جهاد را از او سلب نماید، ولی او با آن که امام نیز از او خواست که شادی همسرش را بر میدان رفتن ترجیح دهد، بر این محبت دنیوی و غریزی غلبه یافت و گفت: «ای پسر پیامبر! اگر امروز تو را یاری نکنم، فردا جواب پیامبر را چه بدهم؟» جنگید تا شهید شد.
5: شجاعت
شجاعت عاشوراییان، ریشه در اعتقادشان داشت، آنان که به عشق شهادت میجنگیدند از مرگ ترس نداشتند تا در مقابله با دشمن سست شوند و به همین دلیل لشگریان دشمن پیوسته از برابرشان میگریختند و چون توان مبارزه فردی را با آنها نداشتند به طور جمعی حمله کرده و آنها را به شهادت میرساندند.
یکی از راویانِ حوادث کربلا حمیدبن مسلم میگوید: «به خدا سوگند! هیچ محاصره شدهای در انبوه مردم ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و چون حسین بن علی قویدل و استوار و شجاع باشد».
6: صبر و استقامت
حضرت در یکی از منزلگاههای میان راه اینگونه فرمود: «صبر و مقاومت کنید ای بزرگزادگان! چرا که مرگ شما را از رنج و سختی عبور میدهد و به سوی بهشت گسترده و نعمتهای همیشگی میرساند».
شجاعت عاشوراییان، ریشه در اعتقادشان داشت، آنان که به عشق شهادتمیجنگیدند از مرگ ترس نداشتند تا در مقابله با دشمن سست شوند و به همین دلیللشگریان دشمن پیوسته از برابرشان میگریختند و چون توان مبارزه فردی را با آنها نداشتند بهطور جمعی حمله کرده و آنها را به شهادت میرساندند
7: عزّت و افتخار
وقتی والی مدینه بیعت با یزید را به حضرت پیشنهاد کرد، حضرت ضمن ردّ آن، با ذلیلانه شمردن آن اینگونه فرمود: «کسی همچون من با شخصی چون او بیعت نمیکند». در جای دیگر با ردّ پیشنهاد تسلیم شدن فرمود: «همچون ذلیلان دست بیعت با شما نخواهم داد».
8: عفاف و حجاب
دختران و خواهران امام(علیه السلام) مواظب بودند تا حریم عفاف اهلبیت پیامبر تا آن جا که میشود، حفظ و رعایت شود. اُمکلثوم به مأمور اسیران فرمود: «وقتی ما را وارد شهر دمشق میکنید از دری وارد کنید که تماشاچی کمتری داشته باشد». و از آنان درخواست کرد که سرهای شهدا را از میان کجاوههای اهلبیت فاصله بدهند، تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسول خدا را تماشا نکنند .
9: عمل به تکلیف
حضرت وقتی میخواست از مکه به سوی کوفه خارج شود، در جواب ابن عباس که او را از رفتن به سوی عراق برحذر میداشت، فرمود: «با آن که میدانم تو از روی خیرخواهی و شفقت چنین میگویی، اما من تصمیم خود را گرفتهام».
10: وفا
وقتی به صحنه عاشورا مینگریم، مظاهر برجستهای از وفا را میبینیم. شب عاشورا سیدالشهدا(علیه السلام) وقتی با اصحاب خود صحبت میکند، وفای آنان را میستاید و میفرماید: «من با وفاتر و بهتر از اصحابم، اصحابی نمیشناسم«.
منبع : سایت پرسمان
باغم که بی شکوفه شد
کرب و بلا مدینه شد
آمده مادر من
مولود کعبه پدرم
سوره ی قرآن مادرم
به نیزه شد سرمن
سرم به رو ی نیزه شد
ذکر لب رقیه شد
بابای مظلوم من
مادر من به قتلگاه
با ناله و فغان و آه
غلطیده در خون من
جانم شده بر لب بیا ای خواهرم زینب
در برابرم-2
بهر دل مادر ببوس این حنجرم زینب
من مسافرم
تیرو کمون سهم گل شش ماهه است
رقیه ام مهمان تازیانه است
ادرک اخای ماه من باشد گواه
عباس به راستی پسر فاطمه است
پهلوی شکسته ی اکبر من روی زمین
قاسم و جعفر وعون افتاده ن از روی زین
ای سکینه ذوالجناح ازروی تو شرمنده است
جای خالی منو دیگر در آغوشت ببین
به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت حجت الاسلام محمد الهی خراسانی، دبیر حلقه علمی حدیث دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد در خصوص دوران امامت امام سجاد(ع) اظهار داشت: سیاست کلی ائمه اطهار(ع) از دوران امامت امام سجاد(ع) تا پایان دوران امام صادق(ع)، ایجاد یک حرکت علمی، فرهنگی و اجتماعی در جهت تبیین معارف دین در حوزه های مختلف اخلاقی، اعتقادی و فقهی بود که آغاز این حرکت تبیینی به دست امام سجاد(ع) بود.
وی گفت: این دوران با امامت امام سجاد(ع) آغاز و تا پایان دوران امامت امام صادق(ع) ادامه پیدا کرد.
حجت الاسلام الهی خراسانی شرایط حاکم بر دوران امامت امام سجاد(ع) را سخت و دشوار توصیف و خاطرنشان کرد: بعد از قیام کربلا، فضایی آکنده از وحشت و خفقان از سوی حکومت بر جامعه حکمفرما شد و از سوی دیگر فساد و انحرافات گسترده حاکمان وقت جو جامعه را مسموم کرده بود.
استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: براساس فرموده خود امام سجاد(ع) بعد از جریان کربلا تعداد افراد مرتبط با اهل بیت(ع) بسیار کم بودند و تمام کسانی که با اهل بیت(ع) در ارتباط اعتقادی و معنوی بودند، در جریان قیام کربلا به شهادت رسیده و تنها عده معدودی در کنار امام سجاد(ع) حضور داشتند.
امام سجاد(ع) زمینه ساز احیای مجدد جامعه اسلامی
وی افزود: حضرت همین تعداد انگشت شمار را به ده ها و بلکه صدها نفر در زمان امام باقر(ع) و چهار هزار نفر در زمان امام صادق(ع) تبدیل کردند که این امر نشان می دهد که احیای فضای جامعه اسلامی و در واقع به وجود آمدن روح معنویت، فضای علمی و فرهنگی در جامعه ثمره تلاش های خستگی ناپذیر امام سجاد(ع) در دوران امامت ایشان بود.
حجت الاسلام الهی خراسانی با بیان این که حرکت تبیینی امام سجاد(ع) با شیوه ای غیرمستقیم صورت گرفت، تأکید کرد: حضرت به جای استفاده از صورت رسمی برای بیان معارف دینی، از شیوه های غیرمستقیم برای تبیین دین استفاده می کردند.
نمایش سیره معنوی پیامبر(ص)
وی با اشاره به شیوه های امام برای تبیین مبانی دین گفت: نمایش عملی سیره معنوی پیامبر یکی از این شیوه ها بود و استفاده امام سجاد(ع) از عبارت های خاص که زبانزد همگان شده بود، روح معنویت و اخلاق را در جامعه آن روز زنده کرد و همه را به یاد فضای معنوی دوران رسول خدا(ص) انداخت.
استفاده از زبان دعا
حجت الاسلام الهی خراسانی ادامه داد: همچنین با توجه به جو سنگینی که بعد از قیامهای متعدد و سرکوب آنها از سوی حکومت بر جامعه حاکم شده بود، امام(ع) از زبان دعا برای بیان معارف استفاده کردند.
وی افزود: امروز تببین دین در حوزههای مختلف اعتقادی و اخلاقی از سوی امام(ع) در صحیفه سجادیه که مجموعه دعاهای ایشان است، صورت گرفته است.
تربیت خدمتکاران
استاد حوزه و دانشگاه اشک و گریه بر مصائب کربلا را از ابزارهای دیگر امام سجاد(ع) در تبیین دین دانست و اظهار کرد: گریه های امام در فرصت های مختلف همه را متوجه قیام سیدالشهدا(ع) کرده و ذهن ها را به تأمل در اهداف و آرمان های این قیام متوجه ساخت.
وی با بیان این که این گریه ها بهانه ای برای توجه مردم به نهضت کربلا بود، افزود: یکی دیگر از شیوه های امام سجاد(ع) تربیت خدمتکاران بود، امام سجاد(ع) خدمتکارانی را در خانه خود داشتند که بعد از مدتی این ها را آزاد می کردند، این مسأله در واقع یک مسأله عادی نبود بلکه ایشان در واقع به صورت غیر مستقیم با تربیت این افراد به دنبال ترویج مبانی دین بودند، به گونه ای که این افراد پس از آزادی هر کدام مبلغی برای ترویج و تبلیغ معارف دینی می شدند و سفیران علمی و فرهنگی امام به شمار می رفتند.
دبیر حلقه علمی حدیث دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی با بیان این که در پایان امامت امام سجاد(ع) شاهد غربت نخستین امام نیستیم، افزود: با شهادت ایشان همگان با اهل بیت آشنا شده و امام باقر(ع) تقریبا در تمام مجامع و محافل حضور مییافتند.
سلام با ششمین مورد از شکیاتی که نباید در نماز به اونها اعتنا کرد در خدمت شما هستیم .دو مورد دیگه از مواردی که هفتگانه ای که گفته بودیم باقی مونده اول شک امام وماموم وودوم شک در نماز مستحبی با ما همراه باشید تا در ادامه مطلب مسائل شک امام وماموم رو خدمتتون عرض کنیم ودر پست بعد مسائل شک در نماز مستحبی رو بیان می کنیم.
مسئله:اگر امام جماعت در شماره رکعتهای نماز شک کنه مثلا شک کنه که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت،چنانچه ماموم یقین یا گمان داشته باشد که چهاررکعت خوانده وبه امام بفهماند که چهاررکعت خوانده است،امام باید نماز را تمام کند وخواندن نمازاحتیاط لازم نیست وهمچنین اگر امام یقین یا گمان داشته باشد که چند رکعت خوانده است وماموم در شماره رکعتهای نماز شک کند،باید به شک خود اعتنا ننماید.1 مسائل اختصاصی ایت الله بهجت(ره): اگر در نماز جماعت هم امام وهم ماموم شک کند وشک هر کدام با دیگری فرق دارد ،هر کدام به وظیفه خود عمل کند وحکم سهو امام یا ماموم یا هر دو نیز همین است.2 ایت الله مکارم :برای آگاه کردن امام ممکن است به عدد رکعات نماز دست بر زانو بزند،یا الله اکبر بگوید ویا به هر ترتیب دیگر که سخن گفتن وکاری برخلاف نماز انجام دادن در آن نباشد،ولی نباید قبل ا امام برخیزدونماز خود را ادامه دهد.3 1:برگرفته از مسئله1192رساله 13مرجع 2:مسئله978رساله ایت الله بهجت 3:مسئله1070رساله ایت الله مکارم