فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

فانوس تاریکی

فقط واسه تاریکی هایی که تو زندگیمون وجود داره

جایگاه، نقش و رسالت معلم و مربی از دیدگاه قرآن و روایات

 

چکیده:

قرآن کریم به عنوان چراغ پر فروغ و سراج وهاج که کاملترین برنامه و قوانین را برای سعادت بشر دارد در آیات نورانیش مکتب تعلیم و تربیت اسلامی را به زیبائی هرچه تمام ترسیم نموده است و خداوند را به عنوان اولین معلم بشر معرفی نموده که به پیامبرش در آغاز بعثت فرمود: ( اقراء باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقراء و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان مالم یعلم) (سوره علق) و اینچنین مکتب تعلیم و تربیت اسلامی به عنوان مکتبی ممتاز، مستقل و با مبانی و اصول مشخص پدیدار گردید که در این مکتب علم و دانش، معلم و متعلم (شاگرد و مربی) و مدرسه و مکتب خانه از جایگاه بسیار ارزشمند و رفیعی برخوردارند. ما در این مقاله علاوه بر نگرشی کلی به مکتب تعلیم و تربیت اسلامی به جایگاه معلم و رسالت معلم و ویژگی های یک معلم از منظر آیات وحیانی قرآن کریم و روایات نورانی حضرات معصومین (علیهم السلام) پرداخته ایم و رسالت یک معلم قرآنی را همان رسالت خداوند و رسالت رسولان الهی در هدایت، سرپرستی و خروج از ظلمات به سوی نور و رشد و کمال بخشی انسان به قرب حضرت حق دانسته ایم.

کلید واژگان:

جایگاه معلم، رسالت معلم، ویژگی های معلمی

مقدمه :

(لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین) (آل عمران/ آیه 461)
کلمات رب، ربنا، ربکم، ربک، ربه، ربها، ربهم، ربی، ربهما، ربکما که در قرآن کریم آمده است بیانگر ربوبیت ذات مقدس احدیت می باشد و اصل رب تربیت است و آن عبارت از ایجاد شیء است تا به تدریج او را به مقصد کمال و تمام رهنمون سازد. با توجه به همین جایگاه تعلیم و تربیت است که هدف از بعثت پیامبران تعلیم کتاب و حکمت و پرورش و تصفیه روح از ناخالصی ها معرفی شده است و در کلمات رسول الله (ص) آمده است (بالتعلم ارسلت)، (بعثت معلما)، (بعثت لا تمم مکارم الاخلاق) که این جملات بیانگر آن است که اسلام در زمینه تعلیم و تربیت دارای مکتبی ممتاز، مستقل با مبانی و اصولی مشخص و الهی است از جمله مبانی مطرح در مکتب تعلیم و تربیت اسلام اصل خدا محوری یا اخلاص، اصل تقدم اصلاح خود بر اصلاح دیگران،اصل توکل و اعتماد به نفس، اصل آیت بودن و نشانه شدن بسوی کمال مطلق، اصل مدارا و دوری از سخت گیری وتکلف، اصل عقلانی بودن نظام تعلیم و تربیت و اصل حاکمیت دادن به تعلیم و تربیت الهی می باشد. در مکتب تعلیم و تربیت اسلام فراگیری علم و دانش همراه با تهذیب و تربیت دینی هدف رسالت نبوی شمرده شده و برای تحصیل علم نه محدودیت زمانی دارد و نه مکانی و از نظر معلم مرز نمی شناسد چرا که علم و حکمت را گمشده مومن می داند که نزد هر کس بیابد آن را می گیرد.
در مکتب اسلام تمام افرادش باید معلم باشند و تمام افرادش متعلم، همه باید هم تحصیل کنند و هم تدریس نمایند و انسان ها را الهی تربیت کنند.
جایگاه معلم در مکتب تعلیم و تربیت اسلامی:
اسلام معلم را به عنوان پدر روحانی معرفی می کند و می گوید: (اب معلمک) یعنی یکی از پدران ثلاثه تو، معلمی است که به تو دانش می آموزد و بنابراین تمام حقوقی که درباره پدر و مادر رعایت می شود باید در حق معلم به صورت کامل تری رعایت گردد. نام معلم چنان با عظمت است که در جای جای متون اسلامی از او تجلیل به عمل آمده تا به آن حد که خداوند علیم خود را معلم خوانده و رسول الله (ص) فرموده اند: (انما بعثت معلما). امام خمینی (ره) فرموده اند: ( معلم اول، خدای تبارک و تعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به نور و به وسیله انبیاء و آیات وحیانی مردم را دعوت می کند به نورانیت، دعوت می کند به کمال، دعوت می کند به عشق، دعوت می کند به محبت، دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است. به دنبال او انبیاء هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند و آنها هم شغلشان تعلیم است، معلمند، معلم بشرند، آنها هم شغلشان این است که مردم را تربیت کنند و انسان را تربیت کنند که از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسد.
مقام معلم مقام والائی است، مقامی است که بالاتر از مقام معلم نیست و چنین است که وارثان انبیاء شمرده می شوند. چنانچه امام صادق (ع) فرموده اند: (ان العلما ورثه الانبیاء) یعنی دانشمندان وارثان پیامبرانند.
معلم شمع سوزان و فروزان هدایت است که نورش بر اساس حدیث مشهور (العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء) از منبع اصلی نور یعنی خدا دریافت داشته و برای نورافشانی قلوب و بینا نمودن آنها به منظور هدایت در طرح مستقیم و رسیدن به قرب الهی که مقصد نهائی انسان است تلاش می کند، معلم راهبر دلها به قله های کمال و سعادت است معلم به مثابه باغبانی دلسوزاست که بذر ایمان می افشاند و گل تقوا می پروراند.
جایگاه و شأن معلم و استاد تا بدان جاست که رسول الله (ص) در کلامی به امام علی (ع) فرموده اند:
(
یا علی اگر یک فرد بوسیله تو و (بمدد الهی) طریق هدایت را باز یابد و به حق رهنمون گردد پر ارزش تر و بهتر از آن است که ما لک شتران سرخ موی فراوان باشی)
معلمین مایه ی حرکت و برکت جامعه هستند و امام امیر المومنین علی (ع) فرموده است: ( العلما باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقوده و امثالکم فی القلوب موجوده) دانشمندان تا پایان جهان زنده اند، شخص آنها در میان نیست اما آثارشان در قلبها موجود است و چنین است که علما به مقام شفاعیت می رسند)
رسول الله (ص) فرموده اند: (یشفع یوم القیامه الانبیاء ثم العلما، ثم الشهداء) روز قیامت نخست انبیاء شفاعت می کنند، سپس علما و بعد از آنها شهیدان، و چنین است که از خدا می ترسند و به مقام عالی خشیت می رسند، یعین تنها دانشمندانند که از خدا می ترسند و خشیت یعنی ترس از مسولیت توأم با درک عظمت مقام پروردگار و این حالت خشیت مولود سیر در آیات آفاقی و انفسی و آگاهی از علم و قدرت پرودگار و هدف آفرینش است. در نظام تعلیم و تربیت اسلام معلم مسؤل تمام مقدراتی است که برای یک کشور یا جامعه پیش می آید و مسول تمام مقدراتی است که برای یک کشور یا جامعه پیش می آید و مسول تمام انسان هائی است که زیر دست او باید تربیت بشوند. معلم اگر خودسازی کند و تهذیب نفس نماید و حاکم برخود باشد افراد یک جامعه صالح و صالحه خواهند بود و اگر خدای ناخواسته معلم تربیت دینی نداشته باشد سبب انحراف نسلها و عصرها می گردد و جامعه ای را به خرابی می کشاند و همه سعادت ها و همه شقاوت ها از مدرسه هاست و کلیدش به دست معلم است و این موضوع حکایت گر جایگاه خطیر و بسیار مهم معلم و مربی است، امام باقر (ع) فرموده اند: (عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد)

رسالت معلمان و مربیان:

پس از نهاد خانه و خانواده که کانون پر مهر و محبت پدر و مادر است مدرسه مهم ترین مکان برای تعلیم و تربیت است جائی که محل بروز و ظهور رسالت خطیر معلمی است که اگر او معلمی کند راه انحراف بسته می شود و در زندانها مسدود می گردد. مکتب تعلیم و تربیت اسلامی رسالت های مهمی را برای معلم و مربی ترسیم کرده است که به ترتیب به طرح آنها می پردازیم.

1-دعوت به سوی خدا و تربیت الهی:

یکی ازاهداف عالیه در دعوت انبیاء که سر لوحه کار آنها محسوب می شود دعوت به خدا و تربیت مردم برای حرکت در مسیر کمال معبود است. خداوند متعال از زبان پیامبر اکرم (ص) می فرماید: (الا تعبدوا الا الله ) نخستین دعوت من این است که به جز خدای یگانه را نپرستید.
و معلم بایستی همه چیزش برای خدا باشد (اقراء باسم ربک الذی خلق) آموزشش برای خدا، تربیتش برای خدا، اعمالش برای خدا، نشستنش برای خدا، سکوتش برای خدا، با توجه به خداست که می شود تربیت الهی نمود.

2- دعوت به سوی نور و تربیت نورانی:

در قرآن کریم آمده است ( رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور) یکی از اهداف عالیه در دعوت انبیاء اخراج مردم از ظلمات به سوی نور بوده است که با تلاوت آیات الهی آنها را از ظلمت های کفر، جهل، گناه و فساد اخلاق بیرون آورده به سوی نور ایمان و تقوی و سعادت هدایت می نماید.
رسالت معلم درجامعه همان رسالت خداوند است که فرموده است: ( الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور) یعنی
خدای تبارک و تعالی ولی مومنین است و آنها را از ظلمات به سوی نور خارج می کند. نقش سرپرستی، دلسوزی و خروج آگاهانه افراد از ظلمات به سوی نور به عهده معلم گذاشته شده است، معلم همانند انبیاء که معلم بشریت هستند، بشریت را معلمی می کند و چه بسا با تربیت نورانی یک نفر جهانی را متحول کند.

3-دعوت به سوی اصلاح جامعه و تربیت صالح:

در قرآن کریم آمده است (ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله) من جز اصلاح تا آنجا که توانائی دارم و توفیق من جز به خدا نیست. این شعار تربیتی همه ی انبیاء الهی بوده که توأم با عمل تربیتی آنها اسباب اصلاح در تفکر، اندیشه، اخلاق و نظامات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه را در همه ی ابعاد پدید آورده است. و رسالت معلمی نیز چنین است که با کسب توفیق الهی به اصلاح فرهنگ و تربیت فکر و مغزهای متفکر می پردازد تا تمامی عرصه های جامعه به سمت اصلاح حرکت نماید.

4-دعوت به پاکسازی و تربیت اخلاقی :

در قرآن کریم آمده است (فقولا قولا لینها لعله یتذکر او یخشی) این آیه اشاره لطیفی به این حقیقت است که رسالت انبیاء برای پاکسازی انسان ها و بازگرداندن طهارت فطری نخستین به آنها است. نخستین دستور قرآن برخورد ملایم و توأم با مهر و عطوفت انسانی است. هدف آن است که مردم جذب بشوند، متذکر شوند راه پیدا کنند. توقع اصلاح جامعه بدون اصلاح مربیان و معلمان آن جامعه توقعی بی جا و نارواست. لذا پاکسازی و خودسازی را هر کس باید خودش شروع کند و عقاید و اخلاق و اعمالش را تطبیق با اسلام بدهد آن وقت به اصلاح دیگران بپردازد. تربیت اخلاقی کند و احساس مسئولیت اخلاقی را در همه عرصه ها در متربیان رشد دهد و آنها را متعهد به جامعه اسلامی تحویل دهد.

5-دعوت به سوی علم و دانش و تربیت قرآنی :

در قرآن کریم آمده است (قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون) یعنی بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند، مهمترین دعوت انبیاء بسوی علم و دانش بوده به طوری که رسول الله (ص) فرموده اند: (بالتعلیم ارسلت) یعنی من برای تعلیم فرستاده شده ام و باید دانست علم در آیات قرآن به معنی داشتن یک سری اصطلاحات و الفاظ نیست بلکه منظوراز علم آن معرفت و آگاهی خاصی است که انسان را به اطاعت پروردگار و ترس و امید از خدا دعوت می کند. اگر در یک قلب تربیت شده این علم وارد بشود عطرش عالم را می گیرد و همه استعدادها در پرتو آن شکوفا می شود و جامعه به سوی اصلاح و کمال حرکت می نماید. و چنین علمی در پرتو تربیت قرآنی میسر می گردد تربیتی که نورعلم را در وجود انسان جلوه گر می سازد.
برآیند تربیت قرآنی این است که:
1-
تربیت یافته گان با تقوا و خدا ترس باشند
2-
تربیت یافته گان خادم اسلام و قرآن و مردم باشند.
3-
تربیت یافته گان برنامه دار و هدفمند به سوی سعادت جامعه حرکت کنند.
4-
تربیت یافته گان موجبات رشد و ارتقاء مقام انسانی را برای مردم فراهم کنند.
5-
تربیت یافته گان نه خود و نه دیگران را بنده طاغوت نکنند.
6-
تربیت یافته گان نیازهای زمانه و علوم
مربوط به آن را برای خدا فرا گیرند و بکاربندند.

ویژگی های یک معلم خوب:

با بررسی آیات و روایات و کلمات بزرگان دین ویژگی هائی که می تواند ارزشمندی و خوبی یک معلم را نمایان سازد احصاء نموده ایم که به ترتیب عبارتند از:
1-
اخلاص در نیت و عمل: ریشه اساسی اخلاص در نیت و عمل همان تصفیه و تزکیه و پالایش در ون باطن از همه ی آلودگی هاست.
2-
تقید به عمل صالح: امام صادق (ع) می فرماید: (کونوا دعاه الناس باعمالکم و لا تکونوا دعاه بالسنتکم)، امام صادق همچنین می فرمایند: اثر تعلیم معلم بدون عمل صالح را به بارانی تشبیه می کند که روی صخره می ریزد و بر روی آن می لغزد و تأثیری ندارد.
3-
حسن خلق و فروتنی: امام صادق (ع) فرموده اند: (رأس العلم التواضع)
4-
علو همت و عفت نفس: رسول الله فرموده اند: ( الفقها امناء الرسل)
5-
عالم به مقتضیات زمان: بچه های ما در هر زمانی موافق آن زمان باید تربیت شوند.
6-
توجه به مسولیت معلمی و احساس مسئولیت (احساس بعثت) در همه حالات و زمان ها.
7-
ایجاد زمینه برای شکوفائی و رشد تفکر و تعقل و معنویت در متربیان.

نویسنده:حجت الاسلام سید محمدرضا علاء الدین
پژوهشگر علوم قرآنی و استاد راهنمای سطوح 2و3 حوزه


منابع:

قرآن کریم
نهج الفصاحه
امام خمینی، روح الله، صحیفه نور، مجلدات 5 تا 17، چاپ موسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران
حجتی، محمدباقر، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، چاپ امیرکبیر، تهران
رشیدپور،مجید،چگونه باید تربیت کرد،
تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
شهیدی،سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، کلمات قصار امیر المومنین علی (ع)
طباطبائی،سید محمد حسین، تفسیر المیزان،
تهران، بنیاد علمی فرهنگی علامه طباطبائی، چاپ پنجم، 76
ظهیری، احمد تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید ثانی و امام خمینی، چاپ قم
کلینی، یعقوب، اصول کافی، جلد یک، باب فضل علم، قم
مجلسی، محمدباقر، بحارالاوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ سوم
مطهری، مرتضی، 1378، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ صدرا، تهران .
مجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی، اثر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران
مکارم شیرازی، ناصر، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه
محمدی ری شهری، 1379، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، نشر دارالحدیث، قم، چاپ سوم.
منبع:نشریه کوثر،شماره 32
/
س

 

 

گروهک فرقان

روزنامه کیهان مورخ ۱۳ اسفند ۱۳۵۸.


دیدگاه جمهوری اسلامی

محمد عطریان‌فر در مورد رهبر این گروه می‌گوید: وی جوانی طلبه بود که برخی سرخوردگی‌های تاریخی داشت و به واسطه این سرخوردگی‌ها بود که بعدها هدایت چنان اقداماتی را عهده‌دار شد. گودرزی در سال ۵۵ حدود بیست سال بیشتر نداشت و با این حال به تفسِر قرآن می‌پرداخت و خودش را در مقام مفسر قرآن معرفی می‌کرد و تفسیری انقلابی از قرآن ارائه می‌کرد و آیاتی از قرآن را انتخاب می‌کرد که به کار مبارزه بیاید.

وی در مورد نحوه دستگیری اعضای این گروه گفت: در پی شناسایی یک خانه تیمی و مشاهده آتشباری شدید از آن معلوم شد که این خانه بایستی اهمیت زیادی داشته باشد. در نهایت پس از درگیری حدود هفتاد نفر از آن خانه دستگیر شدند که رهبر گروه یعنی اکبر گودرزی یکی از آنان بود.

از افراد دستگیر شده بیست و پنج نفر اعدام شدند که رهبر گروه یکی از آنان بود. وی از آنچه انجام داده بودند به هیچوجه اظهار پشیمانی نکرد.[۲]

محمدصادق مفتح، (نایب رییس اول اتاق بازرگانی تهران در سال ۱۳۸۶)، که پدرش محمد مفتح از ترورشدگان به دست گروه فرقان بوده‌است، پیرامون ترورهای گروه فرقان چنین گفته‌است[۳]:

«

استعمار انگلیس که بیش از هشتصد سال در منطقه نفوذ کرده بود، پیروزی انقلاب ایران پایه‌های آن را متزلزل ساخت. لذا آنان تحلیل کردند که این انقلاب یک انقلاب فرهنگی است که در همه ابعاد تجلی پیدا کرده‌است و علیه آنان است. لذا بر آن شدند برای مبارزه با این انقلاب ریشه‌های اصلی آن را - علمای مبارز- را از بین ببرند. اولین کسی که توسط گروه فرقان شهید شد، تیمسار قرنی و بعد استاد مطهری (ره) بود. پس از آن شهید مفتح (ره) را ترور کردند... توسط اسنادی که در لانه جاسوسی پیدا شده‌است معلوم شد که گروه فرقان به طور مستقیم توسط منافقین تغذیه می‌شد و چون در آن زمان سازمان منافقین در شرایطی نبود که وارد فاز نظامی شود لذا فرقانی‌ها بازوی نظامی منافقین بودند تا موانع را از سر راه سازمان منافقین بردارند.

 »

کتاب «چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی» پیرامون شخصیت آیت‌الله خمینی در ناکامی گروه فرقان چنین آورده‌است[۴]:

«

گروه‌ها و تشکل‌های دیگری هم بود که با اسم اسلام دست به معارضه و مانع تراشی زدند مانند گروه فرقان و آرمان مستضعفان که با ترور مطهری و مفتح خود نمایی کردند ولی زود متلاشی شدند. از آن ببعد با توجه به شخصیت والای معنوی و فقهی امام کسی نتوانست در مقابل انقلاب اسلامی با پوشش دین بایستد.

 »

ترورها

افرادی شاخصی که توسط این گروه ترور شدند عبارتند از:

·         مرتضی مطهری

·         محمد مفتح

·         مهدی عراقی و فرزندش

·         سید محمدعلی قاضی طباطبایی

·         محمدولی قرنی

·         حاج تقی طرخانی

·         اکبر هاشمی رفسنجانی (ناموفق)

·         حاج شیخ قاسم اسلامی

·          

·         اعضای گروه که تیرباران شدند عبارت بودند از:

پس از دستگیری، اعضای گروه که به همراه رهبر گروه، اکبر گودرزی تیرباران شدند عبارت بودند از: عباس عسکری، سعید مرآت، علیرضا شاه بابابیگ تبریزی، حسن اقرلو، علی حاتمی(که در زندان خودکشی کرد)[نیازمند منبع]

پانویس

منبع

·         حشمت‌زاده، محمدباقر، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی

·         کتاب جریان‌های مذهبی - سیاسی ایران از سال ۱۳۲۰ تا سال

 

 

 

قصه شمع وپروانه





وفای شمع را نازم که بعد از سوختن

به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد

نه چون انسان که بعد از رفتن همدم

گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد

 توضیحاتی در مورد جایگاه حجاب در آئین ایرانیان باستان زرتشت ...


در حالی که در جهان بدحجابی و بی حجابی شیوع پیدا کرده و در اثر همین کار، فساد و بی بندوباری، بسیاری از کشورهای دنیا را فراگرفته، عده ای گمان می کنند که حجاب مخصوص دین مقدس اسلام است، در حالیکه این توهم صحیح نیست. زیرا آنچه به طور خلاصه می توان گفت آن است که: تمام ملل و مردم جهان، زنانشان دارای حجاب بوده اند اگرچه در کیفیت پوشش فرق داشته اند. با کندوکاو در تاریخ ایران باستان و آثار بجای مانده از آن دوران که اغلب مردم شان کیش زرتشت داشتند، چنین بدست می آید که زنان ایران از دیرباز حجاب و اخلاق نیکو و پاکدامنیشان زبانزد همه بوده است و این حقیقت نیز روشن می شود که با ورود اسلام به ایران، حجاب وارد ایران نشده است، بلکه بانوان ایران از قدیم الایام حجاب داشته اند. در تاریخ آمده است که: هنگامی که سه تن از دختران کسری (شاهنشاه ساسانی) را به همراه غنائم فراوان نزد عمر آوردند وی دستور داد با آوازی بلند روی آنان فریاد کشند که پوشش از چهره برگیرند تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران بیشتر با پول زیادتری پیدا شوند. دوشیزگان ایرانی از برهنه کردن صورت خودداری کردند، و یک مشت بر سینة نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند.[1] همچنین در جاهای مختلف شاهنامه سخن از زن نیکوی ایرانی و حجاب او به میان آمده است که از این اشعار استفاده می شود که زنان ایرانی از دیرباز حجاب داشته اند. اکنون به برخی از این اشعار توجه فرمائید: چنین گفت شیرین که ای مهتران جهان گشته و کار دیده سران سه چیز باشد زنان را بهی که باشند زیبای گاه مهی دگر آنکه فرّخ پسر زاید او زشوی خجسته بیفزاید او سه دیگر که بالا و رویش بود به پوشیدگی نیز مُوَیش بود بدانگه من جفت خسرو بُدَم به پوشیدگی در جهان نو بُدَم بگفت این بگشاد چادر زروی همه روی ماه و همه پشت موی مرا از هنر موی بُد در نهان که او را ندیدی کس اندر جهان نمودم همه پشت این جادویی نه از تنبل و مکر و ز بدخویی نه کس سوی من پیش از این دیده بود نه از مهتران نیز شنیده بود[2] سخن تهمینه همسر رستم: به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست چون من زیر چرخ کبود اندکیست کس از پرده بیرون ندیدی مرا نه هرگز کسی آواز شنیدی مرا[3]
سخن منیژه: منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندیده رخم آفتاب[4]
ویل دورانت دربارة حجاب زنان ایران می نویسد: در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود.[5] این نقشها نشان می دهد که زنان دارای حجاب، مخصوصاً با چادر بوده اند. نویسندة کتاب پوشاک باستانی ایرانیان در این رابطه می نویسد: تاریخ نویسان دربارة پوشاک آن زمان اکثراً به سکوت گذرانده اند .... با این وصف از روی برخی نقوش که از آن زمان به جای مانده، به زنانی از این دوره بر می خوریم که از پهلو بر اسب سوارند، اینان چادری مستطیل بر روی همة لباس خود افکنده اند و در زیر آن یک پیراهن دامن بلند، و زیر این نیز یک پیراهن دیگر بلند تر تا به مچ پا نمایان است.[6] با این حال لباس مذهبی زرتشتیان در حال حاضر نشان دهندة وجود حجاب در دین زرتشت است. زرتشتیان دارای جامه ویژة مذهبی هستند که هر فرد پسر یا دختر، پس از رسیدن به سن پانزده سالگی، باید آن را به تن نماید. بگونه ای که نپوشیدن آن جامة مذهبی باعث ایجاد دیو «در وج ناسو»[7] شمرده است. این لباس «سدره و کُشتی» نام دارد و کیفیت آن، که می تواند پوشش کاملی برای زنان به حساب آید. تمام بدن را می پوشاند. و از نظر زرتشت بر هر یک از مرد و زن واجب است که هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشانند. بنا به گفتة مؤبد «رستم شهرزادی» پوشش زنان باید به گونه ای باشد که هیچ یک از موهای سرزن از سرپوش بیرون نباشد ذرخرده اوستا به طور صریح چنین آمده است:
«
همگان نامی ز تو برگوییم و همگان سر خود را می پوشیم آنگاه به درگاه دادار اهورا مزدا نماز می کنیم»[8] بنابراین حجاب در کیش زرتشت مانند سایر ادیان وجود داشته است و این یک ضرورت اجتماعی است که آیینهای آسمانی به آن توجه کرده اند و مورد تأکید قرار داده اند، هرچند که عده ای از تعالیم دینی خود سرپیچی می کنند و رو به سوی بدحجابی و بی حجابی می آورند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.
مسئله حجاب، استاد شهید مطهری.
2.
فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، دکتر غلامعلی حداد عادل.
3.
حجاب در ادیان الهی، علی محمدی آشنایی.

--------------------------------------
[1] .
محمدی پناه، اسدالله، بهشت جوانان، چاپ نوزدهم، 1383، ص284، به نقل از کتاب حجاب در اسلام، ص59.
[2] .
شاهنامه فردوسی، انتشارات کتابفروشی فخررازی، 1361، ج4، ص515.
[3] .
شاهنامه فردوسی، داستان سهراب، همان، ج1، ص84.
[4] .
شاهنامه فردوسی، همان، ج2، ص195.
[5] .
ویل دورانت، تاریخ تمدن، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1365، ج1، ص434.
[6] .
به نقل از بهشت جوانان، همان، ص284.
[7] .
در وج ناسو، نام دیو ناپاکی است که تماس وی برای انسان بسیار خطرناک است و عواقب وخیم دارد و هنگام جداشدن روح از بدن به انسان حمله می کند.

[8] . به نقل از: محمدی آشنایی، علی، حجاب در ادیان، نشر یاقوت، چاپ دوم، 1378، ص135.

منبع:وبلاگ شهر نور