فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

ارزش کارگر (مقام معظم رهبری)

مشاهده تصویر اصلی

]" href="http://www.jonbeshnet.ir/sites/default/files/field/image/13910101_0119290.jpg" class="lightbox-processed">


اگر دستهاى کارگر، مغزهاى کارگر، انسانهاى کارآفرین، نیروى انسانىِ ماهر در یک جامعه‌اى گرامى داشته شود، آن جامعه پیشرفت خواهد کرد. اینکه نبى مکرم اسلام دست کارگر را بالا مى‌آورد و میبوسد، این فقط تقدیر از یک شخص نیست؛ این ارزشگذارى است، این درس است؛ به ما میگوید که دست کارگر، تولیدگر و نیروى انسانى آنقدر ارزش دارد که کسى مثل وجود مقدس پیامبر - که همه‌ى آفرینش طفیل وجود اوست - خم میشود و دست او را میبوسد؛ این درس به ماست.


(گزیده بیانات مقام معظم رهبری در جمع کارگران، ۱۳۹۱/۰۲/۱۰)

منبع:کلوب

نصیحت کلیدی امام علی (ع) در آخرین لحظه عمر


emam ali 039


از وصایاى حضرت علی(علیه‎السلام) در واپسین دم حیات مى‎توان به وصیت گهربار ذیل اشاره نمود.


بسم الله الرحمن الرحیم



این آن چیزى است که على پسر ابوطالب وصیت مى‎کند: به وحدانیت و یگانگى خدا گواهى مى‎دهد و اقرار مى‎کند که محمد بنده و پیغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دین خود را بر دیگر ادیان پیروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حیات و زندگانى من از آن خداست. شریکى براى او نیست، من به این امر شده‎ام و از تسلیم شدگان اویم.

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به او رسد را به امور ذیل توصیه و سفارش مى‎کنم:

۱- تقوای الهى را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقى بمانید.

۲- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبناى ایمان و خداشناسى متفق و متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید، پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزى که دین را محو مى‎کند، فساد و اختلاف است.

۳- ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى‎کند.

۴- خدا را! خدا را! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.

۵- خدا را! خدا را! درباره همسایگان، پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم مى‎خواهند آنها را در ارث شریک کند.

۶- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن، بر شما پیشى گیرند.

امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.

۷- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پایه دین شماست .

۸- خدا را! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.

۹- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید.

۱۰- خدا را! خدا را! درباره زکات؛ زکات آتش خشم الهى را خاموش مى‎کند.

۱۱- خدا را! خدا را! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گیرند.

۱۲- خدا را! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) درباره آنها سفارش کرده است.

۱۳- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهیدستان، آنها را در زندگى شریک خود سازید.

۱۴- خدا را! خدا را! درباه بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره اینها بود.

۱۵- در انجام کارى که رضاى خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم (در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.

۱۶- با مردم به خوشى و نیکى رفتار کنید چنانکه قرآن دستور داده است .

۱۷- امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.

۱۸- بر شما باد که بر روابط دوستانه ما بین خویش بیفزایید، به یکدیگر نیکى کنید، از کناره‎گیرى و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.

۱۹- کارهاى خیر را به مدد یکدیگر و به اتفاق هم انجام دهید، از همکارى در مورد گناهان و چیزهایى که موجب کدورت و دشمنى مى‎شود، بپرهیزید.

در انجام کارى که رضاى خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم (در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.

۲۰- از خدا بترسید که جزا و کیفر خدا شدید است.

خداوند همه شما را در کنف حمایت خود محفوظ بدارد و به امت پیغمبر توفیق دهد که احترام شما (اهل بیت) و احترام پیغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا مى‎سپارم . سلام و دورد حق بر همه شما … .(۱)

از علامه امینی پرسید: آخرین ذکرى که على(علیه‎السلام) بر زبان مبارک جارى فرمود چه بود؟
مى‎فرماید: بعضى مى‎گویند پس از وصیتى که ذکر آن رفت امام علی(علیه‎السلام) لحظه‎اى بیهوش شد و چون به هوش آمد دیگر سخنى جز لا اله الا الله از حضرت شنیده نشد تا جان به جان آفرین تسلیم فرمود.


چنانکه بعضى دیگر گفته‎اند۲) آخرین فرمایش ایشان این آیه شریفه بود: و من یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.(۳)


البته گروهى دیگر ذکر کرده‎اند(۴) که حضرت ابتدا به فرشتگان خدا سلام داد سپس این آیات را زمزمه فرمود که المثل هذا للیعمل العاملون،(۵) یعنى براى چنین لحظاتى باید عمل کرده و بکوشند و ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون (۶) یعنى خدا با مردمى است که عمر خود را به تقوا و پرهیزکارى گذراندند و مردمى که همواره کار نیک مى‎کنند. آنگاه در واپسین دم حیات فرمود: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله.



داستان قرآنی سرشت ناباک

چکش شیطان وساعت طلبه


مدتی بود باران می بارید. زن دوباره عصبی شده بود؛ باز هم باران، باز هم مسخره و استهزا. با اینکه سالها بود با نوح زندگی می کرد، امّا هنوز نتوانسته بود به طعنه ها و کنایه های مردم عادت کند.

 همسرش ادعا می کرد که از غیب سروشی می شنود، مردم را به پرستش خدایی یگانه دعوت می کرد و آنها را از عاقبت اعمالشان می ترسانید، امّا سخنش را کسی نمی شنید. در طول قرنها دعوت، تنها معدودی به او ایمان آورده بودند و اکنون سالها بود که هیچ مادری، فرزندی به دنیا نیاورده بود که برخلاف باورهای جامعه، دعوت توحید را بپذیرد. زنش نیز روزگاری سخنانش را باور داشته بود، امّا چقدر باید تحمّل می کرد! چقدر باید انتظار آمدن عذاب الهی را می کشید! چه وعده های بی سرانجامی! دیگر از همه چیز ناامید شده بود. دیگر به هیچ چیز باور نداشت. ادعای نوح بر ارتباط با غیب و پیشگویی عذاب برای تمسخر مردم بس نبود که مدتی بود «ساخت کشتی» هم به آن اضافه شده بود. 


ساخت کشتی، آن هم در خشکی! واقعاً گویا که هوش از سرش ربوده بودند و از آن پس هر بار که باران می بارید، مردم طعنه زنان از کنارش می گذشتند و او را چون کودکان بلند پرواز، آرزومند کشتی سواری بر آب باران می دانستند! و حال، دوباره باران می بارید. زن، نوح را بی قرار می دید. گویا منتظر خبری بود. خبری که بالاخره رسید: «آب از تنور سر ریز شده است.»1 نوح از عذاب گفته بود و زن ناباورانه، خسته از وعده های تکراری او، بی قرار از گوشه و کنایه های مردم، تمام دقِ دلش را بر سر او خالی کرده بود، همچون دیگران سخنانش را به هیچ گرفته بود و او را مجنون نامیده بود، امّا نوح آرام نداشت. خانواده، پیروانش و حیواناتی را که جفت جفت گرد آورده بود، بر کشتی سوار کرد.



باران هر دم شدت می گرفت. جویها به هم پیوسته، رودها نیز اندک اندک دریایی خروشان از آب را فراهم آوردند. مردم، هراسناک از خطرِ سیل، در بلندی ها پناه جستند. زن نیز در میان ایشان بود. در درونش دو ندا شنیده می شد؛ یکی او را دلداری می داد: این هم بارانی مثل بقیه بارانهاست و ندایی دیگر ضعیف و هشدار دهنده ، به او نهیب می زد: نکند نوح راست گفته باشد!، امّا نه، مگر می شود.



آب بالا آمد.دیگر بلندایی برای پناه جستن نبود. زن در میان خروش آب، دست و پا می زد. برای یک لحظه نگاهش بر کشتی افتاد. عجب صحنه غریبی بود. نوح بر کشتی ای سوار بود که از هر جاندار جفتی در آن گرد آورده بود، امّا همسرش را بر جای گذاشته بود! موجی کشتی را از دیده زن محو کرد. زن را در خود فرو برد.نوح حتی باز نگشت تا برای آخرین بار به او بنگرد.2


خداوند در باره او می فرماید:



«ضرب اللهُ مَثَل لِلَّذین کَفَرُوا أَمرَأةَ نُوح وَامرأَة لُوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتا هما فَلَم یغینا عنهما من اللّه شیئاً وقیلَ ادخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلین؛ خداوند برای کسانی که کفر ورزیده اند: زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنان خیانت کردند و کاری از دست (شوهران) آنان در برابر خداوند ساخته نبود و (به آنان) گفته شد: با داخل شوندگان داخل آتش شوید».


(سوره تحریم، آیه 10)



بدین سان قرآن در پی اهداف والای تربیتی خود و نشان دادن الگوهای گونه گون و شکل گیری شخصیت انسان، در نهایت اختصار، امّا گویا، داستان زن نوح را چونان نمونه ای در دید انسانها می نهد، با تاکید بر اینکه او در محضر رسول الهی بود و در محیطی آکنده از ایمان و سرشار از نور، امّا وسوسه های درونی و ناهنجاریها تا خیانت به همراه و هم راز، همگامی با دشمن، افشای رازها و همدلی با کینه توزان پیش برد و عذاب الهی را بر خود رقم زد و این همراهی و همگامی او را سودی نبخشید.



«أنّ فی ذلکَ لذِکری لِمَن کانَ لَهُ قَلب او ألقی السَّمع وَ هُوَ شَهید». (سوره ق، آیه 50)



1ـ ظاهر آیه قرآنی بر آن دلالت دارد که سرریز شدن آب از تنور «وفار التنور» علامت و نشانه آغاز عذاب الهی بوده است (ر. ک. سوره هود، آیه40)



2ـ قرآن در هیج یک از مواردی که داستان حضرت نوح را حکایت می کند، از همسر او یاد نمی نماید. سوره تحریم تنها موردی است که در آن، از او یاد شده است. المیزان. انتشارات محمدی ـ ج20 ص91.

دعا

cor8dm437ksawgtp1z.jpg


در کتاب صحیفه‌الامان آمده است اگر در محنتی گرفتار باشی هفتاد مرتبه بگو:

یا اللهُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا فاطِمَه یا صَاحِبَ‌الزَّمان اَدْرِکنی وَ لا تُهْلِکْنی

(بسیار مجرب است، تجربه شده است)

 

دعای دیگر به جهت رفع گرفتاری

۱۰۱ مرتبه بخواند

رَبِّ اِنّی مَسَّنِیَ الضُّرِ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمین

 


¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤



hazrat-ali.jpg (240×140)


در نهج البلاغه مى‏خوانیم:


«روى انه، علیه السلام، کان جالسا فى أصحابه، فمرت بهم امرأة جمیلة، فرمقها القوم بأبصارهم، فقال علیه السلام: إن أبصار هذه الفحول طوامح، و إن ذلک سبب هبابها، فإذا نظر أحدکم إلى امرأة تعجبه فلیلامس [فلیلمس‏] أهله، فإنما هى امرأة کامرأته».



حضرت با چند نفر از اصحابشان در جایى نشسته بودند که زن زیبایى بر آنان گذشت. شاید رویش را درست نگرفته بود، چون این چند نفر ناگهان به این زن خیره شدند. امیر المؤمنین فرمود: همین طرز نگاه کردنتان است که هیجان شما را براى بودن با زنان زیاد مى‏کند. براى چه با چشمانتان این زن نامحرم را که ناموس دیگران است این‏طور تیرباران مى‏کنید؟ مگر این زن با زن خودتان چه فرقى مى‏کند؟


پایگاه حوزه

 

اثبات معجزه پیامبر در قرن۲۱





در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا کردند برای صدق دعوی خود ماه را به دو نیم بشکافد و به او قول دادند که اگر چنین نماید به دین اسلام و صدق گفتار او ایمان خواهند آورد آن شب آسمان صاف و ماه به صورت کامل ( بدر) بود، پیامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را که کفار مکه از او خواسته اند به آنها نشان بدهد تا ایمان بیاورند خداوند دعای پیامبرش را اجابت کرد و سپس ماه به دو نیم شکافته شد نیمی در کوه صفا و نیم دیگر در کوه قیقعان در مقابل آن قرار گرفت.

کفار مکه که در حال مشاهده این واقعه بودند گفتند که محمد (ص) ما را سحر کرده است، سپس گفتند ، اگر او ما را سحر کرده باشد نمی تواند همه مردم را سحر کند، ابوجهل گفت صبر کنید تا یکی از اهل بادیه بیاید و از او سئوال کنیم که آیا انشقاق ماه را دیده است یا نه، اگر تایید کرد ایمان می آوریم و اگر نه معلوم می شود که محمد (ص) چشمان مارا سحر کرده است.
بالاخره یکی از اهالی بادیه به مکه آمد و این خبر را تصدیق کرد و آنگاه ابو جهل و مشرکان گفتند ” این سحر مستمر است” و آنگاه این آیات مبارک نازل شد “اقتربت الساعة وانشق القمر ” باری این موضوع پایان یافت و مشرکان ایمان نیاوردند.
در یکی از نشستهای دکتر زغلول النجار در یکی از دانشگاههای انگلیس، وی در خصوص معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پیامبر (ص) به عنوان یکی از معجزات پیامبر (ص) که توط ناسا به اثبات رسیده است صحبت می کرد. در این میان یکی از حاضران که به اسلام خیلی توجه و اهتمام داشت به نام “داوود موسی بیتکوک ” که در حال حاضر نیز رئیس حزب اسلامی بریتانیا است ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:
هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران کریم به زبان انگلیسی را به من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و اتفاقا سوره قمر آمد. سپس شروع به خواندن کردم .و ماه شکافته شدوقتی به این جمله رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را بسته و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم. و دیگر سراغ آن کتاب هم نرفتم. روزی در مقابل تلویزیون نشسته بودم و طبق معمول شبکه بی بی سی را مشاهده می کردم ، برنامه ای بود که در آن مجری با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم فضایی مصاحبه داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف میلیاردها دلار در این راه و اعتراض به این موضوع بود. مجری با بیان اینکه صدها میلیون نفر در سراسر جهان از گرسنگی رنج می برند دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با بیان مفید بودن این تحقیقات در مجالات کشاورزی و صنعت و غیره از این طرحها دفاع می کردند مجری سپس سئوال دیگری را طرح می کند بااین مضمون که “شما در یکی از سفرهای خود به ماه حوالی ۱۰۰ میلیارد دولار هزینه کردید و تنها خواسته اید که پرچم آمریکا را بر روی ماه نصب کنیدآیا این عاقلانه است”؟؟! در جواب این گوینده دانشمند آمریکایی لب به سخن گشوده و می گوید که در آن سفر ، هدف ما مطالعه ترکیب داخلی ماه بوده که بدانیم چه تشابهاتی با زمین دارد و در این زمینه به موضوع عجیبی برخورد کردیم که عبارت بود از یک کمر بندی از سنگها و صخره های تغییر شکل یافته که سطح کره ماه را به طرف عمق و به طرف سطح دیگر آن پوشانده بود و هنگامی که این اطلاعات را به زمین شناسان منتقل کردیم مایه شگفتی آنان شده و گفتند چنین چیزی امکان ندارد مگر آنکه ماه در مرحله ای از حیات خود به دو نیم تقسیم شده و سپس دوباره جمع شده باشد و به شکل اول بازگشته باشد.و این نوار از صخره های تغییر شکل یافته نتیجه برخورد دو نیمه ماه در لحظه جمع شدن و به هم پیوستن دو نیمه آن می باشد.
داوود موسی بیتکوک ” سپس می گوید: با شنیدن این مطلب از جای خود پریدم و گفتم این معجزه ای است که در ۱۴۰۰ سال قبل به دست پیامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده و از عجایب روزگار این است که آمریکایی ها باید میلیاردها دلار خرج کنند تا آن را برای مسلمانان اثبات نمایند! بی شک این دین حق و حقیقت است
به این ترتیب سوره قمر سبب اسلام آوردن این شخص شد ، پس از آنکه عاملی برای دوری او از اسلام شده بود و این خود از دیگر معجزات اسلام است.

  •  

 

روایات در مورد اقامتگاه امام زمان(عج)‌ چه‌می‌گویند




اقامتگاه امام مهدی(عج)
درباره‏ محل اقامت امام زمان در عصر غیبت گفت‏وگوی‏ فراوان شده است. در ابتدا ما آن گفت‏وگوها را طرح کرده و در نهایت، نظر نهایی خود را از نظر خوانندگان می‏گذرانیم. گفته‏ شده است که:
1. آن حضرت همه ساله در مراسم حج شرکت می‏کند و به‏ مشاهده مشرفّه می‏رود و بعضی از سعادتمندان در مراسم حج به‏ محضرش شرفیاب شده‏اند. (1)
2. درباره اقامتگاه آن حضرت و فرزندان و بستگان و یاران‏ مخصوص(اوتاد) چندین مکان مانند: مدینه، دشت حجاز، کوه رضوی، کرعه و سرزمین‏های دوردست و . . . معین شده‏ است. (2)
3. اقامتگاه آن حضرت و فرزندان و گروهی از خواص یارانش‏ در جزیره‏ای از دریای بزرگ است. از امام هادی(ع) داستانی نقل‏ شده که خلاصه‏اش این است: حضرت مهدی(ع) و فرزندش‏ در جزیره‏هایی بزرگ و پهناور در دریا زندگی می‏کند و عدّه‏ی‏ شیعیان آن‏جا بسیار زیاد است، فرزندان هر یک حاکم جزیرهای‏ هستند و خدا بهتر می‏داند. (3)
4. محل اقامت آن حضرت تعیین نشده و شاید مکان معینی‏ نداشته باشد و به‏طور ناشناس، بین مردم زندگی و رفت و آمد کند.
5. ممکن است محل اقامت آن حضرت، نقاط دورافتاده‏ای باشد که عادتاً مردم به آن مکان‏ها رفت و آمد نمی‏کنند.
6. محل اقامت ایشان شهر سامره و همان سردابی است که از آن‏جا غایب شده است. در همان‏جا زندگی می‏کند و از همان‏جا ظهور می‏کند. (4)
7. محل اقامت حضرت مهدی(ع) و فرزندان آن حضرت‏ در کشورهای وسیع و آبادی است که پایتخت آن‏ها به نام‏های‏ ظاهره(زهراه)، رائقه، صافیه، ظلوم، عناطیس نامیده می‏شود و پنج نفر از فرزندان شایسته‏ آن جناب به نام‏های: طاهر، قاسم، ابراهیم، عبد‌الرحمن و هاشم در آن کشورها حکومت‏ می‏نمایند.
8. جزیره‏ خضرا محل زندگی امام عصر(ع) است و حضرت‏ در آن با فرزندان خود حضور دارد. جزیره با حصاری محکم‏ محاصره شده و هر کسی به آن نزدیک می‏شود به‏طور اسرارآمیزی یا از بین می‏رود یا مسیرش منحرف می‏گردد.
این نوشته بر آن نیست که درباره‏ هر یک از موارد یاد شده‏ قضاوت دقیقی را داشته باشد، بلکه بر آن است که این موضوع که آیا امام زمان واقعا در جزیره‌ای به نام خضرا و یا هر اسم دیگر به صورت ثابت زندگی می‌کند یا خیر؟ آیا اصل اینکه این موضوع مهم است یا خیر؟ اما به‏طور گذرا می‏توان گفت بعضی از بندهای مذکور کاملاً مورد تأیید روایات و عقل‏ است. مثلا در مراسم حج هر سال شرکت می‏کند و بعضی از سعادتمندان به دیدار وی شرفیات شده‏اند که احوالات‏ برخی از آن‏ها در کتب مربوط به آن آمده است‌(6) در هر صورت‏ بزرگانی از علما در عرفات و منی در جست‏وجوی آن حضرت اشک‏ می‏ریزند.
اعتقاد شیعه درباره‏ امام زمان(عج) این‏ است که آن حضرت تولد یافته و تاکنون‏ زنده و در پرده غیبت است و روزی‏ حکومت عدل را به پا خواهد کرد. هم‏اکنون‏ محل زندگی ایشان معلوم نیست، ولی در کره‏ زمین زندگی می‏کند.
اما در مورد بند ششم و هفتم باید گفت که در هیچ روایتی گفته‏ نشده که امام دوازدهم در سرداب زندگی می‏کند و از آن‏جا ظهور خواهد کرد و هیچ‏یک از دانشمندان معتبر شیعه، چنین مطلبی را نفرموده‏اند. و این نسبت، دروغ محض و از روی عناد صادر شده‏ است.(7) و نیز داستان کشورهای مجهول، بی‏شباهت به افسانه‏ نیست و تنها مأخذ آن،حکایتی است که در«جنة الماوی» نقل‏ شده که اسناد آن قابل خدشه است. (8)
* بررسی حدیثی محل اقامت حضرت ولی‌عصر (عج)
طبق بیان امیرالمومنین‌(ع) حجت‌بن الحسن‌(ع) میان مردم است، در مجالس آن‌ها به طور ناشناس حضور یافته و در مراسم حج شرکت می‌کند ولی اقامت‌گاه اختصاصی آن حضرت بر مردمان هویدا نیست. ایشان در شرق و غرب جهان، به سیر و سیاحت پرداخته و حاجت نیازمندان را بر می‌آورند.
امام حسین‌(ع) فرمودند: لا یطلع علی موضعه احد من ولی وغیره الا الذی یلی امره. (9)
هیچ کس از دوستان و غیر دوستان، از اقامت‌گاه و منزل حجت خدا اطلاع ندارد و آگاه نمی‌شود از این موضوع، مگر کسی که خدمت‌گزار او باشد.
امام باقر (ع) نیز می‌فرمایند: ان لصاحب هدا الامر بینا بقال له: بیت الحمد، فیه سراج یزهر منذ یوم ولد الی ان یقوم بالسیف لا یطفا. (10)
برای صاحب این امر، خانه‌ای است که به آن «بیت الحمد» گفته می‌شود و در آن خانه، چراغی هست که از روز ولادت آن حضرت روشن گردیده و تا روزی که بقیه‌الله، روحی له الفدا با شمشیر قیام کند، روشنایی می‌دهد.
همچنین حضرت ولی عصر در پاسخ به علی‌بن ابراهیم‌بن مهزیار اهوازی فرمود: ان ابی‌(ع) عهد الی ان لا اوطن من الارض الا اخفاها و اقصاها اسرار لامری، و تحصینا لمحلی من کید اهل الضلال و المرده من احداث الامم الضوال فنبذنی الی عالیه التلال و الرمال... . (11)
همانا پدرم، با من عهد بست که دورترین و مخفی‌ترین نقطه روی زمین خدا را برای اقامت انتخاب کنم تا امر من پوشیده بماند و محل زندگی‌ام از حیله و کید گمراهان در امان باشد؛ این پیمان مرا به کوه‌های مرتفع و تپه‌های شن سوق داده است.
همچنین آن بزرگوار در نامه‌ای که برای نایب اول خویش «عثمان‌بن سعید عمری اسدی» (متوفای 297 ق) و فرزندش ابوجعفر محمد‌بن عثمان عمری مرقوم فرموده‌اند، چنین می‌فرماید: . . . خداوند جانشین او را از دیده‌ها پوشیده داشت و جایگاهی را پنهان ساخت و این براساس مشیت و خواست خدا بود که در قضای حتمی او گذاشته و در تقدیر الهی قطعیت یافته بود.
وفینا موضعه، و لنا فضله، ولو قد اذن الله عز و جل فیما قد منعه و ازال عنه ما قد جری به من حکمة لاراهم الحق ظاهرا بأحسن حلیة و أبین دلالة و أوضح علامة و لأبان عن نفسه، و قام بحجته ولکن أقدرالله عزوجل لاتغالب، وأرادته لا ترد و توفیقعه لایسبق. (12)
جایگاه وصی امام عسکری (یعنی امام زمان) در میان ماست، و فضل و لطف آن جناب برای ماست. و اگر خداوند عزل و جل اجازه دهد آنچه را که فعلا ممنوع نموده و بردارد حکمش را از آنچه که جریان یافته است البته حق را در بهترین و زیباترین صورت و یا روشن‌ترین برهان و واضح‌ترین نشانه آشکارا به آن نشان خواهد داد، و هر آینه خود را معرفی می‌کند و قیام به حجت خواهد کرد، لیکن قدر الهی مغلوب نمی‌گردد و اراده الهی بازگشت ندارد و وقت و زمانی را که خداوند مقرر فرموده پیشی گرفته نخواهد شد.

* پی‏نوشت‌ها:
1. فرج المهموم،شیخ عباس قمی،ص 258.
2. پاسخ به ده پرسش،آیت اللّه صافی گلپایگان،ص 27؛نجم الثاقب،ص‏ 587؛العبقری الحسان،ج 2،جزء 4،ص 122؛غیبت نعمانی،ص 220.
3. حضرت مهدی(ع) فروغ تابان ولایت،محمد محمدی اشتهاردی،ص 67.
4. الائمة الاثنا عشر به نقل از الامام المهدی،مهدی الفقیه الایمانی،ص 404.
5. جنة المأوی،میرزا حسین نوری،ص 217 به بعد.
6. منتهی الآمال،شیخ عباس قمی،صص 1087-1071.
7. پاسخ به ده پرسش،آیت اللّه صافی گلپایگان،ص 28.
8. جنة المأوی،میرزا حسین نوری،ص 217 به بعد.
9. منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی، ص 253
10. بحارالانوار؛ ج 52
11. بحارالانوار؛ ج 52
12. بحارالانوار ج 53

معلم شمع همیشه ‏فروزان

نقش معلم در تربیت و زندگی انسان

شمع همیشه ‏فروزان



جایگاه معلم در فرهنگ اهل بیت علیهم‏السلام



 

معلم، معمار قلب هاست

چندین سال است بهانه مقدس شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری رحمه‏الله دست‏مایه قدردانی و تجلیل از معلم شده است؛ معلمی که انسان‏ساز و فرداپرداز است و تکریم و تعظیم او، تکریم و تعظیم علم است. معلم، معمار قلب هاست و بذر نور در دل‏ها می‏افشاند. قدردانی و تجلیل از معلم، قدردانی از باغبانی است که هر صبح، سبدی از صمیمیت با خود به کلاس می‏برد و با انگشتان مهربان خویش، بر شاخه قلب‏ها فردا را پیوند می‏زند. معلم را توقع نام و نان نیست. این گمنام، هر روز از تنور داغ جانش، هزاران نان بر سفره گرسنه دل‏ها می‏بخشد و از علقمه قلبش، هزاران مشک به خیمه‏های عطش می‏رساند. تجلیل معلم، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تأمین، و سلامت امانت‏هایی را که به دستش سپرده‏اند، تضمین می‏کند.

اهمیت علم

آموختن، تنها مورد تأکید مکتب والای اسلام نیست؛ بلکه بسیاری از فرزانگان غیر مسلمان هم چون سقراط، افلاطون، نیوتن و... نیز بر اهمیت آن صحّه گذاشته‏اند. از دیدگاه اسلام، انسان آگاه با انسان نااگاه مساوی نیستند. کسی که بدون آگاهی گام در راهی می‏گذارد و عملی را انجام می‏دهد، به بیراهه رفته است و هر چه در این بیراهه پیش رود، از مقصد خویش بیشتر فاصله می‏گیرد. شاید به همین دلیل است که حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «هیچ گنجی سودمندتر از علم نیست؛ در فراگیری آن بکوشید که فراگرفتنش نیکوست». و رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فراگرفتن علم را بر هر مسلمان واجب می‏داند و تأکید می‏کند که ارجمندترین مردم، دانشمندان آنان و کم ارج‏ترین، کم دانش‏ترینشان است.

اهمیت تعلیم و تربیت و آثار آن

داشتن علم، به تنهایی ارزش نیست. هستند کسانی که دانش فراوان دارند، ولی مانند ظرفی پر از عسل اند که هیچ منفذی برای استفاده از عسل‏ها در آن‏ها نیست. علم دانشمند زمانی اهمیت دارد که آن را به دیگران منتقل کند و البته زکات دانش، آموختن آن به بندگان خداست. عنایت خداوند متعال به معلم پاک نهاد و ایجاد توفیقات بسیار زیاد برای او در صحنه‏های گوناگون زندگی خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... و نزدیکی به امامان معصوم علیهم‏السلام یکی از آثار تعلیم است. به اعتراف بسیاری از معلمان، یاد دادن به دیگران، بهترین عامل برای جای‏گزین شدن مطالب علمی در ذهن است؛ زیرا معلم در مقام تعلیم، راهبر و راهنمای علمی افراد زیادی است و این موقعیت حساس، سبب تلاش او در حل مشکلات علمی می‏شود که نتیجه‏اش، بالا رفتن سطح علمی وی نیز خواهد بود. دانش شخصی که بیاموزد ولی تربیت نشود، مانند اسلحه‏ای است که با آن جان انسان‏ها را به خطر می‏اندازد. در قرآن کریم که از تعلیم و تربیت به عنوان هدف پیامبران ذکر شده، در سه مورد تربیت بر تعلیم مقدم گردیده و تنها در یک آیه تعلیم بر تربیت مقدم شده است.

ارزش و مقام معلم

سخنی زیبا از امام صادق علیه‏السلام ارزش و مقام معلم خوب را روشن می‏سازد. حضرت می‏فرماید: «تمامی جنبندگان روی زمین و ماهی‏های دریا و هر کوچک و بزرگ در زمین و آسمان خدا، برای آموزگار خوب طلب آمرزش می‏کنند». معلم، شاگردانش، این امانت‏های الاهی را از آلودگی‏ها و تباهی‏ها حفظ کرده و سعی می‏کند با تعلیمات خود و تربیت آنان، زمینه رشد و کمالشان را فراهم آورد. انتظار جامعه از افراد به اندازه ارزش و مقام آنان است و بنابراین، معلمی که این چنین مقامی دارد، هیچ گاه مرتکب اعمال ناشایست نمی‏شود.

تأثیر معلم بر شاگرد

شاگردان به خاطر نفوذ روحی و معنوی معلم، تأثیرات شگرفی از او می‏گیرند که گاهی سرنوشت ملتی را تغییر می‏دهند. بیشتر انسان‏های موفق، کامیابی خود را مدیون معلمان خود می‏دانند و نیز افرادی هستند که سرخوردگی و شکست‏های زندگی‏شان، ناشی از برخورد بد معلمان است. استاد شهید مطهری رحمه‏الله درمورد تأثیر معلم خود حاج آقا میرزا علی شیرازی می‏گوید: «او بزرگ مردی بود. مرا برای اولین بار با نهج‏البلاغه آشنا کرد و درک محضر او را همواره یکی ازذخایر گران بهای زندگی خود می‏شمارم که حاضر نیستم آن را با هیچ چیز معاوضه کنم و شب و روزی نیست که خاطره‏اش در نظرم مجسم نشود و یادی از او نکنم و نامی نبرم».

سوز و گداز معلم

نخستین و اساسی‏ترین نشانه معلم نمونه، برخورداری او از سوز و گداز «انسان‏سازی» است. تنها عده معدودی از انسان‏ها هستند که همه وجودشان سرشار از سوز و گداز سازندگی است. این افراد عاشق تربیت هستند. قوی‏ترین انگیزه در آنها، سوز و شوق انسان‏سازی است. این افراد، از هدایت فردی به شادی و خرسندی دست می‏یابند. سوز و گداز، اساسی‏ترین و ضروری‏ترین ویژگی معلم نمونه است. چنین معلمی به مدرسه و کلاس عشق می‏ورزد؛ زیرا او در چنین محیطی بهتر و کامل‏تر می‏تواند به هدف انسان سازی خود برسد. یکی از ویژگی‏های یگانه معلم نمونه انسان، پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، سوز و عشق به هدایت و ارشاد انسان‏ها بود.

هنرمندی معلم

معلم بودن، تنها در انحصار معلومات نیست، بلکه افزون بر معلومات و تخصص، هر معلم باید با هنر معلمی آشنا باشد؛ یعنی بداند چگونه از معلومات خود بهره بگیرد و به عبارت دیگر، با چه زبانی با شاگردان سخن بگوید، چه شیوه هایی را در ارتباط با شاگردان در نظر بگیرد و چگونه با شاگردان ارتباط برقرار سازد. معلم نمونه با بهره‏گیری از فنون روان‏شناسی، با قدرت و مهارت، امواج متلاطم کلاس را آرام کرده، تسلط و توانایی اداره کلاس را عملاً عرضه می‏دارد. این روان‏شناسی معلم برای اداره هر کلاس، شیوه خاصی را در نظر می‏گیرد ؛ چنان که در خصوص تک تک شاگردان نیز رفتار خاصی را انتخاب می‏کند. به رعایت همه این اصول، «هنر معلمی» می‏گویند.

اخلاق معلم

انسان‏ها به طور فطری عاشق کمال هستند و بی‏اختیار در برابر کمال به خضوع درآمده، جذب آن می‏گردد. وقتی شاگردی جذب کمالی از کمالات معلم شود، به سوی آن کمال و صاحب کمال کشیده خواهد شد. تغییرات اخلاقی، با گفتار و پند و اندرز صورت نمی‏پذیرد، بلکه کردار و رفتار انسان‏هاست که موجب دگرگونی در دیگران می‏گردد.
امام صادق علیه‏السلام در سخنی ارزشمند می‏فرماید: «مردم را با اعمال و رفتار خود به خوبی‏ها دعوت نمایید و توجه داشته باشید که دعوت زبانی، فاقد ارزش و بها است». هر معلمی «مربی» است و بر این اساس، اخلاق و خوی معلم انسان را می‏سازد و درس و بحث علمی، بهانه‏ای بیش نیست.

فروتنی معلم

سزاوار است که معلم خوش خلق و فروتن باشد و با رفق و مدارا با شاگردان ارتباط برقرار سازد. از امام صادق علیه‏السلام نقل شده که امیرمؤمنان علیه‏السلام فرمود: «دانشمندان واقعی سه ویژگی دارند: دانش و بینش، حلم و بردباری، سکوت و آرامش و وقار». کسانی که عقل و خرد بیشتری دارند، قدرت کنترل نفس آنان در مقایسه با دیگران زیادتر است. وقتی بین دو انسان رابطه عاطفی و صمیمی نباشد، خود به خود جدایی بینشان به وجود خواهد آمد؛ زیرا نزدیکی و صمیمیت، بسیاری از توهمات و پیش داوری‏ها را از بین می‏برد. معلم متواضع با فروتنی خود، راه ارتباطی را به روی شاگرد می‏گشاید و شاگرد از این فرصت استفاده کرده، بسیاری از دشواری‏های فکری و روحی خود را حل خواهد کرد. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه می‏فرماید: «به شاگردانی که درس می‏دهید و با آنان که از آن‏ها درس می‏آموزید، با نرمی و ملایمت رفتار کنید».

ویژگی‏های معلم موفق

1- ایمان و توکل به خدا

انسان برای پرواز به سوی کمال، به دو بال علم و ایمان نیاز دارد و معلم که جاده کمال را به شاگردانش می‏نمایاند، بیش از دیگران نیازمند این دو گوهر است، معلمی که به خدا ایمان ندارد، تنها آگاهی‏های خود را به شاگردانش منتقل می‏کند و شاگردان از آن دانش‏ها در امور دنیایی خود استفاده می‏کنند، ولی اثری در کمال انسانی آن‏ها نخواهد داشت. دانشمندان حقیقی، خداپرست و با ایمان بوده‏اند. بعضی از این دانشمندان، مشکلات علمی خود را با استمداد از خدای بزرگ و راز و نیاز به درگاهش حل می‏کردند.
امام جواد علیه‏السلام در این زمینه می‏فرماید: «ما وسیله و ابزاری بیش نیستیم و معلم واقعی خداست؛ پس باید در کارمان به او توکل کنیم».

2- اخلاص

معلم در خدمت مقدس خود، لازم است اندیشه‏اش را از هر چه غیر خداست پاک کند. معلمی که به خاطر پول، مقام، شهرت و... می‏آموزد، پاداش او همین‏ها خواهد بود و این امور در مقابل خشنودی خداوند متعال و پاداش بزرگ او بی‏ارزش است. عمل مخلصانه و قیام خدایی، موعظه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در قرآن کریم است که می‏فرماید: «ای رسول ما! (به امت) بگو که من به یک سخن شما را پند می‏دهم (و آن سخن این است) که برای خدا قیام کنید».

3- هدایتگری و مدیریت

هدف از بعثت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هدایت مردم به سوی خدا بوده است؛ چنان که خداوند متعال در قرآن کریم می‏فرماید: «ای رسول ما! تو را فرستادیم تا به اذن خدا مردم را به سوی او دعوت کنی». معلم نیز به پیروی از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شاگردانش را به سوی هدایت و نور دعوت، و آنان را از تاریکی‏های گمراهی و جهل، به روشنایی علم و تقوا هدایت می‏کند. هم‏چنین معلم موفق کسی است که در کنار هدایت شاگردان، توانایی اداره کلاس را نیز داشته باشد. عواملی هم چون شوخی زیاد، مجال و میدان دادن بیش از حد به شاگردان، گفتگوی یک جانبه معلم و بی‏روح بودن کلاس و...به مدیریت او صدمه می‏زند. با پرسش از دانش‏آموزان و ایجاد تنوع گفتاری و رفتاری برای رفع خستگی شاگردان و آمادگی روحی و جسمی آنان به صورت‏های مختلف، می‏توان کلاس را به خوبی مدیریت و اداره کرد.

4- استقامت و پشتکار

معلم موفق در راه تعلیم شاگردان و از بین بردن جهل آنان، ثابت قدم و استوار می‏باشد. ممکن است او بارها و بارها مطلبی را به شاگردان خود، به ویژه کودکان کم سن و سال بگوید، ولی آنان نیاموزند. در این راه باید صبر کرد و دانست که نتیجه صبر، موفقیت است. دل‏های شاگردان کند ذهن، از سنگ سخت‏تر نیست و همان گونه که قطرات آب با گذشت زمان دل سنگ را می‏شکافد، تکرار و یادآوری مطالب توسط معلم نیز دل‏های سخت را خواهد شکافت.

5- داشتن بیان و قلم خوب

ابزار اصلی کار معلم، گفتار و سخن اوست و نیکوست از گفتاری گیرا و پرجاذبه برخوردار باشد. تحولات بزرگ جهان توسط کسانی صورت گرفته که دارای بیانی قوی بوده‏اند. خطبه‏ای کوتاه و شورانگیز از امام علی علیه‏السلام در جنگ صفین، روحی تازه در کالبد بی‏جان لشکر دمید و توانستند دشمن را تار و مار کرده و شریعه فرات را از سپاهیان معاویه باز پس گیرند. خطبه‏های پرشور امام سجاد علیه‏السلام و حضرت زینب علیهاالسلام در مرکز قدرت معاویه و یزید، آن‏چنان تکان دهنده و شورآفرین بود که تبلیغات چندین ساله آل‏ابوسفیان را نقش بر آب ساخت. اهمیت شیوه سخن گفتن برای معلم، کمتر از توان علمی او نیست. داشتن شیوه نگارشی خوب نیز برای معلم لازم است و از نظر درجه اهمیت، در درجه بعد از سخن گفتن قرار دارد؛ زیرا تهیه جزوه، طرح سؤال برای امتحان و...، به روش نوشتاری خوب نیاز دارد.

وظایف معلم

1- ایجاد روحیه تفکر و تعقل

رکن اساسی در تعلیم و تعلم، فکر کردن است که در دین مبین اسلام، اهمیت فراوانی دارد. امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «هیچ دانشی هم چون اندیشیدن نیست». از این‏رو، معلم می‏تواند روحیه تفکر را در شاگردان خود ایجاد کرده و از تکلیف و درس زیاد که فرصتی برای تفکر به آنان نمی‏دهد، بکاهد.

2- بالابردن توان علمی خویش

توقف در یک حد از دانش و آگاهی، نقص بزرگی برای معلم است. لازم است معلم همراه با زمان و پیشرفت علوم بر دانش خود بیفزاید. استفاده از تجارب دیگران در زمینه تدریس برای معلم مفید است و بر معلومات او می‏افزاید. نیوتن، کاشف جاذبه زمین می‏گوید: «علت ترقی من در کارها این بود که روی شانه غول‏های علم ایستادم و جهان را بهتر نگریستم». هم‏چنین لازم است یک معلم موفق، از فراگیری مهارت‏های آموزشی نوین، غفلت نورزد.

3- وفای به عهد و عمل به گفته‏ها

شاگردان در مورد وعده‏های معلم، حساس‏اند و قول‏های او را هرگز از یاد نمی‏برند. بنابراین، نوشتن وعده‏ها و تصمیم‏های روزانه در دفتر کوچکی و عمل کردن به آن‏ها، نشان از دقت معلم و راهی برای جلب اعتماد شاگردان دارد. معلمی که خود به گفته‏ها و نکات اخلاقی که بیان می‏کند عمل ننماید، سخنانش تأثیری نخواهد داشت و دانش وی بی‏ارزش خواهد بود. عالم بی‏عمل به «درخت بی‏بر» یا «ابر بی‏باران» می‏ماند. عیسی بن مریم علیه‏السلام فرمود: «بدبخت‏ترین مردم کسی است که او را دانشمند بشناسند، ولی عملی در او دیده نشود». راهنمایی‏های معلم در زمینه‏های مختلف در صورتی اثربخش است که خود در عمل به آن گفته‏ها از شاگردان پیشی گرفته باشد. باید از امام علی علیه‏السلام درس بگیریم که فرمود: «ای مردم! به خدا قسم شما را به هیچ اطاعتی ترغیب نمی‏کنم، مگر آن که خود در عمل به آن پیشی گرفته باشم».

4- آگاهی دادن و ایجاد انگیزه درسی

معلم سخت کوش، افزون به تدریس ماده درسی، دانش‏پژوهان را با اوضاع و احوال جهان امروز آشنا می‏کند تا نگرششان به جهان وسعت یابد. انسانی که محدوده فکری اش از چهار دیواری روستا یا شهرش آن طرف‏تر نمی‏رود، نمی‏تواند انسان ارزشمندی شود. خدمت به مردم، کشور و دین دیدی وسیع می‏خواهد. یک عامل مؤثر در بی‏رغبت بودن بعضی از شاگردان به ماده درس، انگیزه و هدف نداشتن است که معلم می‏تواند با معرفی موضوع درس و شناساندن جایگاه آن در بین علوم دیگر، این انگیزه و هدف را به وجود آورد. اگر شاگردان هدف از یادگیری درس مورد نظر و فایده آن را بشناسند، با رغبت بیشتری آن را دنبال می‏کنند.
منبع: سایت حوزه