بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
مهربانی کار همیشه اش بود.با همه با مهربانی و حسن خلق رفتار می کرد. اما وقتی به
دخترش می رسید جلوه مهربانی اش جور دیگری بود.
از زبان عایشه نقل است:"روزی
پیامبر گرامی اسلام گلوی فاطمه را بوسه زد،عرضه داشتم:"ای پیامبر خدا!در نثار مهر و
محبت به فاطمه (سلام الله علیها) کاری انجام می دهید که پیش از این انجام نمی
دادید."
فرمود:"ای عایشه!هر گاه در شور و شوق بهشت می شوم،گلوی فاطمه را می
بوسم."
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله
علیها) فرمود:
اگر آنچه را که ما اهل بیت دستور داده ایم عمل
کنی و از آنچه نکرده ایم خودداری نمائی،تو از شیعیان ما هستی و گرنه،خیر.
بهر فرج و ظهور مهدی فاطمه (عج) صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
دیدیم شیطان صفتان، برای پاکی قلب معصوم خواهران و برادرانمان نقشه ها کشیده اند
دیدیم قبح گناه می ریزند و بی حیایی را ترویج میکنند
دیدیم به اسم آزادی جسم، انسانیت را به اسارت می کشند تا حیوان بسازند
دیدیم عمق نگاه ها را کوتاه می کنند تا بالا را از یاد همه ببرند
دیدیم عرفان کاذب را تبلیغ می کنند؛ دین بدون تکلیف را، تا به عکسی در آب از ماه محروم سازند
دیدیم دینمان را نشانه گرفته اند
دریغمان آمد نگوییم از لذت بی نهایت این انتخاب خدایی
دریغمان آمد نگوییم از زیبایی بی نهایت وقار
دریغمان آمد نگوییم که یک بار امتحان کنید لذت باخدا بودن را، برای خدا انتخاب کردن را، تیر در چشم شیطان شدن را، مجاهد راه خدا بودن در جهاد اکبر را
ای کاش همه بگویند
همه ی آنها که حتی به خوب هم قناعت نکرده اند، به حداقل ها قانع نشدند،
برتر را برگزیدند .
ما مسلمانیم ...
منبع:کلوب اسلام
الف - «بصیر» از نامهای خداوند متعال است که در قرآن کریم مکرر ذکر شده است [ِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ - وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِباد و...]، چنان چه علیم، حکیم، عادل، رئوف و رحیم نیز از نامهای اوست و خداوند متعال توان، استعداد و امکان بروز و تجلی اسما یا نشانههای خود را به انسان عطا نموده است. پس انسان نیز باید «بصیر» باشد و اگر بصیر نشد و از چشم و گوش و قلب (عقل و فطرت) برای ژرفنگری و فهم حقایق استفاده نکرد، مانند حیوان و بلکه بدتر از آن میشود. چون حیوان هم این اعضا را دارد، اما بصیرت ندارد و فهم نمیکند.
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْینٌ لا یبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریدهایم دلها دارند که با آن فهم نمىکنند چشمها دارند که با آن نمىبینند گوشها دارند که با آن نمىشنوند ایشان چون چارپایانند بلکه آنان گمراهترند ایشان غفلتزدگان هستند.
ب – امام خامنهای خود در تفسیر و تشریح مقولهی «بصیرت»، آن را به دو سطح تقسیم میکنند:
ب/1- سطح اصولی و لایهی زیرین بصیرت: که آن «جهانبینی توحیدی» و نگاه توحیدی به طبیعت است که سبب میشود نه تنها انسان از مادهگرایی دور شود، بلکه حقایق عالم هستی را آنگونه که هست ببیند. این نگرش سبب میگردد که هدفمندی انسان نیز از «دنیا گرایی» به «خدا گرایی» تبدیل و اصلاح گردد و هیچ حقیقت و واقعیتی را [با بیبصیرتی]، خود به خودی، بیجهت، بیحکمت، بینتیجه، پوچ و ... ننگرد. لذا خداشناسی و تقویت معرف، ایمان و یقین لایهی اصلی بصیرت است و بدیهی است که مستلزم مطالعه از یک سو و کارکردن با خود در اطاعت و بندگی خدا و دوری از معصیت از سوی دیگر است.
ب/2: اما اصل و یا لایهی بعدی، توجه به حوادث و مسائل پیرامون است. شخصی ایشان میفرمایند: «انسان در حوادثى که پیرامون او میگذرد و در حوادثى که پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا میکند، تدبر کند؛ سعى کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحى عبور نکند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین، اعتبار کند: «رحم اللَّه امرء تفکّر فاعتبر»؛(1) فکر کند و بر اساس این فکر، اعتبار کند».
بدیهی است کسی که با تفکر و تدبر و تعمق به حوادث پیرامون خود [از مسائل شخصی گرفته تا اجتماعی و جهانی] بنگرد، دیگر دچار جوّها و یا تابع شایعات و یا منفعل و قربانی توطئهها نمیشود. و البته رعایت تقوا در جمیع جهاتش، بزرگترین عامل برخورداری از چنین بصیرتی است. چنان چه خداوند متعال میفرماید که اگر تقوا داشته باشید، به شما «فرقان» میدهم. یعنی فرق حق و باطل را میفهمید.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ» (الأنفال، 29)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر از خدا بترسید خداوند قوه تشخیص حق از باطل روزیتان مىکند، و گناهانتان را محو مىسازد و خدا داراى فضلى بزرگ است.
در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز دقت شود که کار «امام» روشن کردن راه، رصد کردن دشمن، معرفی آن و راهکارهای مقابله با توطئههای دشمن و خنثی کردن آن از یک سو و راهکارهای رشد و تعالی از سوی دیگر است. پس از شرایط ایمان و تقوا، پیروی از «امام» میباشد. لذا همگان باید سعی کنند که به بیانات، رهنمودها و تذکرهای ایشان با دقت توجه کنند.
در خاتمه توصیه میشود که عزیزان حتماً متن بیانات ایشان در تشریح بصیرت را با دقت و بصیرت و مکرر مطالعه نمایند:
بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم
اگر دستهاى کارگر، مغزهاى کارگر، انسانهاى کارآفرین، نیروى انسانىِ ماهر در یک جامعهاى گرامى داشته شود، آن جامعه پیشرفت خواهد کرد. اینکه نبى مکرم اسلام دست کارگر را بالا مىآورد و میبوسد، این فقط تقدیر از یک شخص نیست؛ این ارزشگذارى است، این درس است؛ به ما میگوید که دست کارگر، تولیدگر و نیروى انسانى آنقدر ارزش دارد که کسى مثل وجود مقدس پیامبر - که همهى آفرینش طفیل وجود اوست - خم میشود و دست او را میبوسد؛ این درس به ماست.
(گزیده بیانات مقام معظم رهبری در جمع کارگران، ۱۳۹۱/۰۲/۱۰)
منبع:کلوب
از وصایاى حضرت علی(علیهالسلام) در واپسین دم حیات مىتوان به وصیت گهربار ذیل اشاره نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم
این
آن چیزى است که على پسر ابوطالب وصیت مىکند: به وحدانیت و یگانگى خدا
گواهى مىدهد و اقرار مىکند که محمد بنده و پیغمبر اوست، خدا او را
فرستاده تا دین خود را بر دیگر ادیان پیروز گرداند. همانا نماز، عبادت،
حیات و زندگانى من از آن خداست. شریکى براى او نیست، من به این امر شدهام و
از تسلیم شدگان اویم.
فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به او رسد را به امور ذیل توصیه و سفارش مىکنم:
۱- تقوای الهى را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقى بمانید.
۲- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبناى ایمان و خداشناسى متفق و متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید، پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزى که دین را محو مىکند، فساد و اختلاف است.
۳- ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مىکند.
۴- خدا را! خدا را! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.
۵- خدا را! خدا را! درباره همسایگان، پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم مىخواهند آنها را در ارث شریک کند.
۶- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن، بر شما پیشى گیرند.
امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.
۷- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پایه دین شماست .
۸- خدا را! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.
۹- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید.
۱۰- خدا را! خدا را! درباره زکات؛ زکات آتش خشم الهى را خاموش مىکند.
۱۱- خدا را! خدا را! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گیرند.
۱۲- خدا را! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) درباره آنها سفارش کرده است.
۱۳- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهیدستان، آنها را در زندگى شریک خود سازید.
۱۴- خدا را! خدا را! درباه بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره اینها بود.
۱۵- در انجام کارى که رضاى خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم (در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.
۱۶- با مردم به خوشى و نیکى رفتار کنید چنانکه قرآن دستور داده است .
۱۷- امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.
۱۸- بر شما باد که بر روابط دوستانه ما بین خویش بیفزایید، به یکدیگر نیکى کنید، از کنارهگیرى و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.
۱۹- کارهاى خیر را به مدد یکدیگر و به اتفاق هم انجام دهید، از همکارى در مورد گناهان و چیزهایى که موجب کدورت و دشمنى مىشود، بپرهیزید.
در انجام کارى که رضاى خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم (در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.
۲۰- از خدا بترسید که جزا و کیفر خدا شدید است.
خداوند همه شما را در کنف حمایت خود محفوظ بدارد و به امت پیغمبر توفیق دهد که احترام شما (اهل بیت) و احترام پیغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا مىسپارم . سلام و دورد حق بر همه شما … .(۱)
از علامه امینی پرسید: آخرین ذکرى که على(علیهالسلام) بر زبان مبارک جارى فرمود چه بود؟
مىفرماید:
بعضى مىگویند پس از وصیتى که ذکر آن رفت امام علی(علیهالسلام) لحظهاى
بیهوش شد و چون به هوش آمد دیگر سخنى جز لا اله الا الله از حضرت شنیده نشد
تا جان به جان آفرین تسلیم فرمود.
چنانکه بعضى دیگر گفتهاند۲) آخرین فرمایش ایشان این آیه شریفه بود: و من یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.(۳)
البته
گروهى دیگر ذکر کردهاند(۴) که حضرت ابتدا به فرشتگان خدا سلام داد سپس
این آیات را زمزمه فرمود که المثل هذا للیعمل العاملون،(۵) یعنى براى چنین
لحظاتى باید عمل کرده و بکوشند و ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون
(۶) یعنى خدا با مردمى است که عمر خود را به تقوا و پرهیزکارى گذراندند و
مردمى که همواره کار نیک مىکنند. آنگاه در واپسین دم حیات فرمود: اشهد ان
لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله.
مدتی بود باران می بارید. زن دوباره عصبی شده بود؛ باز هم باران، باز هم مسخره و استهزا. با اینکه سالها بود با نوح زندگی می کرد، امّا هنوز نتوانسته بود به طعنه ها و کنایه های مردم عادت کند.
همسرش ادعا می کرد که از غیب سروشی می شنود، مردم را به پرستش خدایی یگانه دعوت می کرد و آنها را از عاقبت اعمالشان می ترسانید، امّا سخنش را کسی نمی شنید. در طول قرنها دعوت، تنها معدودی به او ایمان آورده بودند و اکنون سالها بود که هیچ مادری، فرزندی به دنیا نیاورده بود که برخلاف باورهای جامعه، دعوت توحید را بپذیرد. زنش نیز روزگاری سخنانش را باور داشته بود، امّا چقدر باید تحمّل می کرد! چقدر باید انتظار آمدن عذاب الهی را می کشید! چه وعده های بی سرانجامی! دیگر از همه چیز ناامید شده بود. دیگر به هیچ چیز باور نداشت. ادعای نوح بر ارتباط با غیب و پیشگویی عذاب برای تمسخر مردم بس نبود که مدتی بود «ساخت کشتی» هم به آن اضافه شده بود.
ساخت کشتی، آن هم در خشکی! واقعاً گویا که هوش از سرش ربوده بودند و از آن پس هر بار که باران می بارید، مردم طعنه زنان از کنارش می گذشتند و او را چون کودکان بلند پرواز، آرزومند کشتی سواری بر آب باران می دانستند! و حال، دوباره باران می بارید. زن، نوح را بی قرار می دید. گویا منتظر خبری بود. خبری که بالاخره رسید: «آب از تنور سر ریز شده است.»1 نوح از عذاب گفته بود و زن ناباورانه، خسته از وعده های تکراری او، بی قرار از گوشه و کنایه های مردم، تمام دقِ دلش را بر سر او خالی کرده بود، همچون دیگران سخنانش را به هیچ گرفته بود و او را مجنون نامیده بود، امّا نوح آرام نداشت. خانواده، پیروانش و حیواناتی را که جفت جفت گرد آورده بود، بر کشتی سوار کرد.
باران هر دم شدت می گرفت. جویها به هم پیوسته، رودها نیز اندک اندک دریایی خروشان از آب را فراهم آوردند. مردم، هراسناک از خطرِ سیل، در بلندی ها پناه جستند. زن نیز در میان ایشان بود. در درونش دو ندا شنیده می شد؛ یکی او را دلداری می داد: این هم بارانی مثل بقیه بارانهاست و ندایی دیگر ضعیف و هشدار دهنده ، به او نهیب می زد: نکند نوح راست گفته باشد!، امّا نه، مگر می شود.
آب بالا آمد.دیگر بلندایی برای پناه جستن نبود. زن در میان خروش آب، دست و پا می زد. برای یک لحظه نگاهش بر کشتی افتاد. عجب صحنه غریبی بود. نوح بر کشتی ای سوار بود که از هر جاندار جفتی در آن گرد آورده بود، امّا همسرش را بر جای گذاشته بود! موجی کشتی را از دیده زن محو کرد. زن را در خود فرو برد.نوح حتی باز نگشت تا برای آخرین بار به او بنگرد.2
خداوند در باره او می فرماید:
«ضرب اللهُ مَثَل لِلَّذین کَفَرُوا أَمرَأةَ نُوح وَامرأَة لُوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتا هما فَلَم یغینا عنهما من اللّه شیئاً وقیلَ ادخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلین؛ خداوند برای کسانی که کفر ورزیده اند: زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنان خیانت کردند و کاری از دست (شوهران) آنان در برابر خداوند ساخته نبود و (به آنان) گفته شد: با داخل شوندگان داخل آتش شوید».
(سوره تحریم، آیه 10)
بدین سان قرآن در پی اهداف والای تربیتی خود و نشان دادن الگوهای گونه گون و شکل گیری شخصیت انسان، در نهایت اختصار، امّا گویا، داستان زن نوح را چونان نمونه ای در دید انسانها می نهد، با تاکید بر اینکه او در محضر رسول الهی بود و در محیطی آکنده از ایمان و سرشار از نور، امّا وسوسه های درونی و ناهنجاریها تا خیانت به همراه و هم راز، همگامی با دشمن، افشای رازها و همدلی با کینه توزان پیش برد و عذاب الهی را بر خود رقم زد و این همراهی و همگامی او را سودی نبخشید.
«أنّ فی ذلکَ لذِکری لِمَن کانَ لَهُ قَلب او ألقی السَّمع وَ هُوَ شَهید». (سوره ق، آیه 50)
1ـ ظاهر آیه قرآنی بر آن دلالت دارد که سرریز شدن آب از تنور «وفار التنور» علامت و نشانه آغاز عذاب الهی بوده است (ر. ک. سوره هود، آیه40)
2ـ قرآن در هیج یک از مواردی که داستان حضرت نوح را حکایت می کند، از همسر او یاد نمی نماید. سوره تحریم تنها موردی است که در آن، از او یاد شده است. المیزان. انتشارات محمدی ـ ج20 ص91.
در کتاب صحیفهالامان آمده است اگر در محنتی گرفتار باشی هفتاد مرتبه بگو:
یا اللهُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا فاطِمَه یا صَاحِبَالزَّمان اَدْرِکنی وَ لا تُهْلِکْنی
(بسیار مجرب است، تجربه شده است)
دعای دیگر به جهت رفع گرفتاری
۱۰۱ مرتبه بخواند
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
در نهج البلاغه مىخوانیم:
«روى انه، علیه السلام، کان جالسا فى أصحابه، فمرت بهم امرأة جمیلة، فرمقها القوم بأبصارهم، فقال علیه السلام: إن أبصار هذه الفحول طوامح، و إن ذلک سبب هبابها، فإذا نظر أحدکم إلى امرأة تعجبه فلیلامس [فلیلمس] أهله، فإنما هى امرأة کامرأته».
حضرت با چند نفر از اصحابشان در جایى نشسته بودند که زن زیبایى بر آنان گذشت. شاید رویش را درست نگرفته بود، چون این چند نفر ناگهان به این زن خیره شدند. امیر المؤمنین فرمود: همین طرز نگاه کردنتان است که هیجان شما را براى بودن با زنان زیاد مىکند. براى چه با چشمانتان این زن نامحرم را که ناموس دیگران است اینطور تیرباران مىکنید؟ مگر این زن با زن خودتان چه فرقى مىکند؟
پایگاه حوزه